تحولات لبنان و فلسطین

آنچه پس از گذشت چهار دهه از انقلاب همچنان در خصوص اندیشه امام خمینی(ره) مورد توجه اندیشمندان است، تکثری است که امام خمینی(ره) از همان روزهای ابتدایی به آن اهتمام می‌ورزد.

در نگاه فلسفی امام (ره) تجربه و عرف کنار گذاشته نمی شوند

قدس آنلاین: آنچه پس از گذشت چهار دهه از انقلاب همچنان در خصوص اندیشه امام خمینی(ره) مورد توجه اندیشمندان است، تکثری است که امام خمینی(ره) از همان روزهای ابتدایی به آن اهتمام می‌ورزد. مشی مردمدارانه و توجه به نظر عموم مردم نکته‌ای است که در ایام سالگرد ارتحال امام(ره) با دکتر شریف لکزایی، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی حول آن گفت‌وگو کرده‌ایم.

*جناب لکزایی! چرا در شرایطی که حتی مدلی چون تغلب و استیلا برای رهبری چون امام خمینی(ره) فراهم بود، امام از همان روزهای اول به تعبیری یک جور تکثر را انتخاب کرد؟

نخستین نکته این است که انقلاب اسلامی به عنوان پدیده‌ای که سابقه نداشته است در قالب یک نظام سیاسی و بر اساس آنچه مدنظر بزرگان انقلاب و خواست مردم بوده، قرار است تأسیس شود. به تعبیر فلسفی، یک شدن در حال رخ دادن است که در این مسیر خیلی از اتفاق‌ها ناخواسته و بسیاری نیز با تأکید خود حضرت امام(ره) شکل می‌گیرد. اختلاف‌ها و اتفاق‌های ناگواری چون جنگ و گروه‌های تجزیه‌طلبی که در ابتدای انقلاب شکل می‌گیرند، اتفاقاتی هستند که بر این انقلاب نوپا تحمیل می‌شوند و می‌خواهند تأثیرگذار باشند و سمت و سوی آن را تغییر داده و آن را ناکارآمد کرده و ناکام بگذارند. بخش دیگری از اتفاق‌ها برخاسته از نگاه بزرگان انقلاب است که با اصرار این افراد امتداد پیدا می‌کند. برای مثال خود به رأی گذاشتن نوع حکومت و اینکه مردم کدام سلیقه را می‌پسندند از همین جنس است. موضع امام در اینجا صریح و شفاف درباره اینکه باید نظر مردم به رأی گذاشته شود و نظام سیاسی بر اساس نظر و رأی مردم تأسیس شود، قابل مشاهده است. نمونه دیگر بحث قانون اساسی است که این نظام نوپا نیازمند یک قانون اساسی و چشم‌انداز برای پیشبرد اهداف خود است. اینجا می‌بینیم مجلس خبرگان قانون اساسی شکل می‌گیرد که تکثر بسیار زیادی در آن وجود دارد و جریان‌های سیاسی در ابتدای انقلاب به نوعی در آن حضور دارند. شما امروز نیز که مشروح مذاکرات قانون اساسی را ببینید می‌فهمید همه سلایق تقریباً در آن حضور داشته‌اند و از همه نظرات استفاده شده است. در ادامه همین روند است که این قانون به آرای عمومی گذاشته می‌شود و باز می‌بینیم که اکثریت مطلقی به این قانون رأی می‌دهند و آن را می‌پذیرند.

*به تعبیری این روند امتداد پیدا می‌کند و در شکل‌گیری نهادهای مختلف بازتولید می‌شود؟

