کدوم کمبود؟؟؟!!!!!کمبودی نیست. ولی برین. از این به بعد تو داستانهاتون بنویسید. پسری بود از شهر زنجان زنگان شهر غواصان دریا دل. خط شکن. لرزه برانداز در دل دشمن. بنویسید این پسر نزدیک ی ماه بود. سرتا به پا پر از درد بود. نمی‌توانست دیگه نفس بکشه. چون نفس خواهر این پسر. به تنگ آمده بود. لحظۀ به سختی نفس کشیدن خواهر دردی بود. خیلی بیشتر از خیلی عیار بالااشاید این پسر در طول این چند روز و ماه. اینقدر غصه خورد که چرا. در شهری به این نامی. دریادلان.فقط در تلفظ امبولانس مجهز. به برق که بتواند عزیز بهتر از جان خود حتی برای چند ساعت. به مرکز تهران منتقل کند.مسئولین در این زمینه به خصوص و زجر دهنده کوتاهی کردند. شک ندارم. همین. کار. که بی توجه به جان بشریت. باعث قهر خدا شده تقاصه داره. کاراتون با هیچ توجیهی قابل قبول نیست و در آخر بنویسید این پسر زنجانی. در اثر این همه بی عدالتی. وبا گذشت زمان حجمه سنگین. دردهای.بسیار فراوان. وبر اثر. شوک وارد شده از این همه مظلومیت چند بار تصمیم به. وارد شدن به پایگاه هوابرد. بیمارستان موسوی زنجان. ادب حکم کرد نکن 🤘❤️‍