قدس آنلاین؛ وارد دوران تازهای شدهایم. اما تعدد حوادث تلخ و ظاهراً بیپایان سال ۹۸ و سرعت بالای رخ دادن یکی بعد از دیگری شاید توجه ما را از تمرکز بر مختصات این دوران جدید دور کند. هنوز وارد تحلیل یکی نشدهایم دیگری رخ نشان میدهد و تا میآییم دقیقتر به حادثه جدید نگاه کنیم باید آستینها را برای حادثه بعدی بالا بزنیم. این سال فراموشنشدنی ایرانیها، علاوه بر همه اتفاقات غالباً عجیب، تلخ و متاثرکننده؛ تأثیرات نادیدهای هم بر روی فرهنگ عمومی جامعه ایرانیها داشت؛ نشانههایی بزرگ برای تحلیل آنچه فرهنگ عمومی ایرانی در دوران جدید درگیر آن شده است. تغییراتی نامشهود که سه اتفاق خاص این روزها بیشتر میتواند برای شناخت آنها راهنماییمان کند.
سعی میکنیم با این چند نشانه نشان دهیم که فرهنگ عمومی ایرانیها، متأثر از حوادث سال ۹۸ چگونه در حال تغییر است.
ذهن تلگرام*زده؛ دوران هیجانات زودگذر؛ بدون حوزه عمومی
ذهن ایرانی کماکان و با شدت بیشتری به پدیدهای به نام تلگرام کاملاً وابسته است. به این ترتیب که به تدریج راهنمای عملی برنامه هر روزش را بر مبنای آنچه در تلگرام میبیند و میخواند تنظیم میکند. با دقت و تأمل بر روی تاریخ حضور تلگرام در ایران به نظر میرسد که امروز با صراحت بیشتری بتوان گفت که ما هماکنون در حال ورود به مرحله سوم تأثیر تلگرام بر فضای عمومی کشور هستیم.
در مرحله اول حضور تلگرام ما عمدتاً با جریانها و پدیدهها و اتفاقات غیرسیاسی روبرو بودیم. گویی تلگرام در آن دوره بیاعتنایی به اتفاقات سخت روز را مزیت خود میدانست. تشکیل گروههای خانوادگی و همینطور دوستانه و رد و بدل کردن عکس و فیلم از لحظات مختلف زندگی و خاطره سازی و همین طور ایجاد کانالهایی با کمترین بار جدیت در فضای رسمی بیشترین طرفدار را داشتند. روش استفاده ایرانیها از تلگرام به این ترتیب بیشتر به اموری غیرسیاسی و سرگرمکننده از طریق ارسال عکس، گیف و ویدئو اختصاص پیدا میکرد.
در دوره دوم تأثیر تلگرام در ایران که با فیلتر این نرمافزار پیامرسان همزمان بود استفاده سیاسی از این ابزار پرطرفدار به شدت رونق گرفت. در یکی دو انتخابات تلگرام عنصر تعیینکنندهای برای رایآوری شناخته شد؛ یک تجمع با هدایت تلگرام شکل گرفت و به همین ترتیب به تدریج استفاده سیاسی از این نرمافزار جای خود را در سپهر رسانهای ایران باز کرد. در همین دوره پدیدهای به نام «آمدنیوز» و مشابه آن شکل گرفت. فضای به شدت سیاسیشدهای در تلگرام رونق گرفت و خیلیها سعی کردند نقش صدای فروخته ملت ایران در فضای سیاسی رسمی را بازی کنند و البته به پیروزیهایی مقطعی نیز دست یافت.
دوران دوم تأثیر تلگرام در جامعه ایرانی چند سالی رونق داشت اما به تدریج همراه با فرآیند سیاستزدایی جامعه در دولت مستقر و همین طور تحت تأثیر عوامل دیگری مثل دستگیری باند آمدنیوز و… به تدریج جو سیاسی در تلگرام کمی فروکش کرد. اگرچه تلگرام از هر دوره توشهای نیز برای خود برمیداشت و همانطور که هیچ گاه از فضای سرگرمی و تفریح بیرون نرفت؛ شمایل سیاسیشده خود را نیز حفظ کرد.
