استاد ولیالله نقیپورفر/
سه دسته الزام وجود دارد؛ یک؛ الزام فقهی و حقوقی، دو؛ الزام اخلاقی، سه؛ الزام عرفانی. حداقل مدیریت اسلامی، مدیریتی است که ترکیب فقه و اخلاق باشد. با این تقسیمبندی، مدیریت حق مؤمنین بوده و مسلمین حق دخالت در آن را ندارند. مدیریت در سطح عرفان، بالاتر از سطح اخلاق است؛ به عنوان مثال در باب مدیریت نفس، نماز شب برای مدیری همچون رهبر یک نظام که در سطح عرفان قرار دارد، واجب است نه مستحب! بر اساس همین استدلال، مکروهات عمومی گاهی حرام حکومتی و مستحبات عمومی، الزام حکومتی میشوند؛ زیرا اعتبار نظام اسلامی باید حفظ شود.
صلاح و فساد جامعه در گرو مدیریت است؛ «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی؛ قِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَنْ هُمَا؟ قَالَ اَلْفُقَهَاءُ وَ اَلْأُمَرَاءُ»؛ دو صنف از امت من چون صالح باشند، امت من صالحند و چون فاسد شوند، امت من فاسد میشوند؛ سؤال شد: یا رسول الله کدامند؟ فرمود: فقها و امرا. مدیریت در نظام اسلامی، اولویت اول است و مدیر با سلوک مثبت، موجی سازنده و با سلوک منفی، موجی مخرب ایجاد میکند. الزامات حکومتی، الزامات اهل ایمان بوده و ارزیابی عملکرد مدیران باید بر اساس فقه الإداره باشد نه فقه عمومی؛ بنابراین پستهای حکومتی، احکام غلاظ و شداد خواهند داشت و در این صورت، انسانها برای رسیدن به مدیریت، با یکدیگر به مسابقه نمیپردازند و این پستها به عنوان امانتهای جامعه اسلامی حفاظت و به دست اهل آن سپرده میشود.
در ولایت چهار مفهوم عشق، محبت، سرپرستی و جهت الهی وجود دارد؛ این مفاهیم، مؤلفههایی هستند که باید در همه مراتب رعایت شوند. یک سازمان زمانی اسلامی خواهد بود که مدیر نسبت به زیر مجموعهاش عشق و محبت داشته باشد؛ محبتی که منشأ آن، ایمان و تقوا است. وقتی به صورت عمومی به جامعه نگاه کنیم، همه را در یک سطح خواهیم دید و در این حالت رابطه آنها، رابطه برادری خواهد بود؛ همچنان که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»؛ اما زمانی که مراتب انسانها را در جامعه ببینیم، رابطه، رابطه پدر و فرزندی ایمانی میشود.
نظر شما