قدس آنلاین: چند روز پیش مراسم رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری بر رمان «آن مرد با باران میآید» نوشته وجیهه سامانی برگزار شد. «آن مرد با باران میآید» رمانی برای کودک و نوجوان است که با موضوع انقلاب اسلامی نوشته شده است. این اثر تا کنون به هشت چاپ رسیده و بهتازگی هم مورد توجه و عنایت رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است.
«بادبادکها»، «خواب باران»، «آن مرد با باران می آید»، «عروس آسمان» و «تو را من چشم در راهم» بخشی از آثاری هستند که از خانم سامانی منتشر شده و به چاپهای چندم رسیدهاند. این نویسنده تا کنون دبیر جوایز متعدد ادبی بوده و آثارش هم برگزیده همین جشنوارهها شده است. با وجیهه سامانی درباره کتاب «آن مرد با باران میآید»، تأثیر تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتابها و حال و روز ادبیات انقلاب به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
* به نظر شما تقریظهایی که رهبر معظم انقلاب بر یک کتاب مینویسند چقدر بر استقبال مردم از کتاب تأثیر میگذارد؟
** در مورد این کتاب فعلاً نمیشود نظر داد، اما تجربه کتابهای قبلی نشان داده که استقبال خوبی از این آثار شده است، یعنی این کتابها دیده شدهاند. آنقدر بازار پخش کتابهای خوب ما دچار نقص است که باید از این اتفاقات استقبال کنیم. توجه رهبر سبب میشود کتابها در معرض دید و اطلاعرسانی قرار بگیرند و این اتفاق خوبی است. البته این کار وظیفه ایشان نیست، اما در کم کاری بازار نشر اتفاق بسیار مثبتی است.
* انگیزه شما از نوشتن کتاب «آن مرد با باران میآید» چه بود؟ به نظر میرسد نخستین کتاب شما در حوزه ادبیات کودک و نوجوان باشد.
** من در این سالها درباره دفاع مقدس، مسائل اجتماعی، عاشقانه، خانوادگی و ... داستان نوشتهام، اما تا به حال با موضوع انقلاب داستان ننوشته بودم. احساس کردم به عنوان یک زن نویسنده، دِینی به انقلاب دارم و باید با نوشتن رمانی با این موضوع، آن را ادا کنم. خلأهای ژانر نوجوان هم موجب شد این کتاب برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته شود. ما پس از انقلاب خیلی زود وارد جنگ شدیم و ادبیات ناخودآگاه به سمت ادبیات دفاع مقدس کشیده شد، برای همین ادبیات انقلاب در حاشیه قرار گرفت و دیده نشد. توجهها بیشتر به ادبیات دفاع مقدس و جنگ معطوف شد، هرچند اینها هم زیرشاخه ادبیات انقلاب هستند، چون هر تعریف و ارزشی که انقلاب با خودش آورده است ذیل ادبیات انقلاب قرار میگیرد. اما این اتفاقات موجب شده ما کمتر به نفس انقلاب، چرایی و چگونگیاش بپردازیم. البته این خلأ هم در ادبیات بزرگسال و هم در ادبیات نوجوان وجود دارد، اما من این خلأ را در بخش نوجوان بیشتر احساس و در این حوزه کار کردم. جالب اینکه این تنها کاری بود که وقتی میخواستم آن را شروع کنم با خودم میگفتم ممکن است از کتاب استقبال نشود. ما در زمانهای هستیم که داستانهای ترجمه و کتابهایی مانند هری پاتر به شدت بازار ادبیات نوجوان را اشباع کرده است. ذائقه بچهها عوض شده و کمتر به سمت این نوع داستانها میآیند. بهخصوص که موضوع کتاب درباره انقلاب است و خیلی از بچهها با آن بیگانهاند. با این فرض که شاید کتاب دیده نشود، آن را برای انجام وظیفهای که حس میکردم، نوشتم اما خوشبختانه کتاب دیده شد و در سه سال به چاپ هشتم رسید.
