تحولات لبنان و فلسطین

  «دعبل و زلفا» روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت(ع) و همسر با ایمانش زلفاست. در این کتاب، مقاطعی از زندگی دعبل در زمان امام موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع) به صورت داستانی کنکاش شده است؛ عشق میان او و زلفا، بستری جذاب برای ماجراهای فراوان این رمان است که تلاش دارد بر اساس داده‌های تاریخی به بازسازی و بازآفرینی ماجراها و حوادث بپردازد.  

برای نوشتن «دعبل و زلفا» به حضرت رضا (ع) متوسل شدم

قدس آنلاین:   «دعبل و زلفا» روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت(ع) و همسر با ایمانش زلفاست. در این کتاب، مقاطعی از زندگی دعبل در زمان امام موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع) به صورت داستانی کنکاش شده است؛ عشق میان او و زلفا، بستری جذاب برای ماجراهای فراوان این رمان است که تلاش دارد بر اساس داده‌های تاریخی به بازسازی و بازآفرینی ماجراها و حوادث بپردازد.  

این اثر که توسط حجت الاسلام و المسلمین «مظفر سالاری» نوشته شده است تا کنون به بیش از  ۵۰ چاپ رسیده است. مظفر سالاری پیش از این، رمان شیرین و پرفروش «رؤیای نیمه شب» را نوشته بود. اثر یاد شده به بیش از ۹۰ چاپ رسیده و مورد تقدیر مقام معظم رهبری هم قرار گرفت. هر دوی این آثار توسط «به نشر»   منتشر شده اند.  

مظفر سالاری از کودکی عضو کانون پرورش فکری بوده است و ۲۵سال سابقه همکاری با مطبوعات کودک و نوجوان را در کارنامه‌اش دارد. گفتگوی ما را با این نویسنده در خصوص بایسته ها و ظرفیت های رمان دینی و مخصوصا رمان رضوی و دلایل پرفروش بودن آثارش بخوانید.

* نوشتن داستان با مضامین دینی با داستان نویسی با موضوع های دیگر متفاوت است. زمانی که «دعبل و زلفا» را می نوشتید چه حسی داشتید؟

** من قبل از نوشتن هر داستان به صاحب آن داستان متوسل می شوم. برای مثال برای نوشتن «رویای نیمه شب» به امام زمان(عج) توسل کردم و معتقدم به من خیلی کمک کردند و دستم را گرفتند. البته وقتی فیضشان مانند باران می‌بارد هر کس به اندازه ظرف خودش از آن استفاده می‌برد.

برای داستان «دعبل و زلفا» هم خاطره‌ای دارم که ذکر آن بی لطف نیست. چهار سال پیش دخترم فاطمه که آن زمان مقطع دبستان درس می خواند، به من گفت ما امسال هم به مشهد نرفتیم اما دوستان من با هواپیما به مشهد رفتند در حالی که من تا به حال سوار هواپیما نشدم. همسرم خندید و گفت: «من که مادرت هستم تا به حال سوار هواپیما نشدم». من خجالت کشیدم و به دخترم گفتم: «امام رضا(ع) امام رئوفی هستند و به بچه‌ها به ویژه دختربچه‌ها عنایت ویژه‌ای دارند از ایشان بخواه.»

چند روز بعد از انتشارات «به‌نشر» وابسته به آستان قدس رضوی با من تماس گرفتند و گفتند: «مدیر این انتشارات با شما کار دارد. شما می‌توانید به تهران یا قم بیایید تا ملاقاتی صورت بگیرد؟» پرسیدم: «این نشر در کدام شهر فعالیت می کند؟» که متوجه شدم در مشهد هستند. چند دقیقه بعد تماس گرفتند و گفتند دو بلیط تهیه می کنند برای من و همسرم که من از آن ها خواهش کردم برای دو فرزند من هم بلیط تهیه کنند و خودم مبلغ را بپردازم. تلفن قطع شد، من هنوز با همسرم صحبت نکرده بودم که دوباره تماس گرفتند و گفتند همه ما مهمان حضرت هستیم و اتاقی برای ما در یک هتل نزدیک حرم، در نظر گرفته اند.

 این سفر خیلی به دل و جان ما نشست و  قرارداد تالیف کتاب «دعبل و زلفا» هم بسته شد. من معتقدم از ابتدا برای نوشتن این کتاب دعوت شدیم و در ادامه هم خوانندگان ارتباط خوبی با این کتاب برقرار کردند. همه اینها را لطف و عنایت حضرت رضا(ع) می دانم. در حال حاضر هم در حال نوشتن داستانی درباره امام جواد(ع) هستم که بخشی از آن را نوشته ام اما ادامه کار متوقف شد چون درگیر بیماری  شدم. به خاطر درمان همین بیماری عمل جراحی درتهران داشتم. عمل بسیار سنگین بود و دکترها گفته بودند ریسک عمل زیاد است و شاید فرصت زندگی را از دست بدهم. اما عمل انجام شد و  دو هفته بعد از عمل به یزد برگشتم. یکی از دوستانم که از نوادگان رسول الله (ص)   و سید است به من گفت خواب دیده در صحن جامع رضوی در حال زیارت بوده که یکی از خدام کتابی به من داده است. تعبیر من از خواب این بود که امام رضا (ع) رخصت و فرصتی دوباره برای زندگی به من داده اند تا کتابم را درباره حضرت جوادالائمه(ع)  به اتمام برسانم.

