قدس آنلاین؛ محمدرضا سبزعلیپور اقتصاددان و رئیس مرکز تجارت جهانی ایران نسبت به بینظمی و بههمریختگی اوضاع "کلانشهر تهران" واکنش نشان داد و طی یادداشتی اعتراضی، مسئولین شهری و شهردار تهران را مورد خطاب قرار داد و از "شهر تهران" بهعنوان شهر بیصاحب و رهاشده یاد کرد و خواستار رسیدگی به وضعیت نابسامان پایتخت و امالقرای جهان اسلام و مرکز سیاسی، اقتصادی و... ایران شد.
وی در ادامه چنین مینگارد: تهران یکی از کلانشهرهای جهان و تقریباً جزء بزرگترین و شاید اولین پایتخت های خاورمیانه میباشد که چشم جهانیان به "شهر تهران" بعنوان پایتخت ایران میباشد تا ببینند مسئولین ایرانی پایتخت شان را چگونه اداره و مدیریت میکنند و مردم "تهران" در چه شهری و به چه شکلی زندگی میکنند، در اصل "تهران" ویترین ایران و بنوعی آبروی ایران میباشد که مدیریت درست این شهر میتواند اولاً برای سایر شهرهای کشورمان الگو و ثانیاً برای ایران و ایرانی افتخار باشد و برعکس بهم ریختگی این شهر میتواند مایۀ سرافکندی و خجالت عموم ایرانیان علی الخصوص مسئولین ارشد کشوری باشد.
همچنانکه قبلاً نیز گفته ام مجدداً تأکید میکنم که شاید مردم بتوانند گرسنگی و بی پولی را تحمل کنند اما به جرأت میتوانم بگویم که هرگز ناامنی، نابسامانی، بهم ریختگی و تجاوز به جان و مال و ناموس شان را قبول نخواهند کرد!! اهمیت این موضوع و همچنین نابسامانی شهر تهران، شیوع ناامنی و تجاوز به جان و مال جمعی از شهروندان گرامی مان مدتهاست که فکر و ذهن نگارنده را شدیداً به خود مشغول کرده و همین دغدغه موجب شد تا اینجانب مجدداً به این مسئلۀ مهم پرداخته و طی یادداشتی موثق، موارد عینی و مستندی را جهت استحضار و حضور ذهن مسئولین محترم دولتی، شهری و انتظامی از جمله: اعضاء محترم شورای شهر تهران، جناب آقای حناچی شهردار تهران، سردار اشتری و سردار رحیمی فرماندهان محترم ناجا و فاتب، سردار هادیانفر و سردار مهماندار رؤسای راهور ایران و تهران، جناب آقای کلانتری معاون محترم رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست، جناب آقای حشمتی ریاست کل دادگستری استان تهران و جناب آقای القاصی مهر دادستان عمومی و انقلاب تهران، جناب آقای پارسا رئیس سازمان امور مالیاتی، جناب آقای انصاری رئیس محترم سازمان تعزیرات حکومتی، رئیس اتاق اصناف و.... به رشتۀ تحریر درآورم تا شاید مفید به فایده باشد و بالاخره منجربه نظم و انضباط شهر تهران، تأمین امنیت، احساس آرامش و رضایت مردم عزیزمان شود.
علیرغم میل باطنی ام باید عرض کنم که متأسفانه حدود سه سالی است که شهر تهران نابسامان شده و دیگر نظم و انضباط سابق را ندارد و هر کس هرکاری دلش میخواهد انجام میدهد!! تا پایان سال ۹۵ اگر کاری در شهرداری و شهر تهران پیش نمیرفت، بدین شکل توجیه میشد که چون دولت و شهرداریِ تهران با هم همسو نیستند به همین خاطر دولت با شهردار تهران همکاری نمیکند و بدهی خود را نیز به شهرداری پرداخت نمیکند و چوب هم لای چرخ شهرداری میگذارد که تا حدودی قابل پذیرش بود اما از ابتدای سال ۹۶ با انتخاب اعضای پنجمین دوره شورای شهر تهران و متعاقباً انتخاب شهردار جدید تهران، دیگر بهانه های سابق از بین رفت و حدود سه سالی است که الحمدلله دولت و شورا و شهردار تهران با هم همسو میباشد و نه تنها دیگر چوبی لای چرخ همدیگر نمیگذارند بلکه با یکدیگر همکاری خوبی هم دارند و چه بسا دولت روحانی بدهی هایش را هم با شهرداری تهران تسویه کرده باشد.!!
