تحولات منطقه

۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۶
کد خبر: ۷۰۶۰۷۵

خداخوانی سنتی ریشه‌دار در فرهنگ کهن ایرانی است. همچنان که پیش از این، در همین ستون نوشتم، این سنت ریشه‌دار منشأ شکل‌گیری مجموعه‌ای وسیع از آداب و رسوم و جهان‌بینی و باور بوده و هست.

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

قدس آنلاین: خداخوانی سنتی ریشه‌دار در فرهنگ کهن ایرانی است. همچنان که پیش از این، در همین ستون نوشتم، این سنت ریشه‌دار منشأ شکل‌گیری مجموعه‌ای وسیع از آداب و رسوم و جهان‌بینی و باور بوده و هست. این سنت‌ها اگرچه در گذر روزها و روزگارها، تطوّر یافته و شکل عوض کرده‌اند، اما ریشه در فرهنگ کهن ایرانی دارند و شاخ و برگی هستند که از آن درخت تناور روییده‌اند.

در این فرهنگ، نور، جلوه‌ای اهورایی دارد و تاریکی، جلوه‌ای اهریمنی. از این رو، شب، جولانگاه نیروهای اهریمنی است و هر چه که بتواند تاریکی را بتاراند، یاری‌رسان قوای خیر در مقابله با قوای شر است و «چراغ» از همین‌روست که در فرهنگ ایرانی اهمیت و قداست دارد. سوگند خوردن به سوی چراغ، روشن کردن چراغ بر خاک درگذشتگان، چراغانی کردن در جشن‌ها، همه و همه نشان از آن باور کهن دارند.

پدران و مادران ما همچنین در سنتی کهن که تا امروزه‌ روز هم رسیده، هر گاه نوری به تاریکی آورده می‌شده، ستایش پروردگار را بر زبان جاری می‌کرده‌اند تا نشان بدهند که حتی در زمان غلبه قوای اهریمنی، پاسدار روشنایی هستند.

آن‌ها پیش از سپیده‌دم از خواب برمی‌خاسته‌اند تا پروردگار را نیایش کنند و زمینه طلوع دوباره خورشید و برآمدن روز و حاکمیت قوای روشنی را فراهم آورند...  .

در این میان، پرنده‌ای هم هست که در باور پدران و مادران ما، نور سپیده را از راه دور می‌بیند و فرارسیدن آن را پیشاپیش خبر می‌دهد و از این رو، جایگاهی ویژه در فرهنگ و آیین‌های ایرانی دارد. خروس، خروه یا کهرتاسه، جلوه ایزد سروش، روی زمین است. آواز او، ستایش پروردگار است و اوست که «بوشاسپ» دیو خواب‌آلودگی را که بر آدمیان، دست دراز کرده، می‌راند و دیو «دروج» را؛ که نمی‌تواند در خانه‌ای پا بگذارد که خروسی آنجاست.

«هنگامی که خروس در سحرگاه می‌خواند، بوشاسپ می‌کوشد که همه جهان را در خواب نگهدارد و پرهیزگاران را از ورزیدن اندیشه، گفتار و کردار نیک باز دارد و به کار بد انگیزد» (وندیداد ۱۸، بند ۱۵ تا ۱۷)

(پژوهشی در اساطیر ایران/ مهرداد بهار/ صفحه ۹۰)

خروس در ادیان ابراهیمی نیز جایگاهی ویژه دارد. این ماکیان، یکی از چهار پرنده‌ای بود که حضرت ابراهیم(علی نبینا و علیه‌السلام) به دستور حضرت حق، تنش را در هاون کوفت تا زنده شدن دوباره‌اش را در قالب معجزه الهی ببیند.

