محمدحسین جعفریان
«سبک زندگی را با فرهنگ سازی به مسیر اسلامی آن برگردانید». این خواسته رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان بوده است. چه کسانی باید این کار را بکنند؟ روشن است مسئولان مملکت. اما اگر شما خود در خانههای چند ده میلیاردی شمال تهران ساکن باشید و لشکری از بستگانتان را در اینجا و آنجا به عنوان مدیر گماشته باشید، هیچ ارتباط معمولی در مترو و اتوبوس و بازار و کار و... با مردم نداشته باشید، یعنی وضعیتی که بسیاری از مسئولان ما بدان مبتلا شدهاند، آیا قادرید به این سبک زندگی، فرهنگ زیستن دیگران را به سمت زندگی آرمانی هدایت کنید؟ به واژه دیگر بازگردانید در جمله رهبری دقت کنید. بازگردانید یعنی پیشتر در آنجا بودهایم، ولی از آن مسیر منحرف شدهایم و اکنون باید به ریل پیشین بازگردیم.
آنها که دورههای انتخابات مجلس را در سالهای نخست انقلاب به خاطر دارند، خوب میدانند؛ اول آنکه افراد به سختی حاضر به نامزدی میشدند؛ چراکه مثلاً در اوایل دهه ۶۰ تنها ریش داشتن مساوی با ترور در خیابان به دست منافقین بود، چه رسد نامزد مجلس شدن و این شجاعتی میخواست که هر کس نداشت. نامزدها محدود و بی ادعا بودند. اغلب باور داشتند اگر قادر به انجام این مسئولیت نیستند پا پیش نگذارند و... باری در طول زمان چه چیزی تغییر کرد که امروز بسیاری از نامزدها حتی با سوابق بسیار روشن، مرتکب رفتارها و اشتباهاتی میشوند که نسل باقیمانده سالهای نخست انقلاب انگشت به دهان میمانند. حیران که چرا اینها اینجوری میکنند؟ چرا هنوز که نه به بار است و نه به دار، تنها برای بودن یا نبودن در یک لیست این طور به جان هم افتادهاند؟ چرا سعی میکنند برای رسیدن به یک صندلی مردم را به جان هم انداخته و دعوای طایفهای را دامن بزنند؟ چرا برای رسیدن به این صندلی کارناوال آنچنانی راه میاندازند. این صندلی برای اینها چه دارد که دین و دنیا بر سر آن مینهند؟
این ویروس به جان همه افتاده است. سردار محترمی روزی گفته بود: اگر روزی اسم من آمد برای نمایندگی، بگویید تف بر این ملعون» و هم او اکنون نامزد نمایندگی مجلس شده است. همه هم ترجیعبند کلامشان این است که برای خدمت؛ چرا یک نفرتان برای خدمت به آسایشگاه جانبازان و اعصاب و روان نمیرود؟ کرور کرور پول خرج تبلیغاتتان میکنید، بعضی مثل آن زن و شوهر محترم که در کلانشهر معروف ایران چندین دوره خانوادگی نماینده بودهاند، باز هم دست برنمیدارید؟ میدانید مراکز نگهداری جانبازان که گفتم، دارند از کمبود بودجه له میشوند؟ چرا این پولها را یک بار هم که شده برای کمک به آنها صرف نمی کنید؟ طرف معروفترین پزشک شهرش است. مثل ریگ پول درمیآورد، اما چون پدرش نماینده بوده و محروم شده، حالا خودش به میدان آمده و نامزد شده، شما که پزشکی، از قانون و قانونگذاری هم سرت نمیشود، پولت هم که از پارو بالا میرود، پس در آن صندلی سبز انگار چیز خیلی بیشتری هست که به آن طمع کردهای! نامزدی دیگر در شعارهایش تلویحاً گفته بود اگر به مجلس بروم فقط کار و سفارش آدمهای خوب را انجام میدهم. اینجا میتوان فهمید که تصور بسیاری از اینها از صندلی مجلس جایگاهی است برای کارچاق کنی در ردههای بالا و نه بیشتر. فرهنگ ما از «شیفتگان خدمت» به «تشنگان قدرت» در میان عمده مسئولان در حال دگردیسی است. این همان چیزی است که رهبری خواستار اصلاح آن شدهاند. مردم نیز فرق این گروه را خوب میفهمند و با رأی خود انشاءالله تشنگان قدرت را در انتخابات پیش رو به زبالهدان تاریخ میریزند.
نظر شما