چهاردهمین جشنواره بینالمللی شعرفجر سرانجام پس از فرازوفرودهای بسیار به ایستگاه پایانی خود رسید. این جشنواره از همان بامداد صبح پس از افتتاحیه اصفهان، با شهادت سردار حاج قاسمسلیمانی به طرز ویژهای با مسائل روز پیوند خورد. محفل شعر «نگین سلیمانی» در کرمان ادایدین جشنواره به سردار بود. پس از آن واقعه سیل سیستانوبلوچستان رخ داد و برگزاری اختتامیه جشنواره در زاهدان در ۱۲ بهمن ۹۸ انجام وظیفه جشنواره نسبت به این مردم صبور و محروم بود، چیزی که باید پیشتر و بیشتر از اینها اتفاق بیفتد. انسان باید به این مناطق برود تا بداند محرومیت چیست، تا بداند خانوادهای که یکی دو قوطی کنسرو لوبیای اهدایی را در دیگ بزرگ آب جوش میریزد تا «برکت کند» و شکم خانوادهای را سیر کند، در نبود این دو قوطی کنسرو چه میکرده است. تا بداند درسخواندن در مدرسهای که هیچ امکاناتی ندارد و تازه سقف آن هم دارد میریزد، یعنی چه؟ عباسعلی سپاهییونسی که حضور در اختتامیه جشنواره را در عین حال بهانهای برای بازدید از آن مناطق ساخته بود، از این دست روایتهای دردناک بسیار داشت.
اما فراز و فرودهای جشنواره محدود به اینها نبود. حاشیههای رسانهای هم از مطلع تا مقطع جشنواره همراه آن بود. در یک مرحله کسانی به اتهام دولتیبودن و سیاسیبودن جشنواره، بحث انصراف و تحریم را پیش کشیدند و ماجرا به رسانههای خارجی کشید و حرفهای غیرمنصفانهای گفته شد. از این قبیل که در فلان سال دبیر جشنواره نزدیک به فلان جناحسیاسی است. ولی یکی نبود از نویسنده آن مطلب در فلان سایت رسانهبیگانه بپرسد تو که دبیری علیرضا قزوه را دیدی، دبیری محمدعلی بهمنی و عبدالجبار کاکایی را ندیدی؟ ولی جالب این بود که در نهایت کتابی از نشرچشمه و کتابی از فصل پنجم (در دو گوشه طیف این رنگینکمان) به طور مشترک جوایز بخش شعر بزرگسال را گرفتند.
اما بخش جالب و البته ناگوار این قضیه این بود که پس از اعلام نتایج، بعضی رسانههای داخلی، از برگزیده شدن شاعر جوانی که با نظام و ارزشهای آن زاویه دارد، گله کردند و البته گله و انتقادشان را پیش از اینکه به صورت سازنده با دستاندرکاران در میان بگذارند و علاج واقعه پیش از وقوع کنند، رسانهای کردند آن هم با لحنی که سزاوار یک گفتمان درون نظام نیست. در نهایت کار به آنجا کشید که اعلام نتایج نهایی یک بخش از جشنواره به پس از اختتامیه افتاد و خللی در کار پدید آمد و هزینههایی مادی و معنوی برای جریان شعر امروز و جشنواره فجر ایجاد شد.
اما صرفنظر از همه این پیشداوریهایی که گروه اول کردند، نتایج جشنواره نشان از وسعتنظر دستاندرکاران داشت و جریانهای مختلف شعر امروز در آن دیده و مطرح شدند.
اما در بخش «درباره شعر» که من از داوران آن بخش بودم، گفتنی است، به نظر میرسد نقد و پژوهش در حوزه شعر باید بیش از این و با جدیت بیشتری دنبال شود. ما بیش از حد لازم در حوزه سرایش شعر و کمتر از حد لازم در حوزه نقد و پژوهش فعالیم. البته میدانم قرار نیست تعداد شاعران و منتقدان برابر باشد، ولی تناسب بهتری باید میان اینها برقرار باشد، به خصوص که در حوزه نقد و پژوهش معیارهای علمیای باید رعایت شود که بسیاری از کتابها از آنها فاصله دارند. درست است که نامزدها و برگزیدگان این بخش شایسته این مقام بودند، ولی اینها از میان دایره وسیعی از آثار شایسته انتخاب نشدند، بلکه آثاری که از همه نظر شایسته این مقام بودند، پرشمار نبودند. البته این قضیه بیش از اینکه به جشنواره برگردد، به فضای نقد و پژوهش درباره شعر برمیگردد.
این جشنواره هم تمام شد و امیدواریم که در جشنوارههای آینده، هم دستاندرکاران دقیقتر، هم منتقدان منصفتر و هم شاعران و پژوهشگران تواناتر از همیشه باشند.
نظر شما