* چه ویژگی موجب شد کتاب از طرف مخاطب جدی گرفته شود؟
** تمام تلاشم را کردم تا اثری ساده و روان بنویسم؛ یعنی طوری که خواننده نوجوان کتاب را دستش بگیرد و بتواند دو روزه آن را بخواند. از طرفی سعی کردم قصه جذابی بنویسم که نوجوان را دنبال خود میکشاند. بهخصوص در شخصیتپردازی که به نظر خودم خوب از آب درآمده است. شاید این دو عامل سبب شده هم برای مخاطب جذاب باشد و هم حضرت آقا اشاره کنند داستان به واقعیت نزدیک است. چون ایشان شخصیتپردازی و داستان را مورد توجه قرار دادند. البته دوستان نویسنده باید در این مورد نظر بدهند، ولی چیزی که آقا فرمودند این بود که خوب و هنرمندانه و پرجاذبه است. من برای این کار ۹ ماه تحقیق کردم. انقلاب که پیروز شد، دوساله بودم و تجربهای نداشتم. برای مستند بودن این اثر، پژوهش کردم و داستان و کتابهای زیادی خواندم و فیلمهای مرتبط را هم دیدم. البته من همیشه در جلسات نقد کتاب گفتهام ممکن است این اثر ضعفهایی داشته باشد، همانطور که قوتهایی دارد، ولی سعی کردم تاریخ را درست روایت کنم.
* نزدیک شدن به ذهن و زبان بچهها چقدر سخت بود؟
** پیش از این داستانهای کوتاه برای نوجوان نوشته بودم اما این کار، نخستین تجربه رماننویسی من بود و چون در نشریات نوجوان کار کرده بودم، با فضا بیگانه نبودم. سبک نگارشی من به صورت کلی خیلی روان و ساده و خوشخوان است. این ویژگیای است که من در کار بزرگسال هم دارم و هیچ اصراری هم ندارم، تغییرش دهم. چون قصه باید روایت شود، حرف خودش را بزند و در سادهترین شکل زبان، معنی را منتقل کند.
* اقبال مخاطب، انگیزه شما را در نوشتن برای نوجوانان بیشتر نکرده است؟
** ایدهها و سوژهای ذهنی من، بیشتر در حوزه بزرگسال است. فکر من بیشتر درگیر مسائلی است که مربوط به بزرگسالان است، البته رده نوجوان هم بسیار مهم است، اما آنقدر کار بر زمین مانده است که هرگوشهاش را بلند کنیم یک جای دیگر روی زمین میماند. همه نویسندگان باید بیایند و هرکدام گوشهای از کار را بگیرند. یکی از خبرنگاران از من پرسید شما احساس نمیکنید باید رمان انقلابی دیگری بنویسید؟ گفتم نه، با اینکه دوست دارم و سرشار از اطلاعات هستم و برای نوشتن دستم باز است اما احساس میکنم کار خودم را انجام دادهام و حالا باید دیگران هم نقش خودشان را بازی کنند. هر کس دیدگاه، ایده و نظر خودش را دارد و باید از دریچههای مختلف به مسئله ورود پیدا کرد.
* آیا قبول دارید نویسندگان، به مخاطبان جهانی بیتوجه هستند و باید در موضوع انقلاب آثاری بنویسند که بتوان آن را ترجمه کرد؟
** بله، چون ما هنوز در اقناع داخلی به نتیجه مطلوب نرسیدهایم و در فرهنگ یا داستان نتوانستهایم نیازهای اولیهمان را بر طرف کنیم. هنوز آنقدر از تولید سرشار نشدهایم که به فکر خارج از کشور و ترجمه کتابهایمان باشیم، چون اثر ترجمهای باید ویژگیهای خودش را داشته باشد و ما نمیتوانیم هر اثری را ترجمه کنیم. موقع نگارش باید نگاهمان به این باشد که کتاب قرار است ترجمه شود. ما هنوز به آن نقطه نرسیدهایم و هنوز باید به مخاطب داخلی بیشتر فکر کنیم تا مخاطب خارجی. متأسفانه ترجمه، بازار کتاب را پر کرده است، در نخستین قدم باید سیطره آثار ترجمه را کم کنیم. البته من منکر کار ترجمه نیستم، چون ترجمه، مکمل ادبیات داستانی ماست؛ اما همانطور که گفتم بازار ما پر از کارهای ترجمه است. البته من خبر دارم که سوره مهر حرکتهایی در ترجمه آثار فارسی انجام داده است، اما بیشتر آثار بزرگسال بوده است. امیدوارم این اتفاق برای آثار کودک و نوجوان هم بیفتد.
