به گزارش قدس آنلاین، کتاب «ساکورا» دربرگیرنده ۱۰ داستان کوتاه است که در صفحه ۱۱۵ به سبک رئالیست جادویی از سوی محمدتقی حسن زاده توکلی نوشته شده است و انتشارات سیب سرخ آن را راهی کتابفروشیها خواهد کرد.
حسن زاده توکلی در این کتاب تلاش کرده داستانهای کتاب به فضای قصهها نزدیک باشد. از این رو در جای جای کتاب از اسطورهها و قصهها استفاده میکند؛ بنابراین این کتاب را برای کسانی که در حوزه تحلیل اسطوره شناسی فعالیت میکنند، مناسب میداند.
به گفته حسن زاده توکلی، تاریخ انتهای هر داستان زمان نوشتن هر داستان را نشان میدهد و اتفاقات فانتزی زیادی در این کتاب رخ میدهد که آن را برای فضای ذهنی جوانان مهیا میکند. داستانهای این مجموعه مستقل هستند به جز سه داستان اول که با عنوان سهگانه هورُستان (شهر شکوفههای نارنج، دختری با شکوفههای نارنج و عروسی درخت نارنج) مشخص شدهاند.
مجموعه داستانهای کوتاه ساکورا شامل سه گانه هورستان، شهر شکوفههای نارنج، دختری با شکوفههای نارنج، عروسی درخت نارنج، ساکورا، نگهبان چاه مرگ، شب باران، ناخدای پرنده ها، قارچهایی که به پدرم زندگی میبخشند و پابندهایی که ابرها را صدا میزنند، است.
در بخشی از داستان نگهبان چاه مرگ میخوانیم:
«دو شب گذشته و هیچ اتفاقی تو دهکده نیفتاده. اگر امشب هم بگذرد و اتفاقی نیفتد معلوم نیست با من چیکار کنند. انگار همه چیز از بخت و اقبال من بوده که همان اولین روز وقتی پا گذاشتم توی دهکده خبر آوردند، شب قبل یکی غیبش زده و از آن روز هر شب یکی غیبش زده و حالا که دو شب است آوردنم اینجا و در را به رویم بستند، اتفاقی نیفتاده.
آن روز وقتی از پای کوه درختهای بلند کاج را میدیدم و هرچی چشم هایم را جمع کردم نتوانستم حتی پشت بام یکی از خانهها را از لابه لای تنهی درختها ببینم، با خودم فکر کردم، برای خدمت، مرا را به چه دهکده زیبایی فرستادند! جاده پیچ میخورد. کمر کوه را میگرفت و بالا میرفت. افتاده بودم میان درختهای کاجی که حتی شاخههای پای تنه شان هم هنوز سبز بودند و از تنهای که داده بودند معلوم بود قرن هاست کوهستان در تصاحب آن هاست و قرار است تا قرنها توی این کوهستان فرمانروایی کنند. دوباره جاده پیچ میخورد و این بار انتهای جاده تا شانههای کوه میرسید. کناره جاده پر از الوارهای قطوری بود که روی هم چیده شده بودند و مرا به این فکر میانداختند که اگر من را از پاسگاه به یکی از این چوب بُرها معرفی کنند، معلوم نیست چند روز بتوانم دوام بیاورم. هنوز به پاسگاه نرسیده بودیم و نتوانسته بودم گروهبان را ببینم که ماشین ایستاد.
های! ... پاشو احترام بزار!... گروهبانه!».
محمد تقی حسن زاده توکلی متولد دی ماه ۱۳۶۳ و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی است. تاکنون کتابهای «سخنی از بی سخنی: بررسی روایتهای تحول شخصیت در تذکره الاولیای عطار»، «پرستشگاه ایزدان مدفون» و «ماه و دختری که عطرش را میفروخت» را منتشر کرده است.
مجموعه داستان کوتاه «ساکورا» نوشته محمدتقی حسن زاده توکلی در ۱۱۵ صفحه با ۱۰ داستان کوتاه به زودی از سوی انتشارات سیب سرخ بر روی پیشخوان کتابفروشیها قرار خواهد گرفت.
نظر شما