نکته جالب این است که همه ارکان نظام در قالب آرای عمومی شکل می‌گیرد. یک شدن از این طریق در حال رخ دادن است و دولت به این معنا در یک شدن در حال تداوم است و مرحله تأسیس را پشت سرگذاشته و به مرحله تثبیت و استمرار می‌رسد. ما باید نکات اندیشه امام را در این نقاط به دقت بررسی کنیم تا با فهم علت تأکید امام بر حضور مردم، به این برسیم که اصلاً پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی بدون حضور مردم متصور نبوده و ممکن نمی‌شد. گفتن این جمله که «میزان رأی ملت است» شوخی نیست. این‌ها بر اساس مبانی دینی و فلسفی و فکری امام خمینی و تماماً بر اساس آن نگاهی است که ایشان در مبانی دارند. شاید بعضی از اینکه ما این‌ها را به حکمت متعالیه ارجاع می‌دهیم، شگفت‌زده شده و تعجب کنند، ولی باید مبانی اندیشه‌ای امام را مدنظر داشت. از امام پرسیدند این جمهوری، آزادی و دموکراسی که خواهان آن هستید، چه هستند؟ همه این‌ها را امام به عرف موجود جهان ارجاع می‌دهند. یعنی جمهوری به همان معنایی که در همه جا هست. آزادی به همان معنایی که هست به خصوص آزادی سیاسی و فکری که در این جامعه وجود داشته باشد تا این جامعه بتواند سرزنده و شاداب مسائل خودش را پیگیری کند. در مورد دموکراسی نیز می‌گویند همان که در همه جا موجود است. امام تعبیری دارند که دموکراسی در اسلام کامل‌تر از دموکراسی‌های دیگر است. این بخش تجربه است، یعنی در نگاه فلسفی امام تجربه و عرف کنار گذاشته نمی‌شوند تا ما فارغ از مباحث و تجارب بشری که در جهان می‌گذرد به یکباره نظام سیاسی تأسیس کنیم که در جهان ناشناخته باشد. نکته مهم دیگر این است که اساساً انقلاب اسلامی نهادهای خاصی را تأسیس کرده که بدون این نهادها نمی‌توانسته تداوم پیدا کند. این نهادها، نهادهایی بودند که از دل این جامعه و از دل خواسته‌ها و اهداف مطرح در انقلاب به‌وجود آمده بودند. نهادی چون سپاه، جهاد سازندگی، کمیته‌های انقلاب از دل انقلاب درآمده‌اند و توانسته‌اند با کارهایی که انجام دادند، به انقلاب اسلامی تداوم ببخشند و به حیات انقلاب اسلامی کمک کنند. این نهادها نیز به مرور و متناسب با هدف جامعه کل می‌گیرند. مثلاً وقتی کشور مورد تهاجم قرار می‌گیرد، تشکلی چون بسیج شکل می‌گیرد؛ چرا که اصلاً نهادهای رسمی توان ایستادن در برابر دشمن را ندارند. شکل‌گیری این الگوی جدید مبتنی بر آن چیزی است که در جامعه می‌گذرد. از طرفی می‌بینید نهادی چون جهادکشاورزی در انقلاب اسلامی شکل می‌گیرد که این نهاد به عمران و آبادانی و آبادسازی کشور به‌خصوص مناطق محروم می‌پردازد. ما این تجربه‌ای که در جهاد سازندگی به وجود آمد را نه در قبل داشته‌ایم و نه بعد که ادغام شد، مشاهده کردیم. این‌ها همه اقدام‌هایی هستند که حضرت امام(ره) انجام داد و وقتی گفته می‌شود امام بر اساس مبانی فکری و فلسفی خودش انقلاب را رهبری کرده است، می‌بینیم حضرت امام نهادهای لازم برای آن را نیز تمهید کرده بود. بنابراین این خود یک حکمرانی و تجربه جدیدی است که پس از 41 سال می‌توان آن را بازخوانی کرد.

* در دهه ابتدایی انقلاب به بیان دیگری ما شاهد توازن میان امر عرفی که در هاضمه فکری و تمدنی نظریات امام خمینی(ره) ادغام شده بود با میراث فکری و فلسفی ایشان بودیم؛ سؤال اینجاست چه اتفاقی می‌افتد که پس از این یک دهه، این توازن دچار اختلال می‌شود که نمونه‌اش را هم در بحث نهادسازی و امتداد نیافتن آن می‌توان مثال زد؟

