قدس آنلاین: اگر تاریخ فلسفه یونان را ورق بزنیم روشن میشود که فیلسوف چه کسی است و فلسفه چیست و در پی چیست. دشواری پیش روی تالس آب است و مسئله هراکلیتوس آتش، تا میرسیم به سقراط و افلاطون که یک جاناند در دو تن. با نگاهی به فهرست نوشتههای سقراطی - افلاطونی میتوان پی برد آنان در پی گرهگشایی از دشواریهای پیش روی انسان آن روزگار بودهاند و درست همان را فلسفه خواندهاند: مسائلی مانند دینداری چیست؟ زیبایی چیست؟ داد چیست؟ دلیری چیست؟ وجود چیست؟ شعر چیست و شاعر کیست؟ فضیلت چیست؟ دوستی چیست؟ سیاست چیست و سیاستمدار کیست؟ فلسفه چیست و فیلسوف کیست؟ لذت چیست؟ نفس چیست؟ قانون چیست؟ وجود چیست؟ دولتشهر چیست؟ و ...
ارسطو با دشواریهایی رودررو است که با آنها دست پنجه نرم کرده و در حل آنها سخت کوشیده است. بخشی از این مسائل را همین فیلسوفان طرح کردهاند و سبب سرگشتگی اندیشمندان شدهاند.
آیا امروز فلسفه چیزی برای طرح کردن ندارد؟
از ارسطو به اینسو، دیگر نه از طرح مسئله خبری است و نه از حل مسئله و کار فلسفه شرحی است بر مسائلی که از دیروز بوده است؛ بر شرحها شرح نوشته میشود و همچنان انگشت در دهان جوهر و عرض و ماده و صورت و عالم اشباح مجرده و… است؛ دهها هزار برگه شرح بر شرحِ شرحِ شرحِ فلان از بهمان کتاب؛ که مسائل آن اندیشه را افسرده و جان را پژمرده میکند.
آیا امروز فلسفه چیزی برای طرح کردن ندارد؟ آیا دردهای انسان امروزی برای اندیشیدن شایسته نیست؟ آیا محیط زیست نمیتواند اندیشهبرانگیز باشد؟ آیا وجود انسان (اگزیستانس) همان بوده است یا درگذر زمان دگرگونشده است؟ آیا خشکیدن یا خشکاندن یک درخت برای تأمل بسنده نیست؟
از فلسفه انتظار میرود بحران بیافریند و خود برای آن راهحل پیشنهاد کند و با چنین کاری اندیشه را در خروش آورد؛ ولی امروز فلسفه ترسو شده و خود را نهان کرده است، درماندهای است که باید درمان شود تا درمان کند. اگر این پیر فرتوت یاوهگو توان آفریدن بحران ندارد، دستکم باید بتواند در بحرانها خود را شریک کند و دستی بر آتش آن بگذارد.
پرسشهای فلسفی درباره کرونا
امروز بحران کرونا جان انسان را نژند کرده و درباره آن پرسشهای بسیاری است که چشمبهراه پاسخاند: این ویروس آگاهانه از سوی انسان تولید و گسترش یافته است؟ اگر آری پس جایگاه اخلاق و وجدان اخلاقی کجاست و چرا آدمی به اینجا رسیده است؟ زندگی انسانی چه معنایی دارد؟ همنشینی مرگ و زندگی چه حسی است؛ حسی اصیل و متعالی یا حسی نااصیل و سرکوبگر؟ در شرایط کرونایی اخلاق چه جایگاهی دارد؟ نوع دوستی کجاست؟ و ...
اگر عامل انسانی ندارد و کار طبیعت است، چرا طبیعت گاهی چنین رفتار میکند و چرا علم تجربی با آنهمه بوق و کرنا از رویارویی با آن ناتوان است؟ آیا علم تجربی نیازمند بازسازی است و باید در آن بهگونهای دیگر نگریست و به قصه بودن آن روی آورد؟ آیا کرونا لزوم بازنگری در علوم انسانی را چشمگیر نکرده است؟
خواه عامل انسانی، خواه طبیعی؛ فلسفه برای درمان پریشانی، در این برهه چه باید بکند؟ فلسفه نباید بیکار و بیعار از کنار رویدادهای واقعی مردم بگذرد، بلکه باید آستین بالا بزند و کاری کند کارستان در اندازه نام فلسفه.
