به گزارش قدس آنلاین، روزنامه شهروند نوشت: «دختر یک بازیگر مشهور سینما و تلویزیون برای فرار از مشکلات مالی تصمیم عجیبی گرفت. بیکاری و بیپولی شوهرش باعث شد که او به اعتبار پدر معروفش اهمیت ندهد و وارد دنیای خلافکاران شود. چند ماه است که ازدواج کردهاند، تازه عروس و داماد هستند اما بعد از ازدواجش وسوسهها شروع شد و در نهایت این زن جوان با شوهر و دوست شوهرش سناریوی سرقت از مردان پولدار را طراحی و اجرا کردند؛ مردانی که دختر این بازیگر را سوار خودروهای مدلبالای خود میکردند و در خانه خودشان مورد شکنجه و سرقت قرار میگرفتند. داروی خوابآور و چند دقیقه ضربوشتم و در نهایت سرقت پول و طلاهای میلیونی، شگرد این باند حرفهای بود. در حال حاضر این زن جوان و شوهرش دستگیر شدهاند و تلاش برای بازداشت همدستشان همچنان ادامه دارد.
طلافروش بنزسوار نخستین شاکی این پرونده بود؛ مرد پولداری که در تله تازهعروس و داماد گرفتار شد و تمام پول و طلاهایش را از دست داد. او در شکایت خود به مأموران پلیس گفت: «در یکی از خیابانهای شمال تهران، درست نزدیک محل زندگیام، زنی را کنار خیابان دیدم که برایم دست تکان داد، خودرو را متوقف کردم و او از من خواهش کرد که تا مسیری او را برسانم. گفت، مدت زیادی است که منتظر تاکسی مانده و ماشین گیرش نیامده است. از آنجا که میدانستم در آن خیابان خلوت تاکسی خیلی سخت گیر میآید، حرفش را باور کردم و آن زن سوار خودروی من شد. در راه سر صحبت را باز کرد و از مشکلات اقتصادی گفت و ادعا کرد که میخواهد با قیمت مناسب طلا بخرد. من هم به او گفتم که طلافروش هستم و میتواند طلاهای مرا برای خرید ببیند. آن زن گفت که عجله دارد و اگر میشود همین الان برویم مغازه من. من هم به او گفتم مغازه الان بسته است، مقدار زیادی طلا در خانهام دارم و از آنجا که خانهام نزدیک است، میتواند به آنجا بیاید و طلاها را ببیند. به همین دلیل این زن وارد خانه من شد. میخواستم چایی بیاورم که خودش رفت و چایی دم کرد. من هم به سراغ طلاها رفتم تا آنها را بیاورم. وقتی برگشتم چایی را خوردم و به محض خوردن چایی احساس بیحالی و گیجی کردم. بیهوش نشدم اما خوابآلود بودم. دیدم دو مرد وارد خانهام شدند. خیلی شوکه شدم. آن زن دزد بود و با دو مردی که وارد خانهام شده بودند، همدست بود. مردان چاقو به دست مرا تهدید کردند که حرفی نزنم. مرا روی صندلی نشاندند. دست و پایم را با طناب بستند و به سراغ اموال خانهام رفتند؛ هر بار که خواستم اعتراض کنم، کتکم میزدند. خیلی خوابآلود بودم اما میدیدم که دارند تمام پول و طلا و سکههایم را سرقت میکنند. در نهایت هم بعد از دزدی فرار کردند و من هم تصمیم به شکایت گرفتم.»
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار مأموران قرار گرفت و تلاش برای شناسایی سارقان آغاز شد. در حالی که تحقیقات در اینباره ادامه داشت، کارآگاهان پلیس در مقابل یک شکایت مشابه دیگر قرار گرفتند. این بار مردی هیونداسوار که برجساز بود، هدف سارقان حرفهای قرار گرفته بود. این مرد هم بعد از دزدی تصمیم به شکایت گرفته و درباره جزئیات آنچه برایش اتفاق افتاده به مأموران گفت: «نزدیک خانهام بودم که زنی جوان برایم دست تکان داد و ادعا کرد تاکسی گیرش نمیآمد. من هم او را سوار خودرویم کردم. در راه بعد از صحبتکردن به او گفتم که برجساز هستم. این زن هم از من خواست درباره ملکهایی که برای فروش دارم، بیشتر با او صحبت کنم. به همین دلیل با هم به خانهام که نزدیک بود، رفتیم. من بعد از خوردن چایی به خواب رفتم؛ در خانه خودم مرا مسموم کرده بود. بعد از این که بیدار شدم، دیدم دو مرد دست و پای مرا بستهاند. آنان وقتی دیدند به هوش آمدهام، کتکم زدند و بعد از سرقت پول و طلا و دلارهایم فرار کردند.»
مشخص بود که این سرقتها از سوی باندی سازمانیافته و حرفهای صورت میگیرد. پرونده در دادسرای ویژه سرقت در حال رسیدگی بود که در نهایت مأموران پلیس، زن سارق را شناسایی کردند. وقتی این زن دستگیر شد، مأموران دریافتند که او دختر یکی از بازیگران معروف سینما و تلویزیون است که با شوهرش یک باند سرقت تشکیل داده است. این زن وقتی تحت بازجویی قرار گرفت درباره سرقتهایش به پلیس گفت: «کمتر از یک سال است که ازدواج کردهام. وقتی زندگی مشترکمان شروع شد، مشکلات مالی زیادی سر راهمان قرار گرفت. شوهرم بیکار بود و هر جا برای کار میرفت، فایدهای نداشت تا این که یکی از دوستان صمیمی شوهرم، پیشنهاد سرقت داد. اول قبول نکردم ولی مدتی بعد برای فرار از مشکلات مالی تصمیم گرفتم که این کار را انجام دهم. دوست شوهرم از قبل طعمهها را شناسایی میکرد، در مورد محل زندگی و شغل آنان اطلاعاتی جمعآوری میکرد، بعد مشخصات و اطلاعات کامل آنان را به من میداد. من هم هر طور شده سر راهشان قرار میگرفتم و با ترفندهای مختلف سوار خودرویشان میشدم. بعد در فرصتی مناسب پودر داروی خوابآور را در چایی آنان حل میکردم و وقتی گیج میشدند، به شوهرم خبر میدادم، آنان هم وارد خانه میشدند و سرقت میکردیم. مشکلاتمان زیاد بود و نمیدانستیم برای فرار از این مشکلات باید چه کار کنیم. برای همین این راه را انتخاب کردیم. فکر نمیکردم دستگیر شوم. حالا که این اتفاق افتاده خیلی پشیمانم و میدانم که با آبروی پدرم هم بازی کردهام.»
با اعترافات این زن، شوهرش نیز خیلی زود دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد. در حال حاضر تلاش برای شناسایی و دستگیری همدست فراری این زوج سارق از سوی پلیس ادامه دارد.»
نظر شما