اما آنچه این روزها در دوران سوم تأثیر تلگرام بر فضای عمومی جامعه جریان دارد، توجه تام و خاص تلگرام و کانالهای پرطرفدار به مسائل اجتماعی حساسیتبرانگیز پیرامونمان است. طبیعی است که این دورهها متناسب با تغییرات جامعه ایرانی شکل گرفتهاند و بدیهی است که معتقد نیستیم که به شیوهای رازآمیز دست پشت پردهای همه کانالهای مشهور و پرطرفدار را اداره میکند. اما در هر صورت آنچه امروز به آن روبرو هستیم ذهن تلگرامزدهای است که دیگر زیاد حوصله سیاستبازی به معنای مرسوم آن را ندارد؛ طرفداران دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا دیگر نمایشی فراگیر در تلگرام ندارند و بحثهای انتخاباتی انتخابات اخیر نیز به شکلی کمرنگ دنبال میشد و بخشی از اذهان ایرانی برایشان چندان مهم نبود که چه کسی رأی بیاورد یا نیاورد؛ حالا دیگر چیزهای دیگری مهم هستند مثل خبر فوت شجریان.
این دورهها متناسب با تغییرات جامعه ایرانی شکل گرفتهاند و بدیهی است که به شیوهای توهمی دست پشت پردهای همه کانالهای مشهور و پرطرفدار را اداره نمیکند. اما در هر صورت آنچه امروز به آن روبرو هستیم ذهن تلگرامزدهای است که دیگر زیاد حوصله سیاستبازی به معنای مرسوم آن را ندارد
به شکلی شگفتانگیز تعدادی از شهروندان تهرانی به محض شنیدن خبر درگذشت محمدرضا شجریان؛ مشهورترین خواننده ایرانی به روبروی بیمارستان محل بستری او میریزند و با داد و پرخاش حتی به پسرش هم میخواهند اثبات کنند که دروغ میگوید و شجریان فوت کرده است. چرا؟ چون در تلگرام خواندهاند.
به یکباره ۸۰ درصد مردم در کوچه و خیابان ماسک یکبار مصرف میزنند؛ چون در تلگرام خواندهاند که ویروس دهها روز قبل وارد ایران شده است و همه مبتلا به کرونا شدهاند و این ماسکها از ورود ویروس کرونا به بدنشان جلوگیری میکند و حالا در تلویزیون هر چه بگویند که این ماسکها بیتاثیر است دیگر فایدهای ندارد. هر چه روضه بخوانند که کرونا تاکنون ۸ کشته داشته است و نترسید که استرس خودش از عوامل بالابردن ریسک ابتلاء به ویروس است؛ فایدهای ندارد و اضطراب عمومی جامعه را چنان برمیدارد که چین را برنداشته است.
بسته به موضوع مورد بررسی این جوهای روانی ایجاد شده برای کاربران تلگرام معمولاً موقتی است و به زودی هیجان و حساسیت از پدیدهای به پدیده دیگر منتقل میشود و دوباره جوی دیگر در جامعه همیشه ناآرام ایران. موضوع رفتن ورزشکاران ایرانی به خارج از کشور هنوز داغ است که عکسهای خصوصی یک بازیکن فوتبال و یک بازیگر سینما بیرون میآید و جو کرونا تازه در جامعه پاگرفته است که خبر درگذشت استاد شجریان میآید و...
این تسخیر بلافصل ذهن ایرانی توسط تلگرام به مرحلهای رسیده است که هیچ محدودیت و ممنوعیتی برای آن کارساز نباشد. همان طور که اکثر کانالهای رسانههای رسمی نیز آشکار و پنهان مجبور شدند به تلگرام برگردند.