از سه سال پیش به این سو توقع همگان بر این بود که چون دولت، شورا و شهردار با هم همسو هستند پس باید همکاری تنگاتنگ و خوبی با یکدیگر داشته باشند و اوضاع شهر تهران از تمامی سالهای پیشین بهتر شود و مردم این شهر دوران خوش و راحتی را تجربه کنند اما در کمال تأسف همه چیز برعکس شد و شهر تهران بدترین دوران مدیریت خود را طی سه سال گذشته تجربه کرد!! بقول قدیمی ها، چی فکر میکردم، چی شد!!!
از سه سال گذشته که اعضاء پنجمین دورۀ شورای شهر تهران بر صندلی شورا تکیه زده اند متأسفانه تا به امروز چندان عملکرد مثبتی نداشته اند!! غالب این بزرگواران در چند ماه اول فعالیت شان، شهردار و اعضای سابق شورای شهر تهران را زیر سوال بردند و زمین و زمان را دزد و خلافکار معرفی کردند!!
سپس چند ماهی هم درگیر انتخاب شهردار تهران بودند و بخاطر اینکه مبادا یکی از اعضاء علی البدل که "اصولگرا" میباشد وارد شورا نشود از شهردار شدن "محسن هاشمی" که بخت بالایی هم داشت جلوگیری کردند!! یعنی بخاطر مسائل حزبی و جناحی از شهردار شدن آقای هاشمی جلوگیری کردند نه بواسطه منافع ملی و منافع مردم تهران!!
شخصی را تحت فشارهای جناحی و رفاقتی بعنوان شهردار تهران انتخاب نمودند، وی "محمدعلی نجفی" بود که روز ۱۹ مرداد ۹۶، توسط اعضاء شورا بعنوان شهردار تهران انتخاب شد و حاصل فعالیت وی، درگیری و کشمکش ۷ ماهه اش با اعضاء شورای شهر تهران بود و نهایتاً به بهانه بیماری استعفا داد و در تاریخ ۲۱ فروردین ۹۷ شهرداری تهران را ترک نمود و امروز هم متأسفانه بواسطه همان داستان قتل در زندان میباشد!!
اعضاء شورای شهر تهران پس از استعفای نجفی، در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۹۷ سید محمدعلی افشانی را بعنوان شهردار تهران انتخاب نمودند که حضور ایشان نیز همچون نجفی در شهرداری تهران چندان سودی برای شهر تهران و مردم شریف این کلانشهر نداشت و افشانی هم بالاخره در تاریخ ۲۶ آبان ۹۷ بدلیل بازنشسته بودن و قانون منع به کارگیری بازنشستگان، مجبور به ترک شهرداری تهران شد!!
تا اینجای کار، چیزی حدود یکسال و نیم از آغاز بکار پنجمین دورۀ شورای شهر تهران گذشت و هیچ کار مثبتی برای تهران انجام نشد، فقط محمدعلی رفت و سید محمدعلی آمد که در ادامۀ این داستان، سید محمدعلی هم شهرداری تهران را ترک کرد.!!
سومین شهردار "پیروز حناچی" بود که روز سه شنبه ۲۲ آبان ۹۷ از سوی اعضای شورا با ۱۱ رأی بعنوان شهردار تهران برگزیده شد که پس از گذشت حدود ۱۵ ماه، خوشبختانه هنوز کسالتی نداشته و استعفا هم نداده و فعلاً بر روی صندلی شهردار تهران تکیه زده است.
