قدس آنلاین: موضوع از جایی شروع شد که بیشتر دختران و پسران ایرانی تصمیم گرفتند دکتر شوند؛ فرقی نمیکند که دکترای چه رشته و چه گرایشی، مهم آن است که به آنها خانم دکتر یا آقای دکتر بگویند. در حقیقت فقط داشتن یک مدرک دکترا کفایت میکند؛ آغاز ماجرا دقیقاً از همینجا کلید خورد. تب مدرکگرایی بالا رفت و نگرشی در بین دانشجویان به راه افتاد که هرچه مدرک تحصیلی بالاتری داشته باشند، ارج و ارزش بیشتری را میتوانند در بین دوستان، آشنایان و اطرافیان کسب کنند.
مدرکگرایی از آفتهای بزرگی است که نه تنها برای نظام آموزشی بلکه برای کل جامعه آسیب جدی محسوب میشود. اگر زمانی علاقه جوانان برای ادامه تحصیل عمدتاً منحصر به گرفتن لیسانس بود اکنون کار به جایی رسیده که به قول معروف فوق لیسانس هم از بورس افتاده و بیشتر دانشجویان عشق مدرک، به دنبال قبولی در دکترا هستند. بیراه نیست اگر بگوییم اکنون تب دکترا در جامعه فراگیر شده است. یک دلیل این ادعا هم این است که هر سال به تعداد متقاضیان شرکت در آزمون دکترا افزوده میشود و این اتفاق تلنگری به مسئولان است که چرا بیشتر جوانان تحصیلکرده ما آمال و آرزوهای خود را در گرفتن مدرک دکترا میدانند؟
معیارهای مصنوعی علم
دکتر مهدی گلشنی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص روند فزاینده متقاضیان تحصیل در مقطع دکترا میگوید: تب مدرکگرایی به عنوان یک پدیده تلخ اجتماعی از دیرباز بر افکار عمومی جامعه ما سایه افکنده و به عنوان یک آسیب مطرح است، به طوری که اکنون در مملکت ما علم مفهوم خود را از دست داده، درحالی که اسلام از علم به عنوان نور نام برده، یعنی نوری که روشنیبخش فهم شخص است.
بنیانگذار گروه فلسفه علم میافزاید: متأسفانه فرهنگ علمی که اکنون بر دانشگاههای ما حاکم است نه فرهنگ اسلامی محسوب میشود و نه فرهنگی کاملاً غربی؛ اما اگر فرهنگ اسلامی کاملاً حاکم نیست، مشمول نکات مثبت فرهنگ غرب هم نمیشود؛ به همین دلیل مردم فقط به مدرک و مقام توجه میکنند و هدف از کسب علم، فهم جهان و یا رفع نیازهای کشور نیست، بلکه انگیزه اصلی کسب مدرک است.
وی با اشاره به معیارهای مصنوعی که امروزه به مدرکگرایی دامن زده میگوید: چاپ مقاله در مجلههای ISI یکی از این معیارهای مصنوعی است، در حالی که چاپ مقاله در این مجلات کمکی به رفع نیازهای کشور نمیکند و اگر مقالهای این ویژگی را داشته باشد در مجلههای مذکور منتشر نمیشود. ضمناً اگر دانشجویی نابغه باشد و بخواهد کار تازهای در حوزه علم انجام دهد با مقررات محدودکننده دانشگاهها و بنیاد نخبگان که اغلب مقالهمحور هستند امکان این موضوع نیست. بنابراین اساس دانشگاههای ما مدرکگرایی شده و این برای آینده کشور ما خوب نیست؛ زیرا علم در کشور ما هویت خود را از دست داده و دانشآموختگان دانشگاهی به جای اینکه به رفع مشکلات کشور بیندیشند به افرادی متوقع تبدیل شدهاند. به نظر میرسد اگر فرهنگ مدرکگرایی تغییر نکند هرچه به تعداد دانشآموختگان تحصیلات تکمیلی افزوده شود به همان نسبت بر موانع رشد و پیشرفت کشور افزوده خواهد شد، زیرا افزایش سطح تحصیلات به رغم مزایایی که میتواند برای کشور داشته باشد، پیامدهایی را نیز به همراه دارد که مهمترین آنها بالا رفتن سطح انتظار جوانان و نبود شغل متناسب با رشته و مقطع تحصیلی آنهاست.
گرفتن مدرک برای تفاخر اجتماعی
به گفته دکتر گلشنی، مسئله دکترا و گرفتن این مدرک برای جامعه ما یک تفاخر اجتماعی محسوب میشود. در واقع نگاه جامعه به کسی که عنوان دکترا را یدک میکشد متفاوت است. بسیاری از افراد جامعه ما ادامه تحصیل را نه برای کسب دانش واقعی بلکه برای بدست آوردن عنوان و لفظ دکتر پیش از اسم خودشان انتخاب کردهاند و این یک بیماری عمومی است.