این شبکه هماکنون فیلترشده امروز نقشی پررنگ در جامعه ایران دارد. جامعهای که به تبع پیروی ذهنی از رسانههای فضای مجازی و مختصات لاجرم آنها مثل سرعت، کمبود همیشهی وقت، رقابت سنگین جذابیت، امکان انسداد یکطرفه ارتباط، شکل گرفتن بر مبنای عدم جدیت و تفکر و… خیلی زود بیحوصله میشود و به خروش میآید و زود هم یادش میرود. خیال میکند تازه فرصت حرف زدن پیدا کرده و به کس دیگری اجازه نمیدهد این فرصت را داشته باشد. جامعهای که اختلافنظرهای کوچک در یک گفتگوی دوستانه خیلی زود طرفین را به جوش آمدن و برخورد فیزیکی میکشاند و همین است که دیگر هیچ حوزه عمومی پرقدرتی در جامعه ایجاد نمیشود. حوزه عمومی پشت صفحات موبایلهای دیجیتالی شده و با رعایت سلسله مراتب قدرت در آنجا به شیوهای ناقص و بیاعتنا به واقعیت شکل میگیرد.
جامعهای که اختلافنظرهای کوچک در یک گفتگوی دوستانه خیلی زود طرفین را به جوش آمدن و برخورد فیزیکی میکشاند و همین است که دیگر هیچ حوزه عمومی پرقدرتی در جامعه ایجاد نمیشود. حوزه عمومی پشت صفحات موبایلهای دیجیتالی شده و با رعایت سلسله مراتب قدرت در آنجا به شیوهای ناقص و بیاعتنا به واقعیت شکل میگیرد
امر سیاسی به دلیل جدیت آن به تدریج به امری نازل و غیرجذاب تبدیل میشود و نهایتاً اینگونه است که امسال تعداد کسانی که برای انتخابات در یک نقطه از تهران جمع شدند کمتر از کسانی بود که روبروی بیمارستان جم جمع شدند. چه مرغ سحری میخواندند برای بیماران ترسیده و از خواب پریده نیمه شب بیمارستان… موبایلها به دست، دکمههای رکورد زده و لایوهای اینستاگرام و ویدئوهای تلگرام آماده.
پسر شجریان هم درباره فوت پدرش دروغ میگوید
ضربهای که یک اشتباه استراتژیک رسانهای در دی ماه سال جاری به اعتماد عمومی زد در تاریخ ایران میماند. هواپیمایی به اشتباه هدف نیروهای پدافند کشوری قرار گرفت و ۱۷۰ نفر کشته شدند. اما تا سه روز همه رسانهها و چهرههای رسمی نظام از سقوط هواپیما سخن میگفتند و سرانجام معلوم شد واقعیت ماجرا کاملاً خلاف روایت رسمی ماجرا بوده است. واقعیت بلافصل و ترسناک ماجرا این است که برخی از مردم که تعدادشان خیلی هم کم نیست حالا به در و دیوار این کشور بیاعتماد شدهاند. هر آنچه از رسانههای رسمی مطرح شود را در درجه اول یک توطئه از سوی حاکمیت میخوانند در جهت تأمین بیشتر منافع خودشان و هر خبری که در روزنامهها و خبرگزاریها و رادیو و تلویزیون دیده میشود باید به محک فراگیری در تلگرام زده شود تا تأیید گردد.
ذهن آنها به تدریج در حال تبدیل به ذهنی است که همه چیز را فریبی در جهت کاهش منافعش میبیند و سدی به بلند یک تاریخ چهل ساله میان خود و حاکمیت می بیند و امروز در تصمیمات و اتفاقات قبلی هم به شدت تردید میکند.ذهن ایرانی متصل به تلگرام حالا برای ادعاهای قبلی خود یک سند غیرقابلاغماض پیدا کرده است: ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی و هر آنچه در زمینه احتمال صداقت به او گفته شود؛ همه را به همین هواپیما حواله میدهد و دیگر گفتگویی در کار نیست.
نتیجه فوری و صریح و بیواسطه این بیاعتمادی عمومی در انتخابات اخیر و کاهش بی سابقه میزان مشارکت دیده شد. اما نتیجه پایدار این بیاعتمادی بسیار خطرناکتر است و به این زودیها این سرزمین را رها نخواهد کرد.
