قدس آنلاین: تمایل به ماندگاری شعر از دغدغههای دیرین و همیشگی شاعران بوده است. هر شاعری دوست دارد شعرش نه تنها در زمان خود که برای همیشه کاربرد داشته باشد. او به این وسیله در خودش نیز احساس جاودانگی میکند.
از این روی اســت که بسیاری از شاعران ترجیح میدهند به وقایع و حوادث زمانه خویش نپردازند و از مفاهیم و احساسات ازلی و ابدی بشری همچون عشق، مرگ، ترس، تنهایی و... بگویند.
اما در عین حال شــاعر به فردی از جامعه، در برابر وقایع زمانه خویش نیز احساس مسئولیت میکند. میبیند بســیاری از رخدادها هستند که قابل بیان کردن در شعرند، ولی ممکن است شعری که برای این رخدادها سروده میشود، برای انسانهای دههها یا سدههای بعد دیگر قابل استفاده یا حتی قابل فهم نباشد.
او میبیند نمیتواند به وقایع مهم زمانهاش نپردازد، با این نگرانی که شــعرش وابسته به این زمانه میشود. شاعر وجدان بیدار جامعه است. این نقش او چه میشود به راستی همان آیندگان که او به امید آنها از این واقعه صرفنظر کرده است، او را به خاطر قصور او ملامت نمیکنند؟ آنچنان که ما گاهی شاعران عصر تهاجم مغول را به خاطر چشم بستن بر آن همه مصائب و مبارزات ملامت میکنیم.
اینجاست که شاعر خود را بر سر یک دوراهی میبیند. به راستی کدام راه را باید برگزید و آیا راه میانهای هم وجود دارد؟ این را نباید از نظر دور داشت مفاهیم ازلی و ابدی همانطور که در طول تاریخ مخاطبان خود را دارند، گویندگان خود را هم خواهند داشــت.
پس خیلی هم نباید نگران آنها باشیم. بالاخره انسان امروز مفهوم عشق یا مرگ را هم در شــعر رودکی و فرخی، هم در شعر حافظ و سعدی، هم در شعر صائب و بیدل و هم در شــعر محمدعلی بهمنی و حسین منزوی میتواند بیابد.
اما گاهی وقایعی در زمانه شــاعر رخ داده که در زمانه دیگری تکرار نشده و اگر شاعر از بیم مقطعی بودن آن واقعه آن را در شعرش ثبت نکند، چه بسا که از حافظه عمومی جامعه حذف شود.
بسیار تهاجمها در این سرزمینها رخ داد، اما در این میان تهاجم غُزها به خراسان بود که در قصیده ماندگار «نامه اهل خراسان» انوری ثبت شد. این قصیده از این نظر یک ارزش تاریخی خاص دارد گذشته از اثر عاطفی و زیباییهای بالغی آن.
اما راه میانه، به راســتی نمیتوان کاری کرد شعر در عین پرداختن به وقایع جاری و گذرای زمانه، ماندگار هم باشــد؟ یعنی شــاعر با یک تیر دو نشان بزند؟ بله این چیزی اســت که البته به نــدرت اتفاق میافتد ولی اگر اتفاق بیفتد، نورعلینور خواهد شد.
این قضیه بستگی تمام به قدرت شاعر و میزان مهارت او در بیان نمادین و تصویری کلام دارد. شاعر میتواند به وقایع زمان بپردازد، ولی بدون اشــاره به نام و نشان و مشخصات آدمها و جایها.
حافظ استادِ این کار است. شاید بسیاری از شعرهای اجتماعی او درباره اشخاص و وقایع خاصی در زمانهاش سروده شده باشد، ولی او با پرهیز از نام بردن افراد و در مقابل تکیه کردن به نمادهایی مثل رند، شــیخ، محتسب و... به آنها جاودانگی بخشیده است، به گونهای که همیشه میشود آن شعرها را درباره طیفهایــی از جامعه به کار برد.
این غزل حافظ که «دانی که عود و چنگ چه تقریر میکنند» اشارههایی نسبتاً روشن به زمانه خود او دارد، ولی بیان شاعر به گونهای است که در عین حال برای همه زمانهها قابل استفاده است.
پس نخست از بیم مقطعی شدن شعر، از پرداختن به وقایع زمانه نپرهیزیم و بکوشیم با تدابیری، حتی شعرهای مقطعی را هم جاودانگی بخشیم.
نظر شما