تحولات لبنان و فلسطین

حاجیه خانم و حاج آقا دعوت ما را در روزنامه قبول می‌کنند و می‌نشینم پای یادآوری همه خاطرات 27 سال گذشته‌شان. یعنی از زمانی که حسین به‌دنیا آمد و حال و هوای حسینی بودنش مانند نامش زبانزد همه بود. حاج آقا برخلاف همه گفت‌وگوها آخرین دیدار را در ابتدا برایم تعریف می‌کند. زمانی که او و همسرش حسین را از زیر قرآن رد کردند و این فیلم فراق در شبکه‌های مجازی هم به یادگار مانده است.

حسن رفتار «حسین» باعث توبه چند داعشی شد

سرورهادیان/

حاجیه خانم و حاج آقا دعوت ما را در روزنامه قبول می‌کنند و می‌نشینم پای یادآوری همه خاطرات 27 سال گذشته‌شان. یعنی از زمانی که حسین به‌دنیا آمد و حال و هوای حسینی بودنش مانند نامش زبانزد همه بود. حاج آقا برخلاف همه گفت‌وگوها آخرین دیدار را در ابتدا برایم تعریف می‌کند. زمانی که او و همسرش حسین را از زیر قرآن رد کردند و این فیلم فراق در شبکه‌های مجازی هم به یادگار مانده است.

عباس هریری می‌گوید: پسرم بسیار اهل شعر و ادب بود و با هم مشاعره می‌کردیم. از شهادت هیچ وقت صحبت نمی‌کرد و گفته بود، درست است در گوشه ذهنم شهادت هست و آرزوی شهادت دارم و شب عاشورا امام رضا(ع) امضا کرده است، اما هدفم این نیست بروم برای شهادت، هدفم این است که شر دشمن‌ها را از سر مردم مظلوم سوریه و منطقه و ایران کم کنم.

•        از شهادت تا آزادی حلب

پدر شهید برایم تعریف می‌کند: حسین به عنوان تخریبچی در سوریه فعالیت داشت. دقیقاً بعد از شهادت او تعدادی از همرزمانش اعلام می‌کنند «حلب آزاد شد». یکی از همرزمان شهید تعریف می‌کرد دشمن در قسمتی از حلب عقب‌نشینی کرده بود، حسین با دو نفر دیگر از دوستانش از جمله شهید بشیری و شهید جهانی برای پاک‌سازی به آن قسمت منطقه حلب می‌روند. سه تله انفجاری در یک خانه بود که می‌خواستند خنثی کنند. حسین فکر می‌کند این تله‌ها جدا از یکدیگر کار شده‌اند، تله اصلی را خنثی می‌کند، اما تله‌های دیگر که به صورت مخفی در خانه کار شده بودند منفجر می‌شوند. اول حسین که درحال خنثی کردن تله انفجاری بود به شهادت می‌رسد و در کنار او شهید بشیری و شهید جهانی نیز به شهادت می‌رسند. همرزم چهارمی که در این عملیات بود قبلش به خواست شهید بشیری رفته بود تا ماشین را بیاورد، اما هنوز چند قدمی بیشتر از خانه دور نمی‌شود که تله‌ها منفجرمی‌شوند و حسین و دو همرزمش به شهادت می‌رسند.

•        حسین نخبه علمی بود

پدر بیان می‌کند: کارشناسی حقوق را از دانشگاه قوه قضائیه دریافت کرد و در قطار شهری مشهد مشغول به کار بود. از کودکی در پایگاه بسیج مسجد هجرت حوزه یک عمار بولوار سجاد حضور و فعالیت داشت و در برپایی تمامی برنامه‌های قرآنی، نماز جماعت و نماز جمعه پیشقدم می‌شد.

پدر شهید ادامه می‌دهد: از حسین پرسیدم حرف حقوق دادن به شماهاست. آیا صحت دارد؟ فوری گفت من مرخصی بدون حقوق می‌گیرم، چون برای دلم می‌روم. اینکه مدافعان حرم برای پول می‌روند، شایعه‌ای بیش نیست. حسین کاری انجام داده بود که در عملیات تدمر شهر را آزاد می‌کنند و دشمن ناپدید می‌شود. او متوجه می‌شود در آنجا تونل‌های زیرزمینی حفر شده، چون در این زمینه تخصص داشت. حسین چند اسیر داعشی را که گرفته بود با رفتار مناسبش موجب توبه آن‌ها شد و با کسب اطلاعاتی از اسیران داعشی تونل‌ها را منفجر می‌کند که انبار زاغه و تعداد زیادی از دشمنان از بین می‌روند. وقتی از او می‌پرسند چه احساسی داری؟ می‌گوید همان احساسی که روز اول آمدم و گفتم می‌روم تا انتقام سیلی مادر را بگیرم.