اما حاصل عملکرد جناب آقای حناچی نیز در طی این مدت فقط دوچرخه سواری در روزهای سه شنبه بدون خودرو بوده و همچنین ایجاد مسیر دوچرخه سواری در کنار برخی از خیابانهای اصلی شهر که با صرف هزینۀ هنگفت انجام شده است، ولیکن از صبح تا شب ۱۰ نفر دوچرخه سوار هم مشاهده نمیشود که از این مسیرها عبور کنند!! مسیر دوچرخه سواری شده است مسیر موتورسواران متخلف!! و چون مسیرهای ایجاد شده، بخشی از خیابانها را اشغال نموده و عرض خیابانها را نیز تنگ کرده، بنوعی موجب ایجاد ترافیک بیشتر و مزاحمت برای مردم شریف تهران شده است!!
از دیگر اقدامات جناب آقای حناچی:
* تبدیل مناطق طرح ترافیک و زوج و فرد به منطقه آلوده آنهم به بهانه "کنترل آلودگی هوای تهران"!!
* پیشنهاد برای رفع آلودگی هوای شهر سارایوو!!
* افتتاح چند باشگاه ورزشی و چند سونا و استخر زنانه و مردانه!!
* کمک ۸ میلیاردی شهرداری به برگزاری جشنواره فیلم!!
* افتتاح پرحاشیه و ناقص زیرگذر یک طرفۀ استاد معین در شهرداری منطقه۹ !!
* بستن درب اتاق خود و تلفن دفتر شهردار به روی مردم!!
* و شاید چند کار از همین قبیل....
متأسفانه شهرداری تهران بنوعی شهر تهران را به حال خود رها کرده و دیگر چندان طرحهای عمرانی، بازسازی، زیباسازی، نوسازی و ... غیره در تهران انجام نمیشود و تهران بنوعی در جا زده و حتی در حال پسرفت نیز میباشد!!
دوستان اصلاح طلبِ ما علی الخصوص اعضاء شورای شهر تهران از عملکرد آقای قالیباف انتقاد میکردند و خود را توانمندتر از وی میدانستند، ولیکن بنده بعنوان نگارنده این یادداشت کاری به مسائل سیاسی، حزبی و جناحی ندارم اما اگر منصفانه قضاوت کنم باید بگویم که دوران قالیباف و عملکرد ایشان بعنوان شهردار تهران، زمین تا آسمان با عملکرد آقای حناچی تفاوت دارد. در زمان قالیباف شهر تهران همانند یک کارگاه بزرگ ساختمانی بطور شبانه روزی در حال ساخت و ساز و پیشبرد طرحها و پروژه های عظیم و جدید در جهت افزایش رفاه مردم بود و شهر زنده و فعال بود و دهها هزار نفر و هزاران پیمانکار خصوصی و غیردولتی مشغول کار بودند و هر روز وسائل، تجهیزات و تأسیسات جدیدی و تازه ای به چشم میخورد!!
بطور مثال:
* بزرگراه های متعددی از جمله بزرگراه های امام علی (ع) و صیاد شیرازی، شهید زین الدین و....
* توسعه بزرگراه صدر و دو طبقه کردن آن
* ساخت تونل ها و زیر گذرهایی از جمله: تونل توحید و نیایش و زیرگذرهای همچون کردستان
* ساخت و توسعه پل های ماشین رو و عابر پیاده در سطح تهران
* تکمیل خطوط مترو و ساخت ایستگاههای مختلف
* ساخت و توسعه پارکها و بوستانهای مختلف در نقاط مختلف تهران
* ساخت مراکز ورزشی بزرگ و کوچک در سطح شهر
* توسعه ناوگان اتوبوسرانی و بی آر تی
* تبدیل به احسن ناوگان تاکسیرانی
* و... اجرای دهها و صدهها طرح و پروژه کلان عمرانی، رفاهی، حمل و نقل و... که جای ذکر و تشریح آنها در این یادداشت نیست.