باورها درباره ایزدی بودن خروس، به فرهنگ اسلامی هم راه یافته است؛ چنان که در منابع اسلامی این پرنده از جمله موجوداتی دانسته شده که صورتی از آن، در شب معراج به حضرت ختمی‌مرتبت(ص) نمایانده شده است. داستان دیدن خروس در آسمان چهارم، در تفسیر طبری هم آمده است:

«... در آسمان چهارم مرغی دیدم سپیدتر از عاج، بر مثال خروهی، و پای او بر هفتمین طبقه زمین بود و سر او را در زیر هفتم آسمان... و من از جبرئیل پرسیدم این چه مرغی است بدین عظیمی؟ جبرئیل علیه‌السلام گفت: این خروهی سپید است و از دد و دام و چرنده و پرنده و جُمندگان که خدای عزّ و جلّ بیافریدست- به جز آدمیان- هیچ چیز نیست گرامی‌تر از این خروه، و شبی دو بال خویش باز کند و بانگ کند؛ جمله خروهان زمین آواز بشنوند... و چون پیغامبر- علیه‌السلام- آن خروه را بدید، چون به زمین آمد، همواره خروه سپید داشتی و گفت: هر آنجا که خروهی سپید باشد، بر اهل آن خانه، جادویی کار نکند و دیوان از آنجا پرهیز کنند. و از بهر این است که پیغامبر- علیه‌السلام- وصیت کرد اندر خروه سپید. گفت: دوست دارید خروه سپید را که او دوست من است و من دوست اویم؛ و دشمن او، دشمن من است و دشمن من، دشمن اوست و اگر مردمان بدانندی که کرامت او بر خدای عزّ و جلّ چیست، هر پری کزو بیوفتادی، به زر سرخ باز خریدنی... ».

(ترجمه تفسیر طبری/ تصحیح حبیب یغمایی/ جلد اول/ صفحه ۱۹۱)

همین داستان در تفسیر روض‌الجنان هم نقل شده است:

«گفت: من در آسمان دنیا می‌رفتم، خروسی را دیدم گردن او سبز و سر و تن او سپید که از آن نیکوتر سبزی و سفیدی ندیده بودم. پای‌های او در زیر هفتم زمین بود و سر او در زیر عرش بود. گردون دو تا کرده، دو بال داشت که اگر برافراشتی به مشرق و مغرب رسیدی. چون شب به آخر رسد، او پرها باز کند و به هم باز زند و خدا را تسبیح گوید و گوید: سبحان الله الملک القدوس الکبیر المتعال. لااله الا الله الحی القیوم. چون خروسان زمین آواز او شنوند، جمله به آواز آیند و خدای را تسبیحی کنند و بال برهم زنند. چون او ساکن شود، خروسان زَمنی ساکن شوند، چون دگرباره او بجند و آواز کند به تسبیح، خروسان زمنی همچنین کنند به موافقت او و جواب او.

رسول گفت: تا او را بدیدم مرا آرزوی اوست که دگرباره باز ببینم او را»

(ابوالفتح نیشابوری رازی/ روض‌الجنان و روح‌الجنان/ تصحیح دکتر یاحقی و دکتر ناصح/ جلد ۷/ صفحه ۱۷۳)

پدران و مادران ما، در دوران اسلامی نیز، به تأسی از سنت‌های خداخوانی که ریشه در باورهای کهنشان دارد، آداب و رسوم فراوانی را شکل داده‌اند که پیش از این به بخشی از آن‌ها در قالب «موسیقی رمضان» اشاره کردم.

سنت اذان‌ گویی هم سنتی اسلامی است که در ایران، با باورهای کهن ایرانی درآمیخته است؛ چنانکه تا همین سال‌های اخیر رسم بوده مؤذنی که بر بلندای مؤذنه‌ای اذان می‌گوید، چراغی هم در دست داشته باشد...  .

علاوه بر این، انواع اذان‌هایی که در دستگاه‌های موسیقی ایرانی خوانده شده‌اند، گواهی دیگر بر همین ادعا هستند.

این جستار کوتاه را با یادکرد صاحب یکی از ایرانی‌ترین اذان‌ها به پایان می‌برم. دوشنبه گذشته  پانزدهمین سالگرد درگذشت استاد رحیم مؤذن‌زاده اردبیلی بود؛ خدایش بیامرزاد که عمری به آواز ایرانی، نام خدا را فریاد زد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.