تحولات لبنان و فلسطین

همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، در راستای تکریم خانواده شهدای مدافع حرم با همکاری محافل روضه خانگی در محلات مشهد این دیدارها تا ۱۳ بهمن در حال برگزاری است.

همسر شهید «محمدرضا سنجرانی» در گفت‌وگو با قدس: هنگام عقدمان شهادت را خواست

همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، در راستای تکریم خانواده شهدای مدافع حرم با همکاری محافل روضه خانگی در محلات مشهد این دیدارها تا ۱۳ بهمن در حال برگزاری است.

این محافل به همت کانون تخصصی خادمیاری خانواده شهدای آستان قدس رضوی برگزار می‌شود. این بار همسر شهید محمدرضا سنجرانی در این محفل حضور یافت و ضمن بازگویی خاطرات همسر شهیدش به ضرورت برگزاری مجالس مذهبی اشاره کرد.

شهید محمدرضا سنجرانی (کرار) متولد ۲۲ تیر سال ۵۶ در مشهد، کارمند بانک و متأهل با دو فرزند است که در اول مهر سال ۹۶ در منطقه دیرالزور سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

از استخدامی بانک تا شهادت

 همسر رزمنده مدافع حرم از لشکر فاطمیون در این محفل مذهبی با اشاره به اینکه همسرش کارمند بانک بود، می‌گوید: او به کارهای نظامی بسیار علاقه‌مند بود و وقتی من به او برای ازدواج جواب مثبت دادم، مربی آموزش نظامی و افسر میدان تیر بود و در همایش‌ها و رزمایش‌هایی که در بسیج ادارات و حوزه برگزار می‌شد با قاطعیت کارش را انجام می‌داد.

وی می‌افزاید: چون پدر همسرم نظامی بود و دلش نمی‌خواست سختی‌هایی که خودش، همسرش و فرزندانش متحمل شده بودند، رضا که فرزند ارشد آن‌ها بود همه آن‌ها را تجربه کند، بنابراین به خواسته پدرش وارد آزمون استخدامی بانک می‌شود، اگرچه بعدها پدرش گفته بود به دلیل علاقه زیاد رضا به دفاع باید این اجازه را به او می‌دادم. اما این موجب نشد که او از علایقش جدا شود و تمام اطلاعات لازمی که باید می‌دانست را فرا گرفت.

وی خاطرنشان می‌کند: همسرم بسیار خوب و زیبا سخن می‌گفت و اهل مزاح بود. اگر فیلم مستند ۴۰ دقیقه‌ای «کرار» که به تازگی از شبکه سه سیما هم پخش شده است را دیده باشید، گوشه‌ای از شاد و خوش‌برخورد بودنش را می‌توان دید. او با همه ارتباط خوبی برقرار می‌کرد و نه تنها افراد مذهبی بلکه همه دوستش داشتند.

این همسر شهید بیان می‌کند: ماجرای رفتن رضا برای سوریه از آنجا آغاز شد که شهید حسن قاسمی دانا که از دوستان صمیمی رضا بود در سال ۹۳ شهید شد و این اتفاق  تلنگر شدیدی برای بچه‌های بسیجی مشهد بود که یک نفر از ایرانی‌ها در لشکر فاطمیون برای دفاع رفته و به شهادت رسیده است.

مشکل مالی نداشتیم

این بانوی صبور ادامه می‌دهد: خیلی اوقات این سؤال را از من می‌پرسند که تو چطور اجازه دادی همسرت برای دفاع برود؟ او کارمند رسمی بانک بود و ما مشکل مالی نداشتیم. خانه، ماشین و امکانات رفاهی لازم را داشتیم و بارها شنیده بودم که مدافعان برای پول می‌روند، اما این را می‌دانم که این شبهه را دشمن ایجاد کرد تا اجر رزمندگان را پایین بیاورد.

هنگام عقدمان، شهادت را خواست

لیلا همسر شهید تصریح می‌کند: من در طول سال‌ها دیدم که او چطور عاشق رزم است. حتی همان لحظه‌ای که در حرم عقد کردیم و با هم به زیارت امام رضا(ع) رفتیم به من گفت تو هم همسر من و هم از این به بعد بهترین رفیق من هستی و یک دوست بهترین‌ها را برای دوستش می‌خواهد و گفت، برای من دعا کن که شهید بشوم. سال۸۱ هیچ حرفی از جنگ نبود و همان جا این خواسته او را قبول کردم.

خدا فراموش نکرده بود

همسر شهید سنجرانی اظهار می‌کند: در دوران دبیرستان و دانشگاه بارها به سرزمین راهیان نور رفته بودم، خیلی‌ها مانند من با دیدن واقعیت‌های جنگ متحول شدند.

حضور نسل جدید در آن سرزمین یک ضرورت است. در فضایی که رسانه‌های مختلف در ذهن بچه‌ها اثرگذارند حتی بدون آنکه خودشان متوجه شوند، حضور در مناطق جنگی حس خوبی دارد که باید آن را تجربه کرد تا به آن رسید.

وی تأکید می‌کند: به یاد دارم در همان ایام دانشجویی یک بار گفتم می‌شود من هم همسر شهید باشم. در دوران زندگی این خواسته را فراموش کرده بودم اما خداوند فراموش نمی‌کند، شاید هم زندگی و بچه‌داری و شرایط امن جامعه مرا از این خواسته دور کرده بود.

