قدس آنلاین: مجتبی حیدری را با فراخوانهای عکاسی از روستاهای محروم، انسان های موفق، کارآفرین های برتر و همچنین فراخوان «به امید خدا خودکشی ممنوع» شناختم. روزهایی که او با دوستان عکاسش همراه با شاخه های گل روی پل ها می رفتند و با عکاسی از پلها و آدمها و گلها از کسانی که قصد خودکشی داشتند میخواستند در تصمیم شان بازنگری کنند. مجتبی حیدری تقریباً یک سال و نیم است که آژانس عکاس مستند سو را تأسیس کرده و این روزها هم با فراخوان «آن سوی زندگی»، با محوریت زندگی در روزهای کرونایی، سرش گرم است. فراخوان «آن سوی زندگی» در دو بخش حرفه ای و مردمی از عکاسان حرفه ای و آماتور میخواهد از زندگی روزمره خود به صورت خلاقانه در روزهای قرنطینه، مثل بازی با کودکان، مطالعه، آشپزی، ورزش، اوقات فراغت و … عکاسی کنند و برای آژانس سو بفرستند.
به همین اگیزه با حیدری درباره دلیل تأسیس آژانس عکاسی سو و فراخوان عکاسی از زندگی در روزهای کرونایی، که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته است، به گفتگو نشستیم؛ گفتگویی که در آن فهمیدم چقدر دل پری از ناکارآمدی ها و حمایت نکردن ها دارد. این گفتوگو را می خوانید:
* دلیل ایجاد آژانس عکس مستند سو چیست؟ با چه ایده ای این آژانس را ایجاد کردید؟
** من سال ها در خبرگزاری ها کار می کردم، شاید ده سال. بعد از این تجربه تصمیم گرفتم به دلیل تاثیر گذاری عکاسی مستند به سمت این نوع عکاسی بیایم. عکاسی خبری این اجازه را به من نمی داد تا بتوانم اینقدر گسترده کار کنم. البته این کار چالش های خودش را هم دارد. مثلا یکی از چالش ها این است که شما دیگر حقوق ماهانه و ثابت نداری، بیمه نداری و برنامه ریزی که برای زندگی داشتی را هم نداری. اما من این سختی ها را پذیرفتم و به سمت عکاسی مستند آمدم. مدتی با بسیج سازندگی، به دلیل سابقه همکاری که داشتم، کار کردم و با آنها به مناطق مختلف میرفتم، هرچند شرایط مالی خوبی برای من نداشت. من از سال 91-91 دیگر حقوق ثابتی نداشته ام ولی می دانم دارم کار درستی می کنم. وقتی به موضوع مناطق محروم و مناطق روستایی و اشتغال و اقتصاد مقاومتی پرداختم، به این نکته رسیدم که اگر قرار باشد کار برای این مناطق کار جدی و غیر احساسی انجام بدهند باید با برنامه ریزی باشد، اما کارها مقطعی و احساسی و بی پشتوانه بود. به همین دلیل بعد از مدتی از بسیج سازندگی جدا شدم. دیدم نمی توانم این وضعیت را بپذیرم و دیگر ادامه همکاری ندادیم. یک سال با هیچ مجموعه ای کار نکردم که این اتفاق باعث شد رو به کادرسازی بیاورم. مثلا در صفحه اینستاگرامم فراخوان هایی دادم درباره توجه به مناطق حاشیه نشین تهران و برگزاری نمایشگاه عکس و ... دادم که باعث شد بچه های خیلی با استعدادی را جذب کنیم. حاصل این کار این شد که یک سایت راه اندازی کنیم و با دغدغه های خودمان کار کنیم. سایت بالا آمد و خیلی پرونده ها و پروژه های خوبی در سایت کار کردیم. شاید از این بیست تا پرونده عکاسی خیلی هایشان به تلویزیون دعوت شدند و در مورد اکثرشان فیلم مستند ساخته شد. اتفاقا همین باعث شد به سمت ایجاد آژانس عکاسی سو برویم. با این دغدغه که مشکلی از مشکلات مردم کم کنیم. این بین چالش های خیلی زیادی هم داریم. رسانه های ما به این کار نمی پردازند. این وسط هنوز نتوانسته ایم چالش های خودمان را مدیریت کنیم. بخش فضای مجازی هم همیشه بوده است. کمپین های مختلفی داشته ایم مثل «به امید خدا خودکشی ممنوع» که واقعا تاثیرات زیادی داشته است.