حاج آقا خاطرنشان می‌کند: من به دلیل کارم کمتر منزل بودم و این روحیه حسین را بیشترمدیون تربیت همسرم می‌دانم. همسرم دارای تحصیلات و از خانواده مذهبی است.

•        صدای خوش و گفتن اذان از کودکی

در ادامه زهرا ناعمی مادر شهید می‌گوید: حسین نام جهادی‌اش (سید عمار) بود. سوم آبان سال 68 در مشهد به دنیا آمد و در22 آبان 95 در حلب سوریه به شهادت رسید. او تخریبچی بود. پسرم چهار ماهی بود که نامزد کرده بود، اما در بهشت رضا (ع) برای همیشه آرام گرفت.

وی از کودکی حسین‌ و مسجدی شدنش برایمان می‌گوید: وقتی حسین کوچک بود او را با خودم به مسجد می‌بردم و می‌گفتم اگر مکبری کنی یا با من نماز جمعه بیایی، چیزی که دوست داری می‌خرم، او بعدها عضو بسیج محله شد.

پدر شهید تأکید می‌کند: حسین بچه متین و آرامی بود و رفتارش با اعضای خانواده عالی بود، درسخوان و تیزهوش بود، به ما احترام زیادی می‌گذاشت، کوچک‌ترین فرزند خانواده بود و از همه باهوش‌تر بود و به اعضای خانواده مشورت می‌داد. حسین نخبه علمی بود و سه رشته دانشگاهی را گذراند ابتدا رشته مهندسی عمران را به خاطر کمک به کار پدرش خواند و بعد از آن فیزیک هسته‌ای را خواند. موضوع برجام که پیش آمد، ناراحت بود و با من مشورت کرد که صلاح می‌دانی ما که وکیل بین‌المللی خوبی نداریم، من رشته حقوق بخوانم، در دانشگاه قوه قضائیه با رتبه خوب درسش را خواند و بدون کنکور به دلیل رتبه بالا ارشد پذیرفته شد که ثبت نام کرد اما آن را نتوانست به اتمام برساند و عازم دفاع از سوریه و شهید شد.

•        من خودم تکلیف کردم

پدر شهید که خودش نیز از رزمنده‌های دوران دفاع مقدس است، بیان می‌کند: بعد از دوران جنگ مراسم‌ دوستان دوران دفاع مقدس را می‌رفتیم و او هم مرا همراهی می‌کرد. برخی می‌پرسند چطور راضی شدی پسر به این رشیدی برود و پاسخ من همیشه همین است که راضی چیست؟ من خودم به او تکلیف کردم و او را از زیر قرآن با مادرش رد کردیم، حتی من هم متقاضی بودم اما به دلیل سن و وضعیت جسمی‌ام مسئولان موافقت نکردند و گفتند همین که اجازه بدهید حسین برود کافی است.

•        قمر فاطمیون

وی خاطرنشان می‌کند: حسین آموزش‌های فرماندهی و برون مرزی و جنگ‌های نامتقارن و تخریب و...را گذراند.

مادر شهید نیز ادامه می‌دهد: حسین از کوچکی خیلی آرام بود و اذیت نمی‌کرد. واقعاً متفاوت بود. فوتبالیست، ژیمناستیک و رزمی‌کار بود و کمربند مشکی داشت و گروه ضربت ذوالفقار را تشکیل داد. زیبایی چهره او موجب شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «قمر فاطمیون» معروف شود. همسایه‌ها هم به او یوسف می‌گفتند و علت را که پرسیدم گفتند فقط به خاطر چهره‌اش  نمی‌گوییم او به همسایه‌های پیرمرد و پیرزن‌ها خیلی خدمت می‌کند.

مادر در ادامه می‌گوید: احتمال همه چیز را می‌دادم. می‌دانستم مدافعان حرم رفتنشان با خودشان و برگشتشان با خداست. خواهرش خیلی گریه و بی‌تابی می‌کرد اما من گفتم گریه نکن و به برادرت افتخار کن.