 الان مدتی است در نوشتن این کتاب فاصله افتاده و منتظرم در روز میلاد ثامن‌الحجج امام رضا(ع) بار دیگر به حضرت، متوسل شوم تا بقیه آن را بنویسم.

* چه انگیزه ای باعث شد سراغ رمان‌های دینی بروید و با توجه به سیره و زندگی ائمه (ع) داستان بنویسید؟

** در یک جمله؛ چون طلبه‌ای هستم که به داستان علاقه‌مندم. به گمانم یکی مثل من هرچه بنویسد، دینی است. کسی که یک قدم برای اهل بیت (ع) بردارد آنها هم کمک می‌کنند. من درتمام مدت نوشتن از این کار لذت می‌برم هرچند نوشتن، قلم زدن در خون است و عرق‌ریزی روح،  اما لذت خودش را دارد.

نوشتن رمان درباره معصومین(ع) کار آسانی نیست؟

ابتدا لازم است تعریف درستی از رمان داشته باشیم. تفاوت رمان با افسانه و حکایت، در پرداختن به لحظه‌پردازی و جزءنگاری است و کندوکاو در نواقص و معایب شخصیت‌های بشری و تلاشی که شخصیت‌ها برای تحول و رشد دارند. شخصیت‌ها در موقعیت‌های داستانی، دچار تردید در جهان‌بینی و هدف زندگی‌شان می‌شوند و دست به انتخابی دیگر می‌زنند.

چطور این مشکلات و محدودیت ها ی رمان را از بین می برید و وارد نوشتن از زندگی شخصیت معصوم (ع) می شوید؟

** درست است. رمان دارای محدویت و ظرفیت اندکی است که نمی‌تواند در روایت زندگی معصومین(ع)، جذابیت‌های معمولش را برای خوانندگان حفظ کند. محدودیت دیگری نیز وجود دارد که مربوط به رمان نیست و آن امانت‌داری و حفظ حریم معصومین است. کسی حق ندارد قول یا فعلی را بدون سند به ایشان نسبت دهد. در رمان نمی‌توان با دست باز به متن زندگی خصوصی و خانوادگی معصومین (ع) پرداخت. اما صرف نظر از این خط قرمز، می‌شود معصومین را در حاشیه امن رمان قرار داد؛ مانند کاری که من در دو رمان «رؤیای نیمه شب» و «دعبل و زلفا» کرده‌ام. در این رمان‌ها و نمونه‌های دیگر، نویسنده به زندگی انسان‌های عادی می‌پردازد و سر بزنگاه، سخن یا کاری مستند از معصوم نقل می‌کند که نقطه‌عطفی در داستان می‌شود؛ یعنی معصوم یکی از شخصیت‌های فرعی رمان است که بدون آلوده شدن به تنازع و کشمکش‌هایی که در چاه طبیعت بشری جریان دارد، نقش خود را در نقطه عطفی ایفا می‌کند.

راه دیگر آن است که چند نفری از شخصیت‌های رمان، راویان گوشه‌ای از زندگی معصوم باشند و هر کدام از زاویه دید خودش آن را روایت کند که با قرائنی مشخص شود دوست است یا دشمن یا ناآگاه.

به نظرم باید تجربه‌های نویسندگان را در این باب، گردآوری و تدوین کرد و شیوه کارآمدی ارائه داد. چنین شیوه‌نامه‌ای به نویسندگان، میدان و امکانات وسیعی می‌دهد و از تردیدشان برای ورود به این ساحت می‌کاهد.

داستان دینی از نظر شما چه تعریفی دارد؟

داستان دینی از نظر من داستانی است که هنرمند دین‌باور آن را پدید آورده باشد؛ هرچند موضوعش الزاماً گزاره‌ای دینی نباشد. داستان ضددینی یا غیردینی آن است که فردی غیرباورمند آن را پدید آورده باشد؛ هرچند موضوعش در باره پیامبر(ص) باشد. نمونه افراطی‌اش «آیات شیطانی» است. خواننده دوست دارد ببیند نگاه، بینش، جهان‌بینی و باور یک نویسنده یا شخصیت داستانی چگونه است. صِرف دم زدن از مفاهیم و موضوعات و نشانه‌های دینی او را راضی نمی‌کند. باید داستان دینی به گونه‌ای باشد که مخاطب بگوید من این نگاه را دوست دارم.