* در حال حاضر چند عکاس با شما و آژانس ارتباط دارند؟
** ما دو بخش داریم، یک بخش حرفه ای است که باید به بچه ها دستمزد بدهیم و یک بخش هم فراخوان های مردمی. البته در همین بخش حرفه ای هم مشکلات زیادی داریم و مدتی است کسی با ما قرارداد امضا نکرده است. باید سازمان ها را قانع کنیم که این شیوه درستی است برای عکاسی مستند از مسائل اجتماعی و غیره وهنوز راه درازی داریم.
بچه های حرفه ای مان محدود هستند و با پنج شش نفر بیشتر ارتباط نداریم، ولی دوره هایی که ما در تهران برگزار می کردیم مجموعا به دویست سیصد نفر می رسد. دنبال این هستیم که از این ظرفیت استفاده کنیم. در شهرستان ها هم همیشه بچه هایی هستند که با آنها ارتباط داریم. در این یک سال و نیم شرایط ما در اژانس آنطور که می خواهیم نبوده اما سعی می کنیم این مسیر را ادامه دهیم.
* درباره فراخوان «آن سوی زندگی» در روزهای کرونایی توضیح می دهید؟
** آن سوی زندگی یک بخش مردمی دارد و یک بخش حرفه ای. به هرحال این واقعیتی است که ما در یک نوع از شرایط جنگی هستیم و باید از جبهه اول مقدم که پرستاران و دکتران هستند حمایت کنیم، مثل زمان دفاع مقدس که رسانه ها بیشتر به خط مقدم می پرداختند و زندگی و فضای اجتماعی در عکس ها و فیلم ها و آثار فرهنگی نمود زیادی نداشت. به همین دلیل است که خانه ها و زندگی مردم را در مجموعه عکس های دفاع مقدس خیلی کم دیدیم. این نکته همیشه در ذهن من بوده است و به آن توجه داشته ام. وقتی قرنطینه خانگی اجرا شد من نمی توانستم برای عکاسی از زندگی مردم به خانه های آن ها بروم. اولا این کار در قرنطینه کار اشتباهی است و نقض این قانون می شد. به همین دلیل من از مردم خواستم که خودشان از زندگی شان عکس بگیرند و برای ما بفرستند. عکس ها را دسته بندی کردیم و به چند موضوع رسیدیم. از موضوعات مختلف مثل رعایت بهداشت، جاهایی که حوصله شان سر رفته، بازی با بچه ها و غیره که عکس های خیلی بانمکی به دست مان رسید. یک ماه این فراخوان را ادامه دادیم و بعد متوقفش کردیم. چون می خواهیم برای ماه رمضان مدل دیگری از این فراخوان را اجرا کنیم و نیاز به کمی فکر و مشورت داشتیم.
* برای ماه رمضان چه برنامه ای دارید؟
** ما قبلا می خواستیم یک مسابقه راه اندازی کنیم به نام «سو ایمیج». این طور که یک موضوع انتخاب کنیم و بچه ها در طول هفته از آن عکاسی کنند. وقتی این ایده به روزهای کرونایی خورد این مسابقه را روزانه برگزار کردیم که تجربه خوبی بود. هنوز داریم برای ماه رمضان فکر می کنیم. مثلا شب های قدر مهم است، چون امسال شب های قدر را در کنار هم سپری نمی کنیم و خود این یک موضوع جذاب است. همچنین می خواهیم فراخوان را کمی گسترده کنیم، حتی جایزه تعیین کنیم و مشارکت بیشتری جذب کنیم.