حال کاری به این ندارم که کدام شهردار خوب بود و کدام بد بود، کدام اصولگرا بود و کدام اصلاح طلب، کدام خوش قیافه بود و کدام بد قیافه و.... ولیکن چنانچه به عملکردهای دو شهردار نگاه کنیم وجداناً کفۀ کدامیک از آنها سنگین تر است؟
نگارنده هرکز در دوران قالیباف ندیده و نشنیده بودم که کارگر یا کارمند و یا پرسنل شهرداری حقوق نگرفته باشند و یا حقوق شان معوق شده باشد اما طی سه سال گذشته ماهی نیست که حتی رفتگری به نگارنده مراجعه نکند و نگوید که حقوقم را هنوز نداده اند!!!
یا شهرداری به پیمانکار پول میدهد اما پیمانکار حقوق کارگران و رفتگران را دیر میدهد که باز شهرداری مقصر است که بر روند پرداختها نظارت نمیکند و یا اینکه شهرداری هم با پیمانکاران دیر تسویه میکند!!
شما را بخدا خودتان قضاوت کنید که آخر یکی دو میلیون تومان چیست که انتظار داریم یک رفتگر با این مبلغ زندگی اش را بخوبی اداره کند تازه این حقوق را هم با تأخیر به وی پرداخت میکنیم آنوقت مدیران محترم ارشد شهرداری تهران با چند ده میلیون تومان حقوق و مزایا هم چرخ زندگی شان بخوبی نمی چرخد.!!
اکثر سطل های زباله در سطح شهر شکسته و بدون چرخ و بعضاً کثیف رها شده اند!! کارتن جمع کن ها در سطح شهر و کوچه ها ضمن ایجاد مزاحمت برای مردم، چهره شهر را زشت و زننده کرده اند!! کودکان کار و متکدیان به وفور در سطح شهر دیده میشوند!! برخی از ایستگاههای اتوبوس تخریب شده اند!! بعضی از کوچه ها و معابر سطح شهر مدتهاست که از طرف سایر دستگاهها حفاری شده اند اما هنوز آسفالت نشده اند!! دوچرخه هایی که مثلاً برای استفاده مردم در سطح شهر تهران قرار داده شده چندان ناظری ندارد زیرا در برخی از کوچه ها و بن بست های محلات تهران دهها از این دوچرخه ها رها شده و هفته ها بی صاحب در گوشه ای افتاده اند اما کسی نسبت به جمع آوری آنها اقدام نمیکند!! و صدها ایراد و ناهماهنگی در سطح شهر تهران وجود دارد که بیان تک تک آنها از حوصلۀ این یادداشت و خوانندگان محترم خارج میباشد.
در زمان قالیباف علیرغم اینکه دولت با شهرداری همسو نبود اما تمامی دستگاهها و سازمانها ارتباط خوب و تنگاتنگی با شهرداری تهران داشتند و حرف همدیگر را میخریدند اما در دوران آقای حناچی که با دولت هم همسو میباشند، متأسفانه غالب دستگاهها و سازمانها از شهردار تهران دلخور و روابط شان با شهرداری تهران بسیار سرد است که همین سردی روابط باعث میشود تا هیچ نهادی حاضر به همکاری با شهرداری نباشند که ضرر این ناهماهنگی ها را مردم تهران متحمل میشوند البته همه دستگاهها اذعان میکنند که حاضر به همکاری با شهرداری تهران هستند اما آنها میگویند که شهرداری حاضر به همکاری با هیچ دستگاهی نیست!!
بطور مثال: روابط شهردار تهران با مسئولین نیروی انتظامی، راهور تهران، دستگاه قضایی، سازمان محیط زیست و... غیره بسیار سرد است که خود جای سوال دارد که چرا شهردار تهران در جهت حفظ منافع مردم تهران روابط خود را با این دستگاهها مستحکم نمی کند و با آنها همکاری تنگاتنگی جهت رفع مشکلات شهر ندارد؟!!