تولیدات داستانی پس از انقلاب را چطور ارزیابی می‌کنید؟

اکثر داستان‌های دینی ما از آن نوع است که مصرف درون‌دینی دارد و در آن به المان‌ها و نشانه‌های دینی بسنده شده و آن نگاه و باور دینی ملموس را نمی‌بینیم و از طرفی جنبه‌های داستانی‌شان ضعیف است. پس از انقلاب، آثار داستانی فراوانی نوشته شد که صرفاً موضوعشان دینی بود و از سایر مؤلفه‌ها بی‌بهره بودند و لذا مخاطب، تأثیر و ماندگاری نداشتند.

به عنوان نمونه، یکی از مؤلفه‌های لازم این است که داستان دینی اولاً و بالذات باید داستان باشد و جذاب. شاید امثال مولوی معتقد بودند که داستان، تنها ابزار و محملی برای بیان گزاره‌های دینی یا اخلاقی یا فلسفی است. به نظر من داستان خودش موضوعیت دارد؛ یعنی نوعی نگاه است. داستان نوعی نگاه زیبایی‌شناسانه است به جهان با فضای احساسی، خیال‌انگیز، همراه با قصه و روایتی جذاب.

با آنکه بارگاه امام رضا (ع) در مشهد قرار دارد و حضور ایشان و زائران حضرت، ظرفیت های داستانی زیادی ایجاد می کنند اما چرا ادبیات داستانی ما نتوانسته دینش را به امام‌رضا(ع) و فرهنگ رضوی ادا کند؟

مهم‌ترین علت، نداشتن شناخت درست از این فرهنگ است. علت دیگر آن است که در شرایط کنونی داستان‌نویس نمی‌خواهد خطر و سختی ورود به چنین ساحتی را بپذیرد. نهادهای فرهنگی نیز از ورود به چنین ساحتی حمایت اساسی نمی‌کنند. باید حریم امنی برای نویسنده در نظر گرفته شود تا انگیزه و جرأت ورود پیدا کند. باید خط قرمزها را مشخص کنیم و در قرارداد قید کنیم که بیرون از دایره این خط قرمزها نویسنده آزاد است. علت مهم دیگر این است که مبلغ قراردادها بسیار ناچیز است و به نویسنده فرصت تأمل کافی نمی‌دهد.

* در داستان هایی که تا کنون با موضوع امام رضا (ع) خلق شده چه جنبه‌هایی از شخصیت و سیره ایشان مغفول واقع شده که ظرفیت برای کار داستانی داشته است؟

** هیچ سوژه‌ای نیست که نتوان پرورش داد و از آن داستانی خوب ساخت. به عنوان نمونه نگاه کنید که من در رمان «دعبل و زلفا» چگونه از واقعۀ نه چندان مهم بیمار شدن امام در اهواز، بهترین استفاده را کرده‌ام.

یکی از ظرفیت‌های بزرگ، موضوع زائران و زیارت حضرت است. هر کس به زیارت آقا می‌آید و می‌رود، داستان بالقوه‌ای دارد. این خاطرات و سوژه‌ها مثل آب هزاران جویبار به هرز می‌رود.

* اقبال مخاطب به رمان‌های شما زیاد است. آیا این یک اتفاق است؟

** اتفاقی نیست. علاوه بر این‌که قصه جذابی را برای رمان در نظر می‌گیرم، از چاشنی‌هایی مثل عشق و طنز هم استفاده می‌کنم. در نوع روایت هم بیشتر نمایشی می‌نویسم تا خواننده بتواند داستان را مثل فیلمی تجسم کند و در ذهنش ببیند.

رمان‌های دینی چه جایگاهی در جریان‌های اصلی رمان‌نویسی دارند؟

در تمام دنیا مردم نگاه دینی را دوست دارند. در کشور ما هم اکثر میراث ادبی‌مان دینی است. هیچ‌کس نمی‌تواند منکر این جایگاه شود، اما ماندگاری اثر وابسته به این است که به دل مردم بنشیند و در یادشان بماند.

تا به حال از آثارتان اقتباس تلویزیونی و یا سینمایی شده است؟

من علاقه زیادی به فیلم دارم. همان‌طور که روزی آرزو داشتم کتابی چاپ شده از خودم را ببینم، حالا هم دوست دارم رمان‌هایم و حتی داستان‌های کوتاهم تبدیل به فیلم شوند، البته فیلمی که درخشان باشد و آرزو نکنم کاش نمی‌ساختند!

* با توجه به اینکه رمان ها با اقبال مخاطب همراه بوده، آیا تلاشی هم برای ترجمه آن ها صورت گرفته است؟

** نه اقدام خاصی انجام نشده است اما رمان «رویای نیمه شب» در بیروت لبنان بدون اجازه من یا ناشر ترجمه و چاپ شده است که خوانندگان عرب زبان می‌توانند این رمان را بخوانند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.