هنری کسینجر در نشریه وال استریت ژورنال مقالهای نوشته و بر این نکته تأکید کرده که آمریکا باید از شهروندان خود در قبال بیماری و اپیدمی محافظت و همزمان برنامهریزی برای عصر جدید را آغاز کند.
سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با ترجمه این مقاله شرحی برای این مقاله نوشته است که در ادامه بخشی از آن را میخوانید.
کسانی که کسینجر را میشناسند میدانند که او از سال ۱۹۳۶ وقتی به همراه پدر و مادرش از آلمان به آمریکا گریخت، تا به امروز در تاریخ آمریکا به خصوص در سیاست گذاریهای کلان این کشور و نظم جهانی به سرکردگی آمریکا نقش بسیار مهمی داشته و به عنوان یکی از معماران بزرگ سیاست خارجی آمریکا شناخته میشود.
امروز هم که در آستانه ۱۰۰ سالگی خودش است، کماکان فعال مثل گذشته مینویسد و به عنوان یک طراح و استراتژیست پیشنهادهای مهمی را در سطح جهانی مطرح میکند. من تلاش کردم رئوس مهم یادداشت او را ترجمه و تلاش کنم برخی از ابعاد آن در مورد آینده جهان یا واژه new epoc (عصر جدید) را که او استفاده میکند، صحبت کنم و اهمیت آن برای ایران را مورد بررسی قرار دهم.
ممکن است دولتها و حاکمیتها تمام تلاش خود را برای مهار کرونا کرده باشند، اما آقای کسینجر معتقد است این خیلی مهم نیست، بلکه چیزی که مهم است، حس عمومی شکست است. کسینجر میگوید واقعیت این است که جهان به مانند قبل نخواهد بود و اپیدمی کرونا چهره جهان را دگرگون خواهد کرد. به عبارت دیگر کسینجر میگوید این اتفاق جهان را به پیشاکرونا و پساکرونا تبدیل خواهد کرد و چهره جهان مانند گذشته نخواهد بود. به عبارت دیگر ما در یک نقطه عطف جهانی قرار گرفتهایم. شاید بتوان گفت این واقعهای که امروز در جهان اتفاق افتاده یکی از نقاط عطف بسیار بزرگ جهان خواهد بود.
اما پیشنهاد هنری کسینجر به آمریکا چیست؟ او پیشنهاد خود را در سه مرحله اعلام کرده است و میگوید آمریکا باید سه گام مهم را بردارد تا ویروس نابود شود و اقتصاد به ثبات خود برسد. نخستین گام یافتن درمان یا طریقی است که بتوانیم ویروس را کنترل و بیمار را معالجه کنیم. دومین گام از منظر کسینجر این است که جراحات وارده به اقتصاد جهانی را التیام ببخشیم. سومین گامی که کسینجر پیشنهاد میکند این است که باید از اصول نظم جهانی لیبرال صیانت و توجه داشت هر حکومت روشنگری بر اصول اصلی امنیت، نظم، رفاه اقتصادی و عدالت استوار باشد و از آن صیانت کند. توجه کنید که او در گام سوم به آمریکا پیشنهاد میکند باید از اصول نظم جهان لیبرال صیانت کنیم.