وی ادامه می‌دهد: زمانی که داعش به‌وجود آمد و یک عده به نام اسلام می‌خواستند چهره اسلام را مخدوش کنند، جنایات فجیعی را انجام می‌دادند. از صحنه‌های دلخراش بریدن سرها تا تجاوز به زنان باردار را از گفت‌وگوهای همسرم شنیده بودم. چطور می‌شود یک بچه هیئتی مسلمان که توانایی نظامی هم دارد، فقط بنشیند و از دور آن‌ها را نظاره کند، او نمی‌توانست این‌ها را تحمل کند.

همسر شهید مدافع حرم تأکید می‌کند: همسرم از زندگی دنیایی بهترین‌ها را برای ما می‌خواست. او در ورزش نیز جایگاه  دان۵ هاپکیدو را داشت وعلاوه بر کارش در بانک به باشگاه‌های مختلفی برای ورزش می‌رفت. عضو بسیج بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت، اما از همه امکانات مادی و علایق فردی خویش برای بدست آوردن جایگاه معنوی رفیع‌تری دست کشید که کار آسانی هم نیست.

وی می‌افزاید: سال ۹۴ او برای اولین بار به سوریه اعزام شد. فرزند دوممان شیرخوار بود و فشار زیادی روی من بود، مدام بعد از خوابیدن بچه‌ها تا صبح گریه می‌کردم و او برای آرامش من می‌گفت برای آموزش برادران مهاجر می‌رود در حالی که او در عملیات‌ها نیز شرکت می‌کرد، اما این قسمت را به من نمی‌گفت. اوضاع روحی من خیلی به‌هم ریخته بود، اما منتی نیست، چراکه او برای کسی رفت که خودش اجرش را می‌دهد.

عنایت حضرت زینب(س)

همسر شهید سنجرانی می‌گوید: بار دوم، سوم و چهارم اعزامش به سوریه در سال ۹۶آرام‌تر شدم و حرفی نمی‌زدم و گلایه نمی‌کردم که این آرامش را عنایت حضرت زینب(س) می‌دانم.

غسل شهادت در آب فرات

حالا او از یک هفته قبل از شهادت همسرش که طلبیده می‌شود و به زیارت حضرت زینب(س) مشرف می‌شود، می‌گوید: یک هفته پیش از شهادت رضا من به سوریه دعوت شدم، دوماه گذشته بود که او را ندیده بودم، ابتدا اعلام کردند خانواده‌های ایرانی نمی‌توانند بیایند و رفتنمان به سوریه کنسل شد. رضا با من تماس گرفت و گفت، لیلا خودت می‌دانی برو پیش امام رضا(ع) نذری بکن و از خودش بخواه اگر قسمتت باشد، می‌آیی. من به حرم رفتم و از امام رضا(ع) خواستم. روز بعد زنگ زد و گفت اعلام کردند که خانواده کرار هم بیاید (نام مستعار او کرار بود). یک هفته‌ای با بچه‌هایمان آنجا بودم، سنگ تمام برایمان گذاشت، گویا خودش می‌دانست که دیدار آخر است، اما به من نمی‌گفت تا نگران نشوم. شب قبل از شهادت او عملیاتی در کنار رود فرات بود که به دوست و همسنگر خودش می‌گوید، اینجا کنار رود فرات یعنی چه و بعد می‌گوید اینجا بودنمان معنی دارد، لباسش را درمی‌آورد و در رود فرات غسل شهادت می‌کند که شهادتش هم مصادف با ایام محرم شد.

صبر خواستم نه برگشت او

همسر شهید سنجرانی با بیان اینکه از سال ۹۴ تا ۹۶ سیر تغییراتی را در او دیدم، اظهار می‌کند: شاید این تغییرات در من هم پا به پای او به‌وجود آمد، اما باوجود همه نگرانی‌هایم در کنار ضریح حضرت زینب(س) نخواستم که او سالم برگردد و فقط از او خواستم که می‌شود یک قطره از آن صبرتان را به من بدهید. دلهره خیلی بدی بود، هربار که برمی‌گشت، مجروح بود. او دو بار از ناحیه دست و پا مجروح شد، اما خدا را شکر به یک مرحله‌ای رسید که آن دنیا من هم سرم را می‌توانم بالا بگیرم و بگویم بی‌تفاوت نبودم و از همه می‌خواهم برای صبور بودنمان دعا کنند.

چهارشنبه ۵ مهرماه پیکر شهید سنجرانی به مشهد می‌رسد و در گلزار معراج شهدای بهشت رضا(ع) در جوار همرزمانش دفن می‌شود.

پدرش رزمنده دفاع مقدس بود از وقتی خودش راه خدا و پیامبر(ص) را شناخت، در مسجد، جلسه قرآن و مجالس روضه حضور پیدا می‌کرد. مادرش هم از سادات بسیار معتقد بود و رضا را در کودکی با خودش به مجالس مذهبی می‌برد.

این شهید مدافع حرم که مسئول محور و آموزش بود سرانجام در مهرماه سال ۱۳۹۶ مصادف با دوم محرم‌الحرام در منطقه دیرالزور در نبرد با تکفیری‌ها به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

خبرنگار: سرورهادیان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی IR ۱۹:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
    1 0
    شرط شهید شدن، شهید بودن است. من معتقدم هرکسی از سوی یک شهید مورد عنایت و نگاه قرار میگیره و این شهید عجیب به قلب من نشستند. ان شا الله برای ما دعا کنند در راه اقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بمانیم.