چند ماه پیش داستان ساختمان پلاسکو و معظلاتی که بواسطۀ آتش گرفتن آن بوجود آمد را متذکر شدم لکن محض یادآوری مجدداً بعرض عموم و مسئولین شهر تهران علی الخصوص جناب آقای حناچی شهردار محترم میرسانم، ساختمان پلاسکو حدود ۱۷ طبقه بود آنهم با ارتفاع تقریبی۵۰ متر.
آن ساختمان با مشخصات فوق موجب این همه خرابی و وحشت و ضرر و زیان شد اما نه تنها درس عبرتی برای مسئولین شهری و کسبه نشد بلکه در حال حاضر در سطح همین شهر تهران محلاتی هستند که چند صد متر طول دارند یعنی دهها برابر بزرگتر از ساختمان پلاسکو میباشند ( البته نه بصورت عمودی همچون بُرج و سر به فلک کشیده در آسمان بلکه بطور اُفقی و یعنی کوچه های پیج در پیج بر روی زمین) که متأسفانه توسط عده ای "کاسب نما" اِشغال و به بمب ساعتی مبدل شده اند.
بطوریکه برخی از "کاسب نماها" در بازارهای مختلفِ سطح شهر تهران بجای خرید یا اجارۀ مغازه های حاشیۀ خیابانهای اصلی که قیمتهای دهها و صدها میلیاردی دارند به داخل کوچه پس کوچه های تنگ و سُنتی نفوذ کرده و تک تک منازل آن کوچه ها را به قیمت نازلی خریده و یا اجاره کرده اند و آن املاک مسکونی را به انبار و یا محل کسب خود مبدل نموده و در داخل این منازل کالاهای مختلف را دپو و احتکار کرده اند که بعضاً غالب کالاهای دپو و انبار شده در منازل مسکونی اشتعال زا میباشند!!
بطور مثال: در منطقۀ ۱۲ شهرداری تهران، برخی از کسبۀ خیابانهای سعدی جنوبی، اکباتان، ملت، امیرکبیر و لاله زار که عمدتاً فروشندۀ لوازم خودرو، لاستیک و تایر و کالاهای برقی و الکتریکی میباشند منازل و آپارتمانهای کوچه های اطراف را خریداری کرده و کالاهای خود را داخل این منازل انبار نموده اند.!!
آیا مسئولین محترم شهری از این خطر بزرگ اطلاع دارند که داخل تعدادی از همین منازل، لاستیک، تایرهای سواری و کامیون، تسمه های صنعتی و خودرو و .... آنهم در حجم بالا انبار شده و هر لحظه احتمال آتش گرفتن یکی از این انبارها وجود دارد که در صورت مشتعل شدن یکی از این انبارها، قطعاً مابقی انبارها نیز که دیوار به دیوار بهم متصل میباشند آتش گرفته و منطقه را نابود خواهند کرد؟!!