این استاد بازنشسته دانشگاه ادامه میدهد: تب دکترا به هیچ وجه جدا از تب تحصیلات دانشگاهی نیست. البته صرف اینکه تعداد دانشآموختگان دانشگاهی یا دانشآموختگان دکترا بالا باشد چیز بدی نیست، اما علم فاقد نوآوری عاقبت خوبی ندارد. به عنوان نمونه ژاپن در نیمه نخست قرن ۱۹ وضعیت مناسبی نداشت، اما با عزم ملی و تقویت هویت ملی در جوانان ژاپنی، آنها علم را از غرب کسب کردند و با نوآوری در علم درصدد رفع نیازهای خود برآمدند. بنابراین مشکل اساسی ما در این حوزه نبود فرهنگ مناسب است، به طوری که از همان دوره دبستان، به جای آنکه روی پرورش ذهن خلاق دانشآموز و تشویق او به نوآوری کار شود مدام در گوش او و والدینش انواع و اقسام کلاسهای تقویتی و فوق برنامه تبلیغ میشود و همین دانشآموز وقتی به مقاطع بالاتر تحصیلی در مدرسه میرسد تمام فکر و ذکرش کنکور خواهد بود و این ماجرا وقتی فرد وارد دانشگاه شود تشدید میشود و پس از لیسانس، به دنبال فوق لیسانس و سپس دکترا خواهد بود و تا زمانی که این تفکر تغییر نکند، تب مدرکگرایی در کشور پایین نخواهد آمد.
جای خالی مهارتآموزی
وی با اشارهای به اهمیت علم در گذشته میگوید: سالها پیش وقتی ما دورههای دبستان و دبیرستان را میگذراندیم تا حد زیادی با فرهنگ، طرز تفکر دانشمندان بزرگ کشور و میراث فرهنگیمان آشنا بودیم و این توجه به فرهنگ، عِرق هویت ملی را در ما تقویت میکرد و موجب میشد در برابر مشکلات جامعه احساس مسئولیت کنیم و برای رفع نیازهای جامعه بکوشیم. بنابراین اگر برای کسب علم بیشتر تلاش میکردیم هدف، فهم بیشتر جهان و رفع نیازهای کشور بود. ضمن آنکه ساختار آموزشی کشور به گونهای بود که دانشآموزان متوسط به بالا وارد دانشگاهها میشدند و سایر دانشآموزان به کسب مهارت میپرداختند.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: در بیشتر کشورهای توسعه یافته جهان نیز دانشآموزان متوسط به بالا وارد دانشگاه میشوند، ضمن آنکه همه دانشگاهیان هم دنبال مدرک دکترا نمیروند و با لیسانس و فوق لیسانس هم جذب صنعت و بخشهای خصوصی میشوند، علاوه بر این، برنامه دانشگاهها در راستای مهارتآموزی و رفع نیازهای اساسی کشورها تدوین شده است. اما ما به رغم راهاندازی دانشگاه پلیتکنیک و دانشگاه علم و صنعت و دانشگاههای فنی و حرفهای که هدف از تأسیس آنها مهارتآموزی و رفع نیازهای اساسی صنعت و جامعه بود، آنها را به دانشگاههای معمولی تبدیل کردیم که بخش عمده خروجی آنها پرورش دانشآموختگان تحصیلات تکمیلی بیمهارت است.
نیازمند یک انقلاب فکری هستیم
دکتر گلشنی با تأکید بر کمکاری وزارت علوم و کمیسیون آموزش عالی مجلس شورای اسلامی در این زمینه، میگوید: برای تغییر فرهنگ مدرکگرایی نیازمند یک انقلاب فکری هستیم که البته این مهم مستلزم شایستهسالاری در کشور است و امید میرود با روی کار آمدن مجلس جدید که بسیاری از افراد آن مدعی نوآوری در کشور هستند، شاهد تغییر فرهنگ از مقطع پیش دبستانی تا تحصیلات تکمیلی و لایههای مختلف جامعه باشیم.
وی با بیان اینکه ما برای ارزیابیهای علمی در کشور نیازمند خانه تکانی اساسی هستیم، میافزاید: تا زمانی که فرهنگ شایستهسالاری در کشور نهادینه نشود و معیارهای ارزیابی علم تغییر نکند ما از این وضعیت که در واقع مخالف فرهنگ اسلامی است خارج نخواهیم شد.
انتهای پیام/
نظر شما