•        ازدواج مانع رفتنش نشد

مادر شهید تصریح می‌کند: حسین تازه داماد بود. او که به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت. زهرا سادات رضوی، همسر شهید متولد 1376 است. در مراسم روضه‌ای که در خانه‌شان برگزار شده بود عروسم را دیدم و خواستگاری کردم. آن‌ها در20 تیرماه سال 95عقد شدند. حسین بعد از یک ماه قصد رفتن به سوریه را کرد. همه به او گفتند شما تازه عقد کردی برای چه می‌خواهی بروی. در همین حین از تهران پرونده اعزامی‌اش برگشت خورد، چون چهره حسین در سوریه نزد تروریست‌ها شناخته شده بود. برای اعزام مجددش به او اجازه ندادند که برود تا اینکه با تلاش بسیار موفق شد 10 آبان‌ماه 95 با نام مستعار قمر فاطمیون و از طریق لشکر فاطمیون به سوریه برود و 22 آبان‌ماه همان سال هم به شهادت ‌رسید.

پدر تصریح می‌کند: پسرم یک بار اسفند 94 تا اردیبهشت سال 95 به مدت سه ماه در سوریه به سربرده بود. از قرار وقتی دوست صمیمی حسین به شهادت رسید او هم به ایران باز می‌گردد.

وی اظهار می‌کند: شهید از بنیان‌گذاران سه هیئت از جمله عشاق الزهرا در مشهد بود که با مدیریت وی اداره می‌شد و از شروع روز اول محرم تا پایان صفر برای شهید استراحت معنایی نداشت. بیشتر وقت‌ها نذرهای هیئت را می‌برد در محله‌های فقیرنشین مشهد بین نیازمندان پخش می‌کرد. از کارهای خیر دیگری که انجام می‌داد به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک می‌کرد.

وی ادامه می‌دهد: پیش از شهادت نیز به سوریه اعزام شده بود، قسمت بود در اربعین حسینی پیکر مطهرش در زادگاهش تشییع شود.عشق به جهاد و دفاع از حرم اهل بیت(ع) را داشت و نیت کرده بود که برای دفاع از حرم بی بی زینب(س) به سوریه برود. او متولد ماه آبان بود و در آبان هم به شهادت رسید.

•        بخشی از وصیت‌نامه شهید

بسم رب الشهداوالصدیقین

اینجانب حسین هریری فرزند عباس در صحت و سلامت کامل عقل و روح و جسم، اهدافم را از رفتن به کشور سوریه و مبارزه در آنجا، می‌گویم: می‌روم تا انتقام سیلی مادر را بگیرم. من جز شهادت، از خداوند مرگ دیگری را نمی‌خواهم. اما نمی‌گویم که دعا کنید بروم و شهید شوم...آرزویم شهادت است اما هدفم از رفتن، فقط و فقط دفاع از حرم عمه جان حضرت زینب سلام‌الله‌علیهاست. مگر عمریست که در روضه‌ها و عزاداری‌های اهل بیت(ع) دم نمی‌زنیم ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، پس باید تنها شعار نداد، بلکه عمل هم کرد. الان زمان عمل فرا رسیده است. من نمی‌توانم آن روزی را ببینم که ما باشیم، نسل بعد از ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت(ع) نباشد. آن وقت نسل‌های بعد از ما هم، ما را مثل مردم کوفه مورد لعن قرار می‌دهند و می‌گویند، شماها بودید، جوان بودید، توانایی و آگاهی‌اش را داشتید و گذاشتید تا به حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها جسارت بشه...؟! آن‌وقت چه جوابی باید به آن‌ها بدهیم؟ نه، من نمی‌توانم چنین روزی را ببینم، حداقل اگر می‌خواهد روزی برسد که نسل‌های ما باشند و خدایی ناکرده، حرم نباشد، پس ما هم نباشیم.

و از پدر و مادرم، همسرم، خواهر و برادرانم طلب حلالیت می‌کنم و بعد از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج) خود و همه شما را به پشتیبانی از ولایت فقیه توصیه می‌کنم و مبارزه با نفس را همیشه در خود تقویت کنید و سرلوحه همه اعمال، انجام واجبات و ترک محرمات است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۴:۰۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۱۰
    1 0
    ما سینه زدیم بی صدا باریدن از هرچه که دم زدیم انها دیدن ما مدعیان صف اول بودیم شهدا را از اخر مجلس چیدن اللهم رزقنا توفیق شهاده فی سبیلک انشاءالله فرج می‌بی‌نیمت