نقوی- فاطمینژاد/
در طول چند سال گذشته، ایالات متحده با رشد آمریکاستیزی در تمام کشورهای جهان مواجه شده است. یکجانبهگرایی آمریکا و راهبرد پیشدستی دفاعی آمریکا سبب شده تا دشمنی با آمریکا در جهان عرب و جنوب غربی آسیا آشکارتر از سایر نقاط باشد، جایی که منتقدان آمریکا مدعیاند کانون توجه هژمونیک آمریکا نیز روی آن متمرکز است. اکنون و با شهادت سردار سلیمانی به نظر خارج شدن آمریکا از کشورهای اسلامی به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است. به همین بهانه با دکتر حسن سعیدکلاهی، کارشناس روابط بینالملل و مترجم کتاب «آمریکاستیزی در جهان اسلام» به گفتوگو پرداختهایم که در ادامه میخوانید.
جناب دکتر! آمریکاستیزی در جهان اسلام چه روندی را طی کرده و چگونه باید دنبال شود؟
آمریکاستیزی انواع و اقسام دارد. آمریکاستیزی در ترکیه، در افغانستان، شمال آفریقا، جهان عرب و هر نقطه دیگری با توجه به ریشههای این مسئله در آنها، با یکدیگر متفاوت است. آنچه با وجود تفاوتها مسلم است، تقویت این جریان در این کشورهاست. شاید مبنا و ریشه این آمریکاستیزی متفاوت باشد ولی نتیجه آن مشابه یکدیگر بوده است. نوع نگاه مردم عراق در سال 2003 با بعد از آن به کلی در مورد آمریکا متفاوت شده است.
با تکثری که در نوع مواجهه با آمریکاستیزی به آن اشاره کردید، چگونه نتیجه حاصل از آن یکی بوده است؟
شرایط میگوید آمریکاستیزی، موفق بوده است. کتابی که بنده آن را ترجمه کردهام متعلق به پیش از 2003 است. در آن دوران آمریکاستیزی در جهان اسلام به جز عراق در حال تقویت شدن بود ولی در عراق این معنی را نداشت. یعنی مردم عراق در آن دوران، بیشتر دنبال انتخاب بین بد و بدتر بودند به همین خاطر اشاره شده که مردم عراق پیش از 2003 به طور جدی آمریکاستیز نبودهاند. منتها چیزی که اتفاق افتاد این بود که آمریکا رأساً داعش را عَلَم کرد.
از طرف دیگر ناسیونالیسم ناصر یا سوسیالیسم صدام و حتی سوسیالیسم خاندان اسد سعی میکردند جلو اسرائیل بایستند ولی عملاً در این دوره و در هر سه جنگ عربی شکست خوردند و نتیجهای نیز از این قضیه حاصل نشد. با پیروزی انقلاب اسلامی ورق برگشت. همان موقع غربیها تلاش کردند تا جلو موج آمریکاستیزی را بگیرند که در واقع حوادث نیز به نفع آنها شد. اتحاد شوروی به افغانستان حمله کرد و به همین واسطه اسلامگرایان مخالف آمریکا به مرزهای افغانستان رفتند و علیه شوروی جنگیدند. جنگ افغانستان که تمام شد دوباره جنگ بوسنی پیش آمد و آمریکا تلاش کرد خود را قهرمان ملت بوسنی معرفی کند و آمریکاستیزی را مهار کند. با وجود همه این موارد، حادثه 11سپتامبر نشان داد که جهتگیریها آن چیزی که آمریکا میخواسته، نبوده است. بین دهه 90 تا سال 2001 آمریکا تنها ابرقدرت جهان بود و هژمونی داشت. در 11سپتامبر هژمونی آمریکا شکست و سبب شد در ادامه ملتهای منطقه به سمت اسلامگرایی حرکت کنند که بهار عربی یا بیداری اسلامی تلاش برای عوض کردن دولتهای عرفی استبدادی و برگشتن به ریشههای اسلامی بود. اینجا آمریکا با به وجود آوردن داعش تلاش کرد چهره افراطی از یک دولت اسلامی نشان بدهد و به مردم بگوید چیزی که آنها طلب میکنند نمود عینی آن داعش خواهد بود، بنابراین ملتهای مسلمان بهتر است تا به دولتهای عرفی خود برگردند. دولتهای عرفی که در آنها جریان دولت و سیاست از دین جداست. اما شکست داعش و اتفاقات خاورمیانه نشان داد که آمریکاستیزی در حال تقویت شدن است. همین الآن حتی در هند به واسطه شهادت سردار سلیمانی شعارهایی علیه آمریکا داده میشود. اکنون شهید سلیمانی نماد آمریکاستیزی در منطقه شده است. مجلهای نیجریهای به دستم رسیده بود که شهادت قاسم سلیمانی را تسلیت گفته بود که نشان میدهد آمریکاستیزی حول این شخصیت تا قلب آفریقا پیش رفته است.
