عماد افروغ، جامعهشناس و استاد دانشگاه در گفتوگویی تفصیلی با گروه فرهنگی قدس آنلاین مباحثی را پیرامون شیوع کرونا در جهان و تأثیرات آن در زندگی بشر مطرح کرد.
در بخش نخست این گفتوگو به مقایسه ویروس کرونا و همهگیری آن به نسبت بحرانهایی که تاکنون در جهان پیش آمده پرداخت و درباره مباحثی همچون ظهور کرونا و برهم زدن نظام سرمایهداری، تشریح شرایط و روحیات ملت ایران و کشورهای غربی در زمان بحران، ابعاد چهارگانه تحول انسان در نتیجه بروز کرونا، تقلید و پیروی غیراصولی از مبانی نظام سرمایه داری و صنعتی شدن در غرب و ... به تفصیل سخن گفت. در ادامه وی مباحثی همچون تاثیر کرونا بر اثبات گرایی و برهم زدن معادلات علوم را مطرح کرد و موضوعاتی همچون بازگشت سریعتر غربیها و تجربه اندوزی از این شرایط، تولید آثار غنی، ضرورت حرکت به سوی علم شناسی جدید و سایه سنگین کرونا بر فرهنگ و هنر را از نظر گذراند که در ادامه خواهید خواند.
بخش اول این گفتوگو را می توانید اینجا بخوانید.
افروغ در ادامه این گفتوگو در پاسخ به این سوال که تأثیرات کرونا بر ساختار علم گرایی چه بوده است؟ آیا کرونا معادلات ساختار پوزیتویسیتم و اثبات گرایی را برهم زده یا بستری برای بازگشت دوباره به آن فراهم کرده است، گفت: اتفاقاً کرونا بزرگترین ضربه را به پوزیتویسم و علم گرایی غالب زد و از طرفی دیگر بیشترین ضربه را هم به ساینتیسم و علم گرایی به معنای اثبات گراییاش وارد کرد.
باید به دنبال تعریف جدیدی از علم باشیم
وی ادامه داد: بسیاری مدعی بودند که با اتکا به پوزیتیویسم و علم گرایی، بشر به تدریج بر مرگ هم فائق میآید. آنها مرگ را یک بیماری میدانستند و فکر میکردند میتوانند برای فرار از آن راه حلی پیدا کنند، اما امروز میبینیم که از کشف دارو و درمان یک ویروس کوچک به نام کرونا بازماندهاند. به نظرم در میان ضربه اصلی را علم گرایی فنزده متحمل شده است لذا ما باید دنبال تعریف جدیدی از علم برویم که مداقهای در پیش فرضها و مفروضات خود داشته باشد و جهان را به یک امر تجربی صرف تقلیل ندهد. واقعیت این است که جهان لایه لایه است، جهان مادی هم غیب است و زمانی که آن را به یک امر مشاهدتی تقلیل میدهیم در واقع تصور میکنیم چیزی ورای مشاهده وجود ندارد و هرچه هست همان است که دیده میشود، بنابراین از لایهمند بودن واقعیت غافل میشویم، از غیاب و غیب غفلت میکنیم و در نهایت جهان را به مشاهدات تقلیل میدهیم. آن وقت است که دیگر فرافعلیت را درک نمیکنیم و زمانی که این را درک نکردیم طبعاً فعل را نیز نمیفهمیم. غیب فقط مربوط به متافیزیک نیست و در همین عالم ماده نیز وجود دارد و حتی به تعبیری جسم دیده نمیشود و فقط طول و عرض و ارتفاع است که به چشم ما میآید و دیده میشود.
این جامعه شناس در تکمیل گفتههای خود اظهار کرد: زمانی که متافیزیک و شهود را کنار میگذاریم و حتی متوجه معنا در همین عالم ماده هم نیستیم نتیجه این میشود که همه چیز به حادثهها و اتفاقاتی که رخ میدهد تقلیل پیدا میکند و از اتفاقات مطلوبی که میتوانسته رخ بدهد و انسان جلوی آن گرفته است نیز غافل میشویم و اینجا دیگر بشر قربانی میشود. اگر این را اساس قرار دهیم و آن را به علوم انسانی ببریم علوم انسانی هم فاقد معنا شده و به نوعی صنعتزده و فنزده خواهد شد، همانطور که سیاست هم فنزده میشود. اینها هشدارهایی است که بارها متفکران غربی هم دادهاند اما بشر گوش شنوا ندارد.
ضمانتی نیست بشر دوباره به سمت سیاستهای تخریبی نرود
افروغ تصریح کرد: با اندکی تأمل میتوان دریافت همه چیز مهیای آن است که به سمت یک علم شناسی جدید برویم. این بحثها متعلق به دوران کرونا نیست و بسیاری از اندیشمندان ما در نقد پوزیتویسیت بسیار نوشتهاند و سخنرانی کردهاند اما کسی گوش نکرد تا اینکه کرونا آمد و نشان داد که حق با اینها بوده، اما چه ضمانتی است که دوباره بشر همان سیاستهای تخریبی خودش را نسبت به محیط زیست و نگاههای سطحی و پیش پا افتاده را نسبت به علم دنبال نکند؟!
