قدس آنلاین:قتلهای ناموسی در حالی در کشور ما رواج یافته که وقتی از ناموس صحبت میکنیم مقصودمان در برگیرنده افرادی است که ویژگی قرابت و نزدیکی با ما دارند و به همین دلیل نیز باید مورد حمایت ما قرار گیرند. به تعبیر دیگر آنها باید در سختترین و دشوارترین شرایط زندگی احساس کنند فرد یا افرادی همواره از آنها حمایت خواهند کرد. در خانواده ایرانی این وظیفه بر دوش پدر، برادر و در سطح جامعه مردان جامعه سنگینی میکند.
طبق آموزههای ملی و مذهبی ما این مفهوم با تعابیری همچون «تکیه گاه بودن» و منبع رأفت و مهربانی همراه است. بر همین اساس است که تمامی اعضای خانواده بهویژه دختران میتوانند در سختیها و دشواریها به او تکیه کنند. به تعبیر دقیقتر مفهوم واقعی ناموسپرستی احترام به زن و دفاع از حریم اوست، نه سلاخی او.
حادثه قتل رومینا صرفنظر از آنچه گفته شد از چند منظر قابل توجه است؛ بهویژه آنکه متأسفانه مشکل اساسی جامعه ما در این است که از یک سو جوانان و نوجوانان خود را مدرن میدانند و به همین بهانه خواهان آزادی بیشتر هستند و از سوی دیگر، بهویژه در روستاها و برخی از مناطق شرقی و جنوبی کشور، جامعه از ساختارهای سنتی خود پیروی میکند.
همین نگاه بینابینی و البته نبود آگاهی لازم در جامعه، زمینه سوءاستفاده شبکههای مجازی را در خصوص این اتفاق و اتفاقات مشابه آن فراهم میسازد.
شبکههای مجازی و رسانههای بیگانه در چنین شرایطی میکوشند با زیرسؤال بردن اصالت جامعه ایرانی و با به کار بردن عناوینی نظیر نبود مقوله عشق در این جامعه، موضوع را بهگونهای وارونه جلوه دهند، حال آنکه میتوان از گردانندگان این شبکهها که این رابطه را محصول عشق و دوست داشتن میدانند پرسید آیا یک دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله آنقدر به بلوغ فکری، عاطفی و اجتماعی رسیده است که بتواند در نخستین ارتباط، عشق و دوست داشتن واقعی را تجربه کند؟ اگر پاسخ آنها مثبت است باید بگویند دلیل تناقض رفتاری آنها و مخالفت با ادعای کودک همسری چیست؟
از منظر دیگر ارتباط عاشقانه دختر ۱۳ ساله با مردی ۳۰ ساله را میتوان متأثر از خلأهای قانونی در کشور دانست. چه بسا در این صورت، هیچ فردی از ترس قانون به خود اجازه نمیداد به دختری که کمتر از ۱۵ سال دارد، نزدیک شود چه برسد به اینکه او را ترغیب به فرار از خانه کند.
متأسفانه علاوه بر خلأهای قانونی دیدگاههای سنتی جامعه ما نیز دچار اشکال است به طوری که همواره در بحثهای ناموسی سراغ زنها و دختران میروند، درحالی که اگر بخواهند از ناموس خود حمایت کنند پیش از اینکه این اتفاقات بیفتد باید از طریق قانون از مردی شکایت کنند که برای خانواده آنها ایجاد مزاحمت کرده و بدون خون و خونریزی مشکل را حل کنند.
اما آنچه واضح است اینکه با توجه به شرایط موجود باید قانون اصلاح شود، زیرا زندگی شهری و زندگی مدرن نیازمند قوانینی است که حقوق تک تک افراد جامعه محفوظ باشد تا اگر فردی خواست خطایی مرتکب شود و دست به چنین جنایتی بزند پیش از ارتکاب به آن، به مجازات آن نیز بیندیشد و از روی احساسات عمل نکند.
باید با توجه به شرایط روز جامعه اصلاحاتی در قوانین انجام شود تا هیچ پدری خود را مالک زندگی دخترش نداند و چنین جنایتی را مرتکب نشود.
از منظری دیگر، اگر بخواهیم به لحاظ جامعه شناسی این حادثه را بررسی کنیم، ابتدا باید ریشه فرار رومینا را مورد واکاوی قرار دهیم.
جامعه ما نمیتواند هم مدرنیته باشد در حدی که یک دختر روستایی به خاطر اینکه فریب خورده با مردی همسن و سال پدر خودش فرار کند و هم سنتی عمل کند که بر اساس آن پدری بدون ترس از مجازات، دختر معصوم و فریب خورده خودش را به قتل برساند.
البته در مواردی اینچنین لازم است مسئولان فرهنگی جامعه با ارائه آموزشهای لازم از طریق رسانهها و با برگزاری دورههای آموزشی مهارتهای زندگی و پرورش فرزند و با استفاده از ظرفیتهای مختلف اجتماعی نظیر مساجد، فرهنگسراها و... خانوادهها را در تربیت فرزندانشان توانمند سازند تا کودکان و نوجوانان علاوه بر کسب مهارتهای لازم برای زندگی سالم، به اهمیت خانواده و ضرورت حفظ آبروی خانواده پی ببرند و به خود اجازه ندهند پیش از رسیدن به سن قانونی بدون مشورت با والدین به شکلگیری چنین روابطی رضایت دهند.
انتهای پیام/
نظر شما