در واقع با شهادت حاجقاسم آمریکاستیزی از حالت بالقوه به فعلیت رسیده است؟
حداقل حرکت کردن این روند را مشاهده میکنیم. با توجه به ذهنیت تاریخی که من دارم مثلاً از دهه 70 تا سال 1991 غربیها به صورت ثابت در خاورمیانه نبودند. در این سال با حمله عراق به کویت داستان عوض شد و آمریکاییها آمدند و در خاک عربستان مستقر شدند. این اتفاقی که افتاد اعتراضهای زیادی حتی در خود عربستان به وجود آورد که چرا عربستان باید میزبان نیروهای کفار باشد؟ آمریکا بین سالهای 91 تا 2003 به این نتیجه رسید که بهتر است از خاک کشورها به پایگاههای نظامی نقل مکان کند. الآن با شهادت قاسم سلیمانی که مردم عراق یکپارچه اعتراض کردند، خود آمریکاییها پذیرفتهاند که باید از عراق به پایگاههای نظامی خود مثل دیگوگارسیا برگردند. این روندی است که رو به حرکت است و به نظر آمریکا، هزینه ماندن بسیار بیشتر از هزینه رفتن خواهد بود و به قول ترامپ با صرف این همه هزینه در این سالها به هیچ نتیجهای نرسیدند. آمریکا از حالا به بعد با ترک منطقه، همه تلاشش را روی مسئله شکلگیری دولتهای عرفی و به تبع آن آمریکایی شدن مردم انجام خواهد داد، یعنی با جدایی دین از سیاست و تضعیف اسلام سیاسی، نگاههای آمریکایی را حاکم میکنند. با این حال بنیانهای اسلامی تقویت شده و اتفاقی که ایران با حمله موشکی رقم زد، نشان داد ترسی از رویارویی با آمریکا ندارد. به نظر دورنما حداقل این است که آمریکا باید از خاک کشورهای عربی خارج شود و در نهایت در یکسری پایگاههای نظامی متمرکز خواهد شد.
خطری که اکنون میتواند جلو جریان آمریکاستیزی را بگیرد، چیست؟ همان مسئله دولتهای عرفی؟
مشکل اصلی، ناکارآمدی دولتها در خاورمیانه است. شکست دولتهای عرفی در خاورمیانه نیز به خاطر همین ناکارآمدی بوده است. اگر دولتهای اسلامی بتوانند به آموزههای اسلام نخستین خود برگردند و آن را احیا کنند شاید مانع از این جریان شوند. اگر دولت عراق به عنوان دولت شیعی بتواند این مشکلات ناکارآمدی را حل کند، میشود امیدوار به ادامه این روند بود.
در مورد اسلام سیاسی همان نسخههای قدیمی اسلام سیاسی برای منطقه خوب است یا طرحهای جدیدی مثل امام(ره) یا سیدقطب را باید دنبال کرد؟
شرایط جدیدی شکل گرفته است؛ چرا که داعش تصویر اسلام سیاسی افراطی را برای آیندگان ترسیم کرد. نیاز است که ریشههای داعش بررسی شود و شناخت جدید از داعش به وجود بیاید. ما سیدقطب و حضرت امام(ره) را داریم ولی باید نگاههای جدیدی به آن اضافه شود تا مردم به این نتیجه برسند که چرا تفکر داعش به وجود آمد و چرا در افکار عمومی شکست خورد. بنابراین نباید گذاشت قصه داعش فراموش شود.
نظر شما