بعد از جلسات و شب شعرها به نزد شاعران جوان میآمد و از شعرهایشان تمجید میکرد، شعرهایشان را میستود و تشویقشان میکرد. در جلسات با اینکه معمولاً همیشه نظرش را جویا میشدند؛ کم سخن میگفت و اگر هم میگفت؛ تشویق بود و تحسین.
حاج محمود اکبرزاده اما وقتی نظری فنی میداد و درباره اصول و قواعد شعر میگفت، منتقدی تیزبین بود و میفهمیدی که تا چه حد شعرشناس است. در سفری با جمعی از یاران شاعر خراسانی، فرصتی بیشتر فراهم آمد تا از صحبتهایش بهره ببرم. شناخت دقیق و عمیقش از شاعران، وسعت نظرش و دایره گسترده ارتباطاتش را در آن سفر فهمیدم. اصراری به این نداشت که همیشه سخن بگوید و نظر بدهد اما وقتی نظر میداد، میفهمیدی تا چه حد دقیق و اصولی شعر و شاعران را میشناسد. درباره هر شعر و شاعری کوتاه چیزی میگفت و وقتی فکر میکردی میدیدی همه حرف را زده است. در قامت یک ذاکر اهل بیت(ع) سوز و شور را در کنار چیره دستی در الحان موسیقایی و شعرشناسی بی نظیرش ترکیب میکرد و صدایش بی اینکه اصراری مصنوعی بر گریاندن مخاطب داشته باشد، در جان و روح رخنه میکرد.
تشویقهای او و شاعران هم سن و سالش در آن سالها برای ما نسلی که قرار بود شعر خراسان را شکل بدهیم، گنجینهای بود که در آن روزها اثرش را نمیدانستیم. او برخلاف بسیاری از بزرگان و پیشکسوتان کههالهای به دور خود تنیده بودند که نتوان به آنان نزدیک شد، ساده و صمیمیدر کنار شاعران بسیار جوان تر از خود مینشست و شعرشان را میشنید و در برابر بیتی خوب یا شعری زیبا، واقعاً بیقرار میشد و این حس و حال را به مخاطبش منتقل میکرد. با وجود اینکه سن و سال معمولاً هنرمندان و هنردوستان را محافظه کار میکند، او در برابر پوست اندازی شعر و هواهای تازهای که در ادبیات ایجاد شده بود، موضعی یکسره منفی نداشت و نوآوریهای برآمده از سنت و ریشه دار را ارج میگذاشت و تأیید میکرد.
امروز دفتر زندگی سراسر محبت و عشق او به دین و فرهنگ بسته شده است. امید که در این روزها که نزدیک سالروز میلاد اماممان حضرت ولیعصر (عج) است، میهمان سفرۀ حضرتش شود و پاداش یک عمر ذکر اهل بیت(ع) را به زیبایی بگیرد. چنین باد!
نظر شما