نامه را باز میکنم و میبینم برخلاف همیشه، بیسلاموعلیک آغاز کرده و مرثیهای سروده برای سردار شهیدمان، حاجقاسم سلیمانی.ازش تشکر میکنم. پاسخ میدهد: «اینجا همه دارند گریه میکنند. همسرم دارد اشک میریزد و برای خانوادهٔ حاجقاسم طلب صبر میکند.»
میگویم: «ولی همین الان بعضی دارند از او با عنوان قاتل و جنایتکار یاد میکنند!» مینویسد: «آنها به عذاب الهی دچار خواهند شد. این مرد شایستهٔ سهچهار جایزهٔ صلح نوبل است.»
باز میگوید: «امیدوارم ترجمهٔ این مرثیه را به نام «علی حیدر» چاپ کنی.شاید تسلی خاطری باشد برای مردم ایران که ببینند بعد از این خیانت هولناک، دستکم یک آمریکایی چنین حسوحالی دارد.»
برای شهادت حاجقاسم
برادرم!
یارم!
حبیبم!
به سوگت مینشینم
و بر تو میگریم
تا زندهام
حاجقاسم!
باشد که روحت
بگریزد به آغوش ابراهیم(ع)، پدرت
در آشیان او
چشمانتظار پاداش شهیدان باش
تا آنگاه که خداوند مجازات کند
آنهایی را که مرتکب شدند
جنایتِ قربانیکردن تو را
حاجقاسم!
روانت شاد باد
اما از درگاه همهٔ اولیاء و خداوند بخواه
که بر کُشندگان جنایتپیشهات
آتش عقوبت و غضب الهی را
فرود آورند
حاجقاسم!
هنوز بر تو میگریم
گرچه تو
بیشک با دیگر شهیدان
نغمهخوانی بر شاخساری
که سایه میافکند بر حوض کوثر
این شاخسار را
اولیای الهی بههمراه علی(ع) نگاه داشتهاند
برای صالحان و شیردلان
نظر شما