چند سالی است که اخبار مربوط به مهاجران افغانستانی در ایران بهطور خاص مورد توجه گروهی از رسانههای فارسی زبان خارج کشور قرار گرفته است و آنها از کوچکترین اتفاقات این حوزه، خبرها و گزارشهایی مفصل تولید میکنند. باور کردنی نیست اما یکی دو سال قبل وقتی یک مدرسه در حومه شهر یزد که هم دانشآموزان ایرانی و هم مهاجران در آن تحصیل میکردند، برای چند روزی به سبب تعمیر سقف کلاسها تعطیل شد، خبر آن به تیتر یک سایت بیبی سی فارسی بدل شده و این رسانه چندین گزارش در این باره رفت. تمام اینها در حالی است که آنها توجه چندانی به وضع فجیع مهاجران این کشور در دیگر ممالک ندارند. کمتر گزارشی از اوضاع آشفته مهاجران افغانستانی در پاکستان یا در کمپهای مرزی ترکیه و یونان به این رسانهها راه مییابد. از وضعیت آنها در کشورهای همسایه شمالی، یعنی ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان که هرگز حرفی زده نمیشود. سؤال اینجاست که چنین موضوعی چرا باید برای رسانهای چون العربیه یا ایران اینترنشنال، من و تو، صدای آمریکا و دیگر رسانههای مشابه، تا این درجه ضریب بگیرد و مهم باشد؟
تقریباً همزمان با انقلاب اسلامی، اوضاع افغانستان نیز دستخوش تغییرات زیادی شد و جنگ داخلی تمام این کشور را در برگرفت. متعاقب آن میلیونها مهاجر ناچار به ترک خانه و زندگی خویش شده و بخش عمده آنها به دو کشور همسایه، یعنی ایران و پاکستان کوچ کردند. ایران در آن سالها خود بهشدت درگیر مسائل داخلی ناشی از کشمکشهای سالهای اول بعد از انقلاب بود. کمی بعد جنگ تحمیلی نیز آغاز شد و ما بیشتر دچار سختی و مشکلات در اداره کشور شدیم. تمام اینها سبب شد در آن ایام قوانینی برای مهاجران مورد توجه قانونگذاران قرار گیرد که جنبه تشویقی نداشته باشد. با اینهمه ایران اسلامی به سبب همراهی با مبارزان و مجاهدان افغانستانی مغضوب ابرقدرتی دیگر شد؛ اتحاد جماهیر شوروی!
در جنگ با صدام، تمام کشورهای عربی بهجز سوریه، پشت سر رژیم بعثی بوده و آن را تأمین مالی میکردند. آمریکا و متحدان اروپاییاش نیز با سیاست حمایت از متحدان خود در منطقه پیشرفتهترین سلاحها را به بغداد میدادند، از بمب افکنهای آخرین مدل تا بمبهای شیمیایی و حتی کمک مستقیم. هیچ کشوری به ما سلاح نمیفروخت. تنها امید تهران میتوانست ابرقدرت رقیب کاخ سفید، یعنی مسکو باشد. اما شرط آنها این بود که تهران از حمایت مجاهدان افغانستانی دست بردارد و امام(ره) در اوج فشارهای جنگ تحمیلی محاصره و تحریم، این شرط را نپذیرفت و تا حدی که روسها نیز حامی صدام شدند!
این عقبه را شرح دادم تا بگویم هر چند برخی قوانین با کج سلیقگی وضع شدند، اما علت آن چه بود و اینکه ما تاوان سنگینی برای حمایت از افغانستان پرداختیم. پس از جنگ بهسرعت باید این قوانین ترمیم میشد، اما با تأسف نشد. در آن روزها هیچ رسانهای از این مهاجران خبری نمیگرفت، بلکه گروهی از صاحبقلمان ایرانی و از جمله نگارنده همین سطور بسیار نوشتند و هشدار دادند که باید این بازی دو سر باخت تمام شده و قوانین تغییر کنند. کم کم این اتفاق رخ داد تا جایی که صدها هزار نفر دانشآموزان مهاجر، حتی آنها که غیرقانونی ساکن ایران شده بودند، به کلاسهای درس راه یافتند. آنهم در شرایطی که ما خود در بخش آموزش و پرورش کمبودهای فراوان و مدارس کپری بسیار داشتیم. باری در اوج تحریمها ما همچنان میزبان حدود ۳ میلیون مهاجر بوده و هستیم. بیگمان در این میان ایرادها کم نبوده که برخی را متذکر شدم، اما خبرهای خوب و نقاط عطف هم داشتهایم و باید سعی کنیم همچنان اوضاع رو به بهبودی باشد.
از دورهای که جنگ رسانهای در جبهههای مختلف با ایران بالا گرفت، ناگهان موضوع مهاجران افغانستانی در ایران برای گروه زیادی از رسانههای مخالف تهران اهمیت عدیدهای یافت. از سایتها و رسانههای جعلی مستقر در آلبانی گرفته تا رسانههای عربی و غربی و حتی صهیونیستی. خط خبری آنها هم بسیار ساده بود.
کوچکترین خبر منفی در این حوزه را بهشدت درشت کرده و هم مردم افغانستان و هم مهاجران را علیه تهران تحریک میکردند. در این میان آنها حتی از بین برخی نخبگان دو طرف یارگیری کردند تا در این کوره بدمند. امید آن بود که روشنفکران مهاجر متوجه این بازی شده و به ابزاری در این بازی آشکار بدل نشوند؛ چرا که هیچکدام از طرفین با شدت گرفتن اختلافها سودی نمیبرد.
در بسیاری موارد تیر این سیاست بازان به سنگ خورد و در ملت دریافتند که در همه حال باید حامی هم باشند. اما در فضای مجازی همچنان کم نیستند کانالها و گروهها و سایتها و منابعی که تعمداً برای ایجاد دشمنی میان این دو ملت خود را به هر دری میزنند. خبر جعل میکنند. دروغ میگویند. اخبار مثبت را به هیچ عنوان نمیبینند و کاملاً هویداست هدف آنها به هیچ وجه کمک به جامعه افغانستانی نیست، بلکه هجوم و انتقام از جمهوری اسلامی ایران است. این همه را گفتم تا باز تأکید کنم نخبگان در کشور باید آبی بر این آتش باشند و نه هیزمی بر آن، آنها باید اهداف این رسانهها را برای مخاطبان خود روشن کنند و از ایفای نقش در این سناریویی که دیگران برای دو ملت و ایجاد شکاف میان آنها نگاشتهاند، پرهیز کنند.
نظر شما