* لزوم شرکت در این فراخوان ها داشتن دوربین عکاسی است؟
** نه، خیلی از عکس هایی که به دست ما رسیده و در سایت هم منتشر کرده ایم، موبایلی است.
* عکس های موبایلی و دوربینی تقسیم بندی شده اند؟
** بله. ما روی پوستر فراخوان هم گفته ایم که شرکت در این چالش با دوربین موبایل هیچ مشکلی ندارد. ولی موضوع اصلی عکاسی با موبایل و دوربین نیست و ما می خواهیم بیشتر به خود موضوع توجه شود. ما الان مجموعه عکس های خیلی خوبی داریم که با موبایل گرفته شده است. اما می خواهیم بیشتر به احساسی که در عکس وجود دارد، توجه شود. فرقی نمی کند، عکس خوب با موبایل گرفته شده است یا با دوربین.
* در حال حاضر که همه فعالیت های فرهنگی خوابیده است و بودجه ها هم بلااستفاده مانده اند، چقدر از کمپین شما حمایت شده است؟
** چه بگویم!؟ چیزی برای گفتن ندارم. کسی از ما نخواسته است که در این حوزه کار کنیم، همه اش دغدغه شخصی بوده است. شاید هیچ کدام از رسانه های کشور کار را نکرده باشند ولی ما با تمام محدودیت ها انجام دادیم. بارها نمونه های کار را به جاهای مختلف فرستاده ایم، اما آنها از کار ما کپی می کنند خودشان اجرا می کنند و بعد هم موفق نمی شوند. چون این کار مناسب یک باره انجام دادن، نیست. باید با بچه ها در طول سال ارتباط داشته باشیم و بعد از آنها بخواهیم چنین پروژه هایی را انجام دهند. فعالیت ما کاملا مردمی است. فقط با دستور، پوستر زیبا و پول خوب نمی توان کار را انجام داد و به اهداف مدنظر، رسید. چه بهتر که از مجموعه هایی مثل ما حمایت کنند. ما که کار را انجام می دهیم. همین الان به تلویزیون پیشنهاد داده ایم عکس ها و فیلم های ما را پخش کنند.
چون چند ویدیوی خیلی جذاب و جالب هست که بچه ها تولید کرده اند، اما انطور که باید دیده نمی شوند. دست ما کوتاه و خرما بر نخیل برادر.
* در این روزها کسی تا به حال پیشنهاد حمایت به شما داده است؟
** نه. واقعا حیف است. فراخوان «آن سوی زندگی» می تواند خیلی جذابتر و موثرتر از این انجام شود. ملا صدا وسیما می تواند، فتوکلیپ هایی که ما تولید کرده ایم را در بین برنامه ها پخش کند. ما عکس ها را موضوع بندی کرده ایم، مثلا با موضوع کتاب، لبخند، گل و گیاه و غیره. اگر این فراخوان حمایت شود کمترین تاثیرش این است که تا حدی مردم را از فضای کسل کننده قرنطینه خارج می کند و آن ها را سرگرم عکاسی می کند.
این چالش ها باعث شده خیلی ها در منزل واقعا سرشان گرم باشد و قرنطیه برای آن ها کسل کننده نباشد. خود من روزی ده ساعت برای چالش ها و فراخوان ها وقت می گذاشتم، چون باید ارتباط می گرفتم و عکسها را می دیدم. یعنی این فراخوان یک نوع کلاس آنلاین هم بود. اینطور نبود که فقط عکس ها را ارسال کنند و تمام. من عکس ها را می دیدم و از آنها میخواستم برای بهتر شدن عکسها کارهایی را انجام بدهند. همزمان کلاس های آنلاین هم داشتیم. اگر این عکسها در تلویزیون پخش شود، خیلی ها برایشان جذاب می شود. یعنی هم مشارکت بیشتر می شود و هم کسانی که عکس فرستاده اند، خوشحال می شوند. حتی می توانیم عکسها را با هدفمندی و دسته بندی های بهتر و بیشتر فراخوان بدهیم، مثل خانوده، مطالعه، گل و گیاه، ورزش و غیره. در دل این کار می توان مدل های فرهنگی و سبک زندگی های جذاب را ترویج داد. همین جا اعلام می کنم که اگر هر نهادی از این فراخوان حمایت کند ما در خدمت شان هستیم.
انتهای پیام/
نظر شما