آیا مسئولین محترم شهرداری فکر این را کرده اند که در صورت وقوع آتش سوزی آنهم در آن حجم بسیار بالا و سوختن کالاهای لاستیکی و پلاستیکی، چگونه خودروهای امدادی و آتش نشانی جهت اطفاء حریق و نجات جان و مال مردم، وارد کوچه هایی خواهند شد که بیش از ۲، ۳ و یا ۴ الی ۵ متر عرض ندارند و با این وضعیت، خاموش کردن آتش در این کوچه های تنگ که دهها برابرِ "ساختمان پلاسکو" طول و وسعت دارند چند روز طول خواهد کشید؟
چرا مسئولین محترم شهری در برابر این خطر بالقوه سکوت کرده و هیچ واکنش و عکس العملی نشان نمیدهند و چرا جان و مال و نابودی شهر تهران برای مسئولین بی اهمیت میباشد. آیا بی توجهی مسئولین محترم شهری در قبال این خطر بزرگ و همچنین عدم برخورد آنان با تهدیدات افرادی که به نام "کاسب" با جان و مال مردم بازی میکنند صرفاً بی اطلاعی از موضوع میباشد و یا خدایی ناخواسته مبالغی را تحت عنوانِ عوارض انباری که در اصل بنوعی عوارض بازی با جان و مال مردم میباشد را دریافت میکنند که چشمان شان را بر روی این تخلفات بزرگ بسته و یا می بندند؟
چرا عده ای از خدا بی خبر تحت نام کاسب (که اتفاقاً کلمۀ پُر معنا و قابل احترامی است) به خود اجازه میدهند تا با قانون گریزی به هر حربه ای برای کسب درآمدهای نجومی متوسل شده و جان و مال و زندگی مردم را در چنگال خود بگیرند و دستگاههای اجرایی و نظارتی انتظامی و قضایی نیز از کنار آن بی اعتنا عبور میکنند؟
مشکلات این "کاسب نماها" و رخنه آنان به محلات و کوچه پس کوچه ها فقط به مورد بالا ختم نمیشود و دهها مشکل و معضل و نابسامانی را برای مردم و ساکنین بوجود می آورند که در صورت درخواست مسئولین ذیربط، نگارنده آماده است تا این معضلات را مستند همراه با تصویر تقدیم حضور مسئولین محترم بنماید.
خانوادۀ نگارندۀ این یادداشت نیز یکی از صدها و هزاران خانوار تهرانی است که بواسطه همین مشکلات، زندگی را به سختی همراه با عذاب سپری میکند که بدبختانه هیچ مسئول و هیچ دستگاه ذیربط شهری نیز به این مشکلات رسیدگی نمیکند.!!
بطور مثال: شهرداری تهران از مالکین برخی منازل پولهای کلان دریافت نموده و کاربری منازل مسکونی را تغییر داده است!! از همین رو عده در این منازل کالا خرید و فروش میکنند، کارهای خلاف انجام میدهند، کالاهای فیک و تقلبی را بسته بندی میکنند، افراد ناباب و متخلف را به داخل این منازل میبرند، سر و صدا میکنند، از صبح تا شب کالا حمل و تخلیه میکنند و بنوعی این منازل را به بارانداز کالا مبدل نموده اند!! در برابر زن و بچه مردم شوخی های رکیک میکنند و با موتور و وانت راه رفت و آمد مردم در کوچه ها را سد میکنند بعضاً مواد مخدر استعمال و خرید و فروش هم میکنند اما دریغ از یک دستگاه نظارتی!! وقتی هم به کاسب نماها اعتراض میشود سریعاً میگویند که پولش را شهرداری گرفته و به کسی ربطی ندارد!! آیا این است معنی شهرداری و ایجاد رفاه برای مردم؟
شهرداری تهران رفاه و آرامش و امنیت مردم را به چه قیمتی میفروشد؟ آیا قلب پایتخت ایران باید چنین اوضاعی داشته باشد و هیچ گوش شنوایی هم برای رسیدگی و سامان دادن به این وضعیت وجود نداشته باشد؟!! واقعاً چرا؟!!
چرا مسئولین نیروی انتظامی نسبت به این وضعیت بی تفاوت هستند و چرا اقدام بازدارنده ای در جهت بسامان کردن اوضاع مناطق تهران انجام نمیدهند؟ نقش ادارات اماکن، مبارزه با مواد مخدر، راهور و پلیس پیشگیری و پلیس امنیت در این میان چیست؟
چرا با تبلیغات وسیع از طریق رسانه های دیداری و نوشتاری اعلام میکنند که از فلان روز تمامی موتورسواران متخلف را توقیف و از آنان را سطح شهر جمع آوری میکنیم اما حتی یک هفته هم طول نمیکشد و موتورسواران متخلف در سطح شهر جولان میدهند و با جسارت و پُرروئی تمام در برابر دید مأمورین راهور باز هم تخلف میکنند و مأمورین هم کاری نمیتوانند بکنند.