کسینجر بر این باور است که این اپیدمی نوعی برگشت به عقب را برای بشریت رقم زده است که در این وضعیت شهرها محصور شدهاند، در حالی که شکوفایی نظم جهانی لیبرال وابسته به تجارت جهانی و حرکت آزاد کالا و مردم است. در آخر کسینجر به نظامهای دموکراتیک در جهان هشدار میدهد که آنها وظیفه دارند از ارزشهای عصر روشنگری دفاع و آنها را حفظ کنند. او میگوید هر عقب نشینی در باب توازن قدرت مبتنی بر مشروعیت، موجب خواهد شد که ایده بنیادین نظم مدرن جهانی که بر پایه مفهوم قرارداد اجتماعی است از هم فروبپاشد و مطمئن باشید که این فروپاشی در سطح بین المللی، موجب از هم پاشیدگی ملی نیز خواهد شد. یعنی کشورهای دموکراتیک، وحدت ملی خود را از آنجا بدست آوردهاند که توانستهاند در سطح جهانی یک نظمی را شکل دهند که بر اساس آن نظم هژمونیک وحدت ملی آنها هم توانسته پر دوام باشد. این وحدت ملی و نظم داخلی چهار اصل اساسی هم دارد که امنیت، نظم، رفاه اقتصادی و عدالت (از منظر او یعنی نوعی نظم اجتماعی که مردم از وضعیت خود راضی باشند) است. یک مفهوم بنیادی فلسفی هم این اصول را به یکدیگر پیوند میدهد و آن هم مفهوم قرارداد اجتماعی است.
کسینجر به نکته ظریفی اشاره میکند که میتواند در فهم فلسفه سیاسی مدرن ما را کمک کند و آن این است که بنیان وحدت ملی از کجا نشأت میگیرد؟ او میگوید در نظام جهانی لیبرال کنونی وحدت ملی زمانی شکل میگیرد که بتوانی در سطح بینالملل یک نظم را که برآمده از اصول بنیادین کشور خودت است، تحمیل کنی و نهادهایش را بسازی. اگر آن نهادها ساخته نشده باشند و رنگ و بوی تو را نگرفته باشد، وحدت ملی تو هم دچار خدشه و تزلزل میشود و این را ما در تاریخ معاصر ایران بسیار میبینیم. چراکه ما عقبه استراتژیکی در جهان نداشتیم و نظم جهانی که شکل گرفته بود بر اساس ارزشها و نهادهایی بود که ریشه در نظم جهان لیبرال داشت و ما نقشی در آن نداشتیم. اگر موافق بودیم میتوانستیم دوام داشته باشم و اگر موافق نبودیم وحدت ملی ما دچار خدشه میشد.
کسینجر میگوید اگر ارزشهای لیبرال و ارزشهای عصر روشنگری و ارزشهایی که نظم جهانی لیبرال بر آن شکل گرفته و نظام جهانی را شکل داده در سطح جهانی دچار خدشه شود، وحدت ملی آمریکا و وحدت ملی بسیاری از کشورهای اروپایی از هم پاشیده خواهد شد و او از آن منظر توصیه میکند که باید آمریکا در این نقطه، برای عصر جدید برنامه ریزی کند، چراکه عصر جدید از همین حالا آغاز شده است.
سؤال این است گفتمانی که امروز در کشور ما وجود دارد چه نوع گفتمانی است؟ گفتمانی که امروز در کشور وجود دارد، بسیار به گفتمان پزشکی و ادبیات اپیدمیولوژیک معطوف شده و فهمی از تغییر و تحولاتی که در پس از واقعه، انتظار جامعه ایران را میکشد و چالشهای بسیار بنیادینی برای ما ایجاد خواهد کرد، وجود ندارد و ما چنین گفتمانی را شاهد نیستیم.
اتفاقاً مخرج مشترک بحثها و گفتوگوهایی که بسیاری از مسئولان و معماران سیاست کشور مطرح میکنند، مشخص میکند فهمی از این حسی که هنری کسینجر در باب کشورهای قدرتمند مانند آمریکا دارد، نیست. در فردای این واقعه حس جمعی نسبت به نهادهای بنیادین در هر کشوری حس عمومی شکست است و ما باید مراقب این مسئله باشیم.
به نظر من مسئولان کشور و معماران سیاستهای کلان کشور و نخبگان که دغدغه وحدت ملی را در کشور دارند، باید متوجه باشند این فروپاشی که در سطح جامعه بین الملل در حال رخ دادن است چه تبعاتی برای ایران خواهد داشت و ما چگونه باید از این وضع عبور کنیم.
نظر شما