دوستداران شجریان به دکتر و رئیس بیمارستان و حتی به پسر و دختر خود شجریان هم اعتماد ندارند و فریادهای دروغدروغگوی آنها فضای مقابل بیمارستان جم را پر میکند. آنها به واقع معتقدند که شجریان فوت کرده است اما حکومت به هر دلیلی نمیخواهد آن را اعلام کند و همه این افراد هم بازیخورده یا دستنشانده حکومت هستند که در حال نقش بازی کردن هستند.
همه خیال میکنند کرونا دهها برابر تلفات داشته است و خطرش از آنی که میگویند جدیتر است. بنابراین به توصیههای رسمی برای کنترل جمعی بیماری توجهی نمیکنند و هر کس تنها به فکر خویش است. دقیقاً در این فضاست که جا برای اخباری همچون احتکار ماسک در یک داروخانه یا برخورد نه چندان مناسب مسئولین بیمارستانها با بیماران باز میشود.فاز دوم بیاعتمادی مردم به حاکمیت بی اعتمادی مردم به مردم است.
من داد میزنم و همه گوش دهید
آنهایی که آن شب تاریخی مقابل بیمارستان جمع شدند جدا از آنکه ساعت ۲۴ بامداد مقابل شیشههای یک بیمارستان که حتماً بیمارانی در حال استراحت دارد آوازخوانی راه انداختند؛ کارهای دیگری هم کردند. مثلاً اینکه به سختی اجازه حرف زدن به کس دیگری را میدادند. خشمگین و عاصی از خبری که به آنها رسیده بودند دنبال مقصر بودند تا همه چیز را بر سرش خالی کنند. آنها بارها و بارها در حرف کسانی که مشغول توضیح دادن به ابهام آنها بودند پریدند و بارها و بارها با فریادهای زنندهای صحبتهای آنها را قطع کردند.
جنس و سن و ظاهر تجمعکنندگان مقابل بیمارستان جم نشان میداد که جوانان طبقه متوسط شهری هستند که بهانهای دیگر هر چند کوچکتر برای شوریدن پیدا کرده بودند: حتماً تقصیر کسی است. خشمگینها رأی نمیدهند و فقط اعتراض میکنند و آنها خشمگیناند.
جنس و سن و ظاهر تجمعکنندگان مقابل بیمارستان جم نشان میداد که جوانان طبقه متوسط شهری هستند که بهانهای دیگر هر چند کوچکتر برای شوریدن پیدا کرده بودند: حتماً تقصیر کسی است. خشمگینها رأی نمیدهند و فقط اعتراض میکنند و آنها خشمگیناند این ماجرا بی پایان است. دو روز پیش چند بیمار مشکوک به کرونا را از شهر رشت به تالش منتقل کردند احتمالاً به دلیل شلوغی بیمارستان رشت. اما در این میان عدهای از جوانان اهل تالش جلوی بیمارستان جمع شدند و شروع به اعتراض و فریادکشیدن کردند. چرا؟ چه اتفاقی رخ داده بود؟ چند هموطن آنها به بیمارستان شهر آنها آمده بودند تا درمان شوند. باورنکردنی است اما جوانان دنبال مقصر، مقصر را یافته بودند و دیگر کوتاه نمیآمدند. ماجرا با شلیک گاز اشک آور پلیس به اتمام رسید. اگر دستشان به بیماران میرسید چه میکردند؟
همه ماجرا اینجا نیست
این البته همه ماجرا نیست. فرهنگ عمیق و غنی ایرانی به این زودیها و با این اتفاقات دگرگون نمیشود. کافی است به دلاوری، فداکاری و از خودگذشتگی بیسابقه پرستاران و پزشکان بیمارستانهایی که بیماران کرونازده به آنجا منتقل میشوند و همین طور اقدام چند شهروند در مغازههایشان برای توزیع ماسک رایگان و اتفاقات شیرین دیگری که این روزها در تلگرام و دیگر شبکههای اجتماعی ضریب نمیگیرد و دیده نمیشود؛ دقت کنید.
نظر شما