آیا اجرای دقیق این طرحها و ایجاد نظم و انضباط در معابر و بهبود ترافیک کلانشهر تهران در گروی همکاری دقیق، تنگاتنگ و صمیمانه شهرداری تهران با پلیس نیست؟ پس چرا این ارتباط و همکاری بین این دو ارگان مهم مشاهده نمیشود؟!!
با عنایت به مطالب مطروحۀ فوق اصلی و ابدا برازنده کشور اسلامی ایران نیست که مردم برخی از محلات پایتخت این کشور درگیر چنین مشکلاتی بوده و از ناامنی و وجود مشکلات برخود بلرزند!! لذا شایسته بر این است تا مسئولین اَمر و دستگاههای ذیربط علی الخصوص دادستان محترم تهران بعنوان مدعی العموم، شهردار تهران بعنوان مدیر، برنامه ریز و ناظر بر شهر تهران، فرماندهی ناجا و فاتب و فرمانده راهور بعنوان حافظان نظم و انضباط شهری، رئیس سازمان محیط زیست بعنوان حافظ سلامتی محیط کار و زندگی مردم و.... به این معضل ورود نمایند و اقدامات عاجلی را در جهت رفع مشکلات و ساماندهی محلات تهران بمنظور فراهم آوردن محلی اَمن و پاک و بدون مزاحم برای زندگی شهروندان انجام دهند.
هر چند که این معضل مربوط به یک منطقۀ خاص تهران نمیباشد اما منطقه ۱۲ تهران بیشترین سهم را داشته و شهروندان این منطقه تحت فشار میباشند!! از همین رو سهم شهرداری منطقۀ ۱۲ و همچنین سرکلانتری هفتم تهران بزرگ در برقراری نظم و انضباط شهری و امنیت اجتماعی بیش از سایرین میباشد.
البته مجدداً تأکید و یادآوری میکنم که نگارندۀ این یادداشت و خانواده اش نیز متأسفانه از شرّ مزاحمتهای "کاسب نماها" در اَمان نبوده و در طی شبانه روز، لحظه ای مزۀ آرامش را نچشیده و احساس نمیکند!!
بخشی از مطالبی که جهت آگاه سازی مسئولین شهری ضروری و مورد نیاز بود نگاشته و به رشتۀ تحریر درآمد اما لازم به تأکید است که مبادا مشغلۀ روزانه و کثرت کارها موجب گردد تا مسئولین ذیربط، رسیدگی به این موضوع مهم را بورطۀ فراموشی بسپارند که خدایی ناخواسته اتفاقی همچون وقوع آتش سوزی بزرگ موجب شرمندگی و سرافکندگی در برابر ملت گردد.
رفع مشکلات و نابسامانی های محلاتِ مسئله دار و تأمین امنیت مردم اجرا شدنی است و دستگاههای ذیربط میتوانند با همکاری هم به این مهم دست یابند، فلذا پیشنهاد نگارنده بر این است تا یکی از مناطق مورد بحث را میتوان بعنوان "پایلوت" انتخاب و با هماهنگی و پشتیبانی مدیران شهری و سایر دستگاههای ذیربط شهری، آن محل را به محلۀ نمونه مبدل نمود و در صورت موفقیت طرح، میتوان این روش مدیریتی را به دیگر محلات نیز تعمیم داد.
در خاتمه برای چندمین بار به مسئولین و مدیران محترم شهر تهران یادآوری میکنم که هیچ دشمن داخلی و خارجی نمیتواند مردم شریف ایران را اینقدر دلخور، دلنگران و نسبت به مسئولین و دولتمردان ایران اسلامی بدبین و بی اعتماد بکند که شبانه روز مسئولین را ناله و نفرین کنند اما متأسفانه دولت روحانی و مسئولین شهری تهران با کم لطفی، کم کاری، تصمیمات نادرست، سوءمدیریت و بی توجهی خود به مردم شریف ایران، شهر تهران را بی صاحب رها کرده و مردم بزرگوار و همشهریان عزیزمان را دلخور و ناراحت کردند.
انتهای پیام/
نظر شما