به نظرم اصل این اتفاق ناشی از رخدادهایی است که پس از دوران هشت ساله دفاع مقدس در کشور روی می‌دهد. این موضوع نشأت گرفته از نگاهی است که به رشد و توسعه کشور شکل می‌گیرد. در واقع ما تجربه‌ای به اسم دفاع مقدس داریم که با کمترین امکانات ولی با حضور و پشتوانه مردم یک وجب از خاک مردم به تاراج نرفت. این خیلی تجربه ارزشمندی بود که بلافاصله پس از جنگ، ادامه پیدا نکرد و مورد توجه قرار نگرفت. پس از این دوران و زمانی که می‌خواستیم کشور را بسازیم نگاه‌های مادی آشکار شد و این جریان در عرصه سازندگی تداوم پیدا نکرد. در حالی که در دوره دفاع مقدس همین نهادهایی که در عرصه کار می‌کردند، همه با یک اهداف متعالی خدمت می‌کردند. اینجا یک نگاه معنوی و یک هدف مقدس وجود داشت که خدمت به مردم بود. به نظرم این به هر دلیلی تضعیف و این تجربه به یکباره مغفول واقع می‌شود و نیروهای مردمی که با دل و جان در خدمت کشور بودند به یکباره فراموش می‌شوند. تلقی از این افراد که حاضر بودند در راه خدمت به کشور به شهادت برسند به نیروی رایگان تقلیل یافت و این تلقی جایگزین نیروی با نگاه معنوی شد.

*نظریه ولایت فقیه چه نسبتی با این تجارب دارد؟ ما در این تجارب از نقش مردم صحبت کردیم.

اتفاقی که اینجا و در مقاطع مختلف انقلاب می‌بینیم این است که امام خودش را به مردم تحمیل نکرده است؛ چرا که ما در اینجا یک عنصر به اسم ولی فقیه و یک نهاد به اسم ولایت فقیه داریم که حسن ماجرا اتفاقاً این است که امام به صورت کاملاً مردمی در رأس این انقلاب پذیرفته می‌شود. می‌بینیم همین اتفاقاتی که در جامعه رقم می‌خورد با نظر ایشان خیلی خوب پیش آمده و در حال طی کردن مسیر است. این اتفاق کاملاً دینی است، چرا که نه پیامبر خودش را به مردم تحمیل می‌کند و نه امام و ولی فقیه این اجازه را دارند. این بعد بسیار مهمی است که از آن جهت می‌توان به آن نگاه کرد و این میراث تشیع و علما و بزرگان و فقهای ما باید مورد توجه قرار بیرد و بیشتر روشن شود.

منتظر اتفاقات بمانیم یا تجربیاتمان را نظام‌مند کنیم؟

وقتی ما تجربه‌ای داریم باید بتوانیم این تجربه را مدیریت و فرمول‌بندی کرده و از آن در سایر عرصه‌ها استفاده کنیم. ما نتوانستیم تجارب دوران دفاع مقدس را تداوم دهیم. تجارب ارزشمندی داشتیم که هم در عرصه نهادسازی و هم تجاربی چون دفاع مقدس می‌توانست تبیین و فرمول‌سازی شود و در سایر عرصه‌ها به کمک ما بیاید، ولی انگار این تجربه از یاد می‌رود. الآن وقتی حادثه‌ای چون سیل اتفاق می‌افتد نهادهای مردمی کمک می‌کنند؛ این در انقلاب اسلامی و تجربه دفاع مقدس قبلاً بود که ما آن‌ها را کنار گذاشته بودیم. گویی مجالی فراهم می‌شود ولی باز این مجال فراموش می‌شود. در همه این تجارب ما می‌بینیم وقتی مردم پای کار می‌آیند اتفاقاً فضای متفاوتی شکل می‌گیرد ولی باز فراموش می‌کنیم و قابلیت بهره برداری برای ما ایجاد نمی‌کند. ما در سازندگی و اقتصاد نیز به چنین نیرویی نیاز داریم. شکل گیری این اتفاق نیز نباید به طور کلی سبب جدایی بین مردم و دولت شده یا آمیختگی به‌وجود بیاید که نتوان آن را تفکیک کرد. حتی در جنگ نیز که بسیج شکل می‌گیرد از یک جایی به بعد باید سازماندهی شکل گیرد و نهادهای مردمی سازماندهی شوند تا مؤثر و اثرگذار باقی بمانند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.