قدس آنلاین: مسئله اساسی این است که ما هنوز با هویت کرونا آشنا نشدهایم؛ یعنی الان به سادگی نمیتوانیم بگوییم دقیقاً کرونا چیست و چه هویتی دارد. آنچه معلوم است، کرونا به یک بیسؤالی و خلأ در حوزه تفکر جهان پایان داد و سبب ایجاد نوعی چالش فکری در جهان شده است. متفکران دنیا در این چند ماه انگار موضوعی نداشته و موضوع جدیدی یافتهاند، به مسئله کرونا پرداختهاند و همچنان درباره آن میگویند. به عبارت دیگر، کرونا مسئله و الگو را در جهان عوض کرده است؛ یعنی با همهگیری کرونا، مسئله جهان تغییر کرده، الگوی تفکر یا به عبارت بهتر پارادایم مسلط جهان عوض شده است. از اینرو، ما هنوز از درک چیستی این مسئله عاجزیم و نتوانستهایم به درستی چیستی این مسئله را درک کنیم؛ کما اینکه تقریباً همه جهان در این وضعیت قرار دارند.
همچنان که باید چالش دین و اخلاق دوران کرونا با رنسانس را مقایسه کرد، میخواهم توجه کنیم که الان نظریههای مهم جهان به چالش کشیده شدهاند. مثلاً چامسکی میگوید بحث نئولیبرالیسم به انتهایش رسیده یا اینکه فوکویاما دیگر نمیتواند اثبات کند پایان تاریخ اتفاق افتاده است؛ زیرا دیگر لیبرال دموکراسی حل کننده مسائل جهان نیست. هابرماس میگوید ما باید به جهل خودمان در برابر جهان اعتراف کنیم، چنانکه آلن دوباتن بر جهل بشر و نقصان انسان متکبر تأکید میکند. کسی مثل ژیژک، کرونا را کیفر غارت طبیعت از سوی بشر میداند و به دنبال نوعی کمونیسم جدید جهانی در مقابله با ملیگرایی، نژادپرستی و در نهایت مقابله با غلبه اقتصاد بر اخلاق و سلامت مبتلایان به کروناست.
درباره شرایط برخاسته از تأثیرات فراگیری کرونا باید گفت ما در شرایطی که قرار داریم مسئله جهان از یکسو به سمت ابزورد و تفکر پوچی میرود و از سوی دیگر به سمت تفکر معنویتگرا حرکت میکند.
در بُعد یأس و ناامیدی و درماندگی، شیوع کرونا انسان غفلتزده را مرگآگاه کرده؛ از مرگ آگاهی به مرگاندیشی رسانده و این مرگاندیشی را در هر دو گروه معتقد و منکر به آخرت به طور جدی و ملموس میبینیم. در واقع، چه افرادی که به زندگی پس از این دنیا اعتقاد دارند و چه آنهایی که اعتقاد ندارند، الان با مسئله «زندگی» روبهرو نیستند؛ با مسئله «مرگ» روبهرو هستند، با مسئله «تنهایی» روبهرو هستند.
از بُعد دیگر در کنار این تفکر ابزورد و این تفکر نیهیلیسم منفی و خسته کننده، تفکر معنویتگرا مطرح است که دو سر طیفش وجود دارد؛ از نیایشهای مقطعی، ناگزیر و از روی ترس تا استغاثههای مشتاقانه فردی و جمعی آخرالزمانی! نمونهاش اجرای ترانه نماز یا نیایش است که بهتازگی چهار سلبریتی بزرگ موسیقی جهان اجرا کردند؛ یعنی بوچلی، سلن دیون، لیدی گاگا و دیگری چهار نفری یک موسیقی به نام نماز یا نیایش را اجرا کردند که در خانه بمانیم و از سوی دیگر تفسیرهای آخرالزمانی اسلامی و مسیحی که داریم. میشود گفت همه اینها در پاسخ به مسئله همهگیری کرونا دستشان بالاست. نشانهاش هم این است که تمام فیلسوفان، دولتمردان، متألهان و تمام روحانیون جهان، امروز یک چیز میگویند اما فردا یک چیز دیگر میشود؛ آنوقت، یک چیز دیگر میگویند؛ پس فردا دوباره چیز دیگری میشود. حالا شاید ما بگوییم این از ویژگیهای دوران آخرالزمانی یا از ویژگیهای دوران بحران است، آن یک بحث دیگر است.
شاید هویت کرونا در حال ساخته شدن است و شاید دیگرانی دارند این هویت را میسازند. ولی اکنون کرونا به عنوان «مسئله شر» در دنیا مطرح و شناخته شده است. مسئله، سردرگمی در برابر شیوع شر در یک جبهه به نام جهان است. پس مسئله جهل، ناتوانی، شکست غرور انسان مدرن، تنهایی، درماندگی و ناامیدی است. به خاطر همین است که در ادبیات میبینیم «طاعون» کامو یا «در انتظار گودو» بکت به عرصه نشر برمیگردند، زیرا بحث این است که به هر حال زندگی با شر چه رابطهای میتواند برقرار کند. چون، مسئله بازگشت شر، عینی و وحشت در جهان مطرح شده است. البته برای معتقدان به آخرالزمان مسئله انتظار و امید پس از یک دوره وحشت در جهان مطرح است.
رمانهایی که الان در جهان مطرح شدهاند عبارتند از قرنطینه لوکلزیو که درمورد آبله است، طاعون در مورد بیماری طاعون اثر کامو، عشق سالهای وبا از مارکز یا بهتازگی رمان روزگار آلودگی از پائولو جوردانو.
الان میبینم بسیاری از رماننویسان جهان شروع کردهاند در این باره رمان یا مجموعه داستانهای دسته جمعی مینویسند. مثلاً در ایتالیا روبرتو پروچی دارد رمان مینویسد. ۶۰ نویسنده عامهپسند مثل مارک لوی در فرانسه دارند یک مجموعه داستان مینویسند.
درباره واکنش ادبیات داستانی به هویت کرونا نیز باید گفت بار دیگر فناوری پیوند خود را با جهانی شدن نشان داده و چه بسا تحمیل کرده و فضای زندگی را تغییر داده، به خصوص فضای آموزش، حمل و نقل و خدمات را تغییر داده است. اصولاً تغییرات اساسی در جهان با تغییر در آموزش، ارتباطات و حمل و نقل شروع میشود.
کرونا پیشبینیهای مربوط به ۲۰۳۰ پیشرفت فناوری و در فاز بعدی سلطه فناوری در ۲۰۴۵ یا ۲۰۵۰ را سرعت بخشیده است. در واقع جهان دارد به نوعی به تکینگی خود نزدیک میشود. در تفکرات و مطالعات آینده، ریموند کرزویل، نظریه «تکینگی فناوری» را مطرح میکند. یعنی دورهای که با پیشرفت لگاریتمی فناوری، هوش مصنوعی بر هوش انسانی برتری مییابد و جهان وارد مرحله جدیدی میشود؛ حمل و نقلها و نوع ارتباطات تغییر میکند؛ خدمات الکترونیک میشوند؛ خدمات از طریق روباتها انجام میشوند؛ اینترنت اشیا همگانی میشود؛ روباتها وارد زندگی روزمره میشوند؛ آوارتارها وارد میشوند؛ احتمالاً انسان وارد سکندلایف میشود و اینها ادبیات خاص خودش و داستان خودش را میآفریند و ادبیات داستانی دچار تکینگی میشود.
انتهای پیام/
نظر شما