* از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتابتان چه حسی دارید؟
** سال گذشته به دیدار آقا رفتم و رمان «خواب باران» را به ایشان هدیه دادم؛ اصلاً در ذهنم نبود «آن مرد با باران میآید» را هم بیاورم؛ چون هم رمان نوجوان بود، هم اینکه احساس کردم کتاب نوجوان را هدیه نمیدهند. دوماه پیش که یکی از بزرگان ادبیات را دیدم و میدانستم ایشان اطلاعاتی دارند، پرسیدم اطلاع دارید خواب باران من را رهبری خواندهاند یا نه؟ گفت: بله، میدانم که خواندهاند. گفتم: آقا چیزی نوشتهاند یا نه؟ گفتند آقا هر کتابی میخوانند حتماً یادداشتی هر چند کوتاه، برایش مینویسند و گفتند رهبر معظم رمان دیگری از من را هم مطالعه کردهاند. گفتم کتاب دیگری به ایشان ندادهام، که ایشان گفتند، گویا به دستشان رسیده است. پرسیدم: چیزی نوشتهاند؟ جواب دادند: «انشاءالله!» اینجا بود که مطمئن شدم آقا متنی که قابل انتشار باشد بر کتاب نوشتهاند. خلاصه من از دو سه ماه قبل خودم را آماده کرده بودم، اما وقتی کاملاً مطمئن شدم خیلی خوشحال شدم. به این دلیل که احساس کردم مزد این ۲۳ سال زحمت و سختی که کشیدهام را یکروزه گرفتهام، چون بر خلاف چیزی که همه تصور میکنند کار ما اصلاً کار سادهای نیست، بهخصوص کسی که بخواهد موضوعهای ارزشی بنویسد و قلمش را صاف، پاک و مطهر نگه دارد. مشکلات مربوط به ناشر، پخش، مسائل مالی و اقتصادی و دیده شدن یا دیده نشدن کار هم وجود دارد، یعنی خودت باید تلاش کنی تا کتابت دیده شود. نویسنده نباید برای یک کتاب این همه زحمت بکشد. نویسنده باید تولید محتوا کند و کاری به بقیه مسائل نداشته باشد. وقتی همه اینها را به جان میخری، پس از دو دهه تلاش، تنها چیزی که میتواند خستگی را از تن و وجودت بیرون ببرد، همین است که بشنوی رهبرت برای کتاب تو متنی توأم با رضایت نوشتهاند. من برای خودم بالاتر از این اتفاق خوب، چیزی متصور نبودم. یعنی حتی بالاترین جایزه ادبی در داخل و خارج از کشور هم نمیتوانست من را تا این اندازه خوشحال کند.
حالا که حرف جوایز ادبی شد، میخواستم بپرسم نظرتان درباره جشنوارههای ادبی چیست؟ این جایزهها بر جریان ادبی کشور تأثیری دارند؟
** من اصلاً کاری به محتوا و کتابهایی که برگزیده شده یا نشده، ندارم و تنها میخواهم درباره کارکرد ادبی جشنوارهها صحبت کنم. باید بگویم متأسفانه جشنوارههای ما بر جریان ادبی کشور تأثیر خاصی ندارند. مثلاً اینطور نیست به اثر منتخب، اقبال عمومی شود یا اثر به چاپهای متعدد برسد. جشنوارههای ادبی ما جریانساز نیستند و جشنواره هیچ برنامهای برای تبلیغ و معرفی کتاب برگزیده ندارد. این حلقه مفقوده جشنوارههای ماست، یعنی جشنوارههای ادبی فقط برای اهالی ادب برگزار میشوند، نه مردم کتابخوان. امیدوارم با همت اهالی ادبیات این مشکلات رفع شود و شاهد فضای بهتری در ادبیات داستانی کشورمان باشیم.
انتهای پیام/
نظر شما