وی در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به اینکه سالیان سال است که هالیوود آثاری را تحت عنوان فیلمهای آخرالزمانی تولید میکند، فیلمهایی که تاکنون به نظر تخیلی و دور از ذهن می آمدند، یا ادبیات سرشار از داستان های فراواقعی و وقوع اتفاقات عجیب در زمین است. امروز کرونا بسیاری از این تصویرها را مجسم کرده و به عینیت درآورده است، به نظر شما پس از این دوران تأثیرات کرونا بر فضای فرهنگی و هنری چگونه خواهد بود وچه دگردیسی در آن رخ می دهد؟ گفت: واقعیت این است که همیشه تب یک چیزی ما را میگیرد، یک اتفاق اجتماعی رخ داده و ما را به خود مشغول کرده است و در نهایت آثاری هم تولید میشوند. در وهله اول باید ببینیم این آثار از چه وزنی برخوردار هستند. برخی از این آثار یک واکنش سطحی به این واقعهاند و برخی دیگر عمیق هستند و حکایت از این دارند که خالق اثر فرهنگی فهم دقیق و نگاهی کلان به موضوع داشته و صرفاً واکنش نشان نداده است. به نظرم باید این نوع نگاه را تقویت کرد و اگر فرض بر این است که حاکمان ما حکیماند باید به دنبال این آثار غنی باشند و بستر را فراهم کنند که آنها هم دلالتهای پیاپی خودش را به ارمغان بیاورد. هرکدام از این آثار میتوانند منجر به تولید آثار دیگری شوند و یک عده باید اینها را رصد کنند.
افروغ عنوان کرد: تحقیقات میدانی، نظرسنجی و پژوهشهایی از این دست زودگذر و سطحیاند و تأثیراتشان سریع از بین خواهد رفت، اما کارهای عمیق فلسفی، عرفانی، نظریات و تحقیقاتی که ناظر بر آن ابعاد چهارگانهای است که پیش تر به آن اشاره کردم میتوانند منبسط شوند. لذا باید غایت را تعریف کرد و دید این غایاتی که برای بشر تعریف شده و انقلاب اسلامی هم در جهت آن غایات است چه وظیفهای بر دوش دارد.
باید به کسانی که در عرصه قدرت مدنی حضور دارند بها داد
وی در ادامه افزود: من نگران این هستم که از ماحصل این بحران آثار علمی و فرهنگی بهتری در غرب خلق شود. برای اینکه غرب این شرایط را چشیده و دست یافتن به نتایجی درست از آن برایش یک آرزو است. البته در این میان عدهای رند میخواهند از این شرایط استفاده و موج سواری کنند. معمولاً صاحبان قدرت این چنین هستند که روی صحبت من با آنها نیست. منظورم کسانی هستند که در عرصه قدرت مدنی حضور دارند و آثاری خلق می کنند که باید به آن اهمیت داد.
افروغ تاکید کرد: نگرانی از جایی است که همه چیز مهیای تحول مثبت توسط ماست اما غرب به دلیل تجارب تلخی که در گذشته داشته و با بن بست روبهرو شده زودتر از ما راه بازگشت را بیابد. شما به احوالات غربیها نگاه کنید! نیایش و بازگشت به خویشتن را در آنها دیدید، در حالی که تا پیش از این جهان بینی غالب لیبرالیستی و جهان بینی غالب لیبرال دموکراتیک این را برنمیتابید، این یک بازگشت است زیرا بشر امروز تشنه شده است.
نان خوردن از دین تظاهر را باب کرده است
این استاد دانشگاه یادآور شد: به عقیده من باید وضع فرهنگی ایران را آسیب شناسی کرد و به این مسئله مهم پرداخت که چرا این اتفاقها اینجا رخ نمیدهد. مایل نیستم حرفهای تلخ بزنم اما اگر واقعاً عدهای با آثار دینی نان نمیخوردند شاید این اتفاقات مبارک در ایران هم رخ میداد و متجلی میشد. چون از دین نان میخورند تظاهر باب میشود و فراموش نکنیم تظاهر ضد فرهنگ و اخلاق است و در نتیجه آنچه خلق میشود ضد فرهنگ و ارزش است و به راحتی متوجه میشویم که همه چیز تصنعی است.
افروغ ادامه داد: باید این وضعیت را اصلاح کرد و جلوی ریا و تظاهر را گرفت. یک اثر فرهنگی و هنری باید از دل بجوشد، خلاق بوده و با شهود پیوند نزدیکی داشته باشد. میتوان آثاری که تولید شده را بررسی کرد که کدام اثر کیفیتر و کدام کلاننگرتر بودهاند و آنها را فهم کرد و قدرشان را دانست. نظام جمهوری اسلامی باید در خدمت اینها باشد و قدرت رسمی باید در خدمت اینگونه مسائل قرار بگیرد نه اینکه در کمال تأسف میبینیم هنر هم ابزاری برای کلاهبرداری و خالی کردن جیب مردم شده است.
فرهنگ و اقتصاد سیاستزده، امنیتزده هم میشود
وی در پایان خاطرنشان کرد: من همواره این نکته را گفتهام که یک ابزار مبتنی بر سیاستزدگی و امنیت زدگی همراه با سیاستزدایی است. یعنی زمانی که فرهنگ و اقتصاد را سیاستزده میکنید مطمئن باشد امنیتزده هم خواهد شد و همراه با آن یک سیاستزدایی هم اتفاق میافتد. آن وقت نتیجه چه میشود؟ آثار فرهنگی ضعیف، سطحی و اصطلاحاً لوده خلق میشود. شما سینمای ایران را ببینید که چه حال و روزی دارد و چگونه از وجهه اندیشهای خالی شده است و سراسر آن کمدیهای لودهای است که جیب مردم را خالی میکند و این هم یک واقعیت تلخ است که ذائقه مردم را آن قدر پایین آوردهاند که متأسفانه به راحتی میتوانند جیب مردم را هم خالی کنند.
انتهای پیام/
نظر شما