مشاوره فلسفی
یکی از کارهای فلسفه، دادن مشاوره است آنهم از نوع مشاوره فلسفی (Philosophical consultation). مشاوره فلسفی ژرفا بخشیدن به دیدگاه دیگری درباره احساسات، اندیشهها، زندگی، رویکردها و… است با همراهی با وی. مشاوره فلسفی درواقع درمان است نه مشاوره تنها. مشاور فلسفی مفاهیم پیچیده را روشنی میبخشد و پاسخگوی پرسشها گوناگون است؛ زندگی چیست و هدف آن کدام است؟ چرا باید پایبند ارزشهای اخلاقی بود و رها نبود؟ تصمیمگیری چیست؟ مشکل روحی چیست؟ خودشیفتگی، افسردگی، اضطراب، استرس و … چیست و درمان فلسفی آنها چیست؟ چرا با دیگری در جایگاه همسر، خانواده و فامیل و همکار و هموند گاهی ناسازگاریم؟ چرا در کار یادگیری موفق نیستیم و راهکار آن چیست؟
مشاوره فلسفی در کنار رواندرمانی نیست که بسی برتر از آن است، زیرا بسیاری از مشکلات آدمی ریشه معرفتشناسی و هستیشناختی دارند که تنها فلسفه میتواند درباره آنها نظر بدهد، زیرا چنین مسائلی از دسترس روانشناسی بیرون است. در این مشاوره با آگاهانیدن مسئله نه با نادیده گرفتن آن، مسئله حل میشود؛ از این رو در مشاوره فلسفی، مشورتگیرنده بیمار یا دارای اختلال روانی پنداشته نمیشود.
فلسفه و بازاندیشی درباره معنای زندگی
یکی از کارهای دیگر فلسفه در رویارویی با مسئله کرونا باید این باشد که زندگی و معنای آن را بازاندیشی کند. زندگی چیست و چه معنایی دارد و معنا چه معنایی دارد؟ آیا زندگی برنامهریزی شدنی است یا ویروسی هم میتواند آن را از راه به در کند؟ زندگی با وجود چنین رخدادهایی تا چه اندازه ارزش زیستن دارد؟ و ...
همچنین فلسفه در رویارویی با مسئله کرونا باید بحث از «دیگری» را برجسته و درباره آن تأمل کند. دیگری چیست و چه نسبتی با من دارد؟ حضور دیگری برای من و من برای دیگری از چه ارزشی برخوردار است؟ آیا میتوان بی دیگری زیست؟ حضور دیگری چه معنایی به معنا میدهد؟ مرز حضور دیگری در زندگی تا کجاست؟ نقش احساسات، عواطف و عقل در برقراری ارتباط با دیگران کدام است؟
کار دیگر فلسفه در این مسئله باید تأمل در تنهایی باشد؛ تنهایی چیست و تنها کیست؟ آیا میشود تنها زیست و چه معنایی میتواند داشته باشد؟ تنهایی چه نقش مهمی در پرورش آدمی دارد؟ آیا تنهایی به پوچی، بیمعنایی و بیهودگی زندگی میانجامد؟
کار دیگر، تبیین مرگ است. در چنین شرایطی که مرگ همچون سایه در کنار زندگی است، تبیین آن بیش و پیش از هر چیزی بایستهتر مینماید. مرگ چیست؟ آیا میشود از آن گریخت؟ علت ترس از مرگ چیست؟ مرگاندیشی چیست و چه نتایجی دارد؟ و ...
کار دیگر تبیین دین و شر است. از یکسو خداوند خیر و قادر و عالم است و از سوی دیگر پدیدههایی مانند ویروس کرونا شر پنداشته میشوند؛ چگونه میتوان این دو را با هم سازگار کرد؟ و ...
از آنچه کوتاه گفته شد انتظار میرود فلسفه در چنین رخدادهایی با مشاوره دادن و تبیین پدیدهها، پا در میدان بنهد و نقش تاریخی خود را بازی کند، نه اینکه در گوشهای بخزد و چشمبهراه دیگر علوم باشد.
نظر شما