محسن ذوالفقاری/
شب را در نهبندان ماندیم. پس از نماز صبح حرکت کردیم. تابلو تا چابهار را ٩٩۵ کیلومتر نشان میدهد. فاصله شهرها و روستاها در سیستان خیلی زیاد و مشکل بنزین با نبود کارت سوخت در بیشتر جایگاهها دوچندان شده است. انگار خدا با ما بود چون جایگاهی با کارت سوخت پیدا کردیم و خودمان را به شهر دلگان رسانده و میهمان گروه جهادی محمد رسول الله(ص) شدیم. از محموله کمکهای تازه رسیده چند تا راش تهیه کردیم. سیدسجاد، بچه تهران که ١٣سال مداوم در منطقه سیستان و بلوچستان فعالیت داشته و مثل کف دست از منطقه باخبر است سفره دلش را برایمان باز میکند: «مردم چهره درستی از این منطقه ندارند و این دو عامل بیشتر نداره، اول دشمن خائن، دوم دوست جاهل. دشمنها که تکلیفشون مشخصه. دشمن باید دشمنیشو بکنه! دوستها هم ناغافل تو زمین دشمن بازی میکنن! اصل بحثم اینه هر کی میاد اینجا دوربینها رو درمیاره و فقط نقاط منفی رو نشون میده! فقط محرومیتها رو روایت میکنه! این استان پر شده از نقاط مثبته، پر از انسانیت! پر از استعداد! چرا مهموننوازی مردم اینجا گفته نمیشه؟ چرا لباس بلوچ باید نماد فقر باشه؟ چرا جوونای اینجا باید برای تحصیل فقط نگاهشون به تهران و شهرهای دیگه باشه و وقتی هم میرن دیگه برنمیگردن شهرشون؟ چرا کپر با این نمای زیبا و دلنشینش مظهر گردشگری سیستان نمیشه؟ چرا سازمانها و گروهها بدون هیچ شناختی از منطقه میان اینجا ساختمونسازی میکنن و بعدش هیچکس هم نمیره توش زندگی کنه؟ چرا خیریهها، هلالاحمر و بچههای جهادی با نگاه بالا به پایین به این مردم نگاه میکنن و دست نوازش روی سر این افراد میکشن اما همه انرژی و قوت و اعتماد به نفس این مردم رو نابود میکنن؟ و هزاران چرای دیگر!
بهتون بگم این استان سالها درگیر سیل بیتدبیریه! شما هم سیل رو ول کنین و بیاین هنرمندانه این نگاهها رو اصلاح کنید»!
نظر شما