قدس آنلاین: توسعه روابط میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بولیواری ونزوئلا از آن دست مباحثی است که در کشورمان طرفداران و مخالفان خاص خود را دارد. از سوی دیگر در یک سال گذشته با عمیقتر شدن روابط، خشم آمریکا بیشتر از همیشه شده و اقدامهای خصمانهاش علیه دو کشور افزایش یافته است، در آخرین مورد برایان هوک به صراحت از تعمیق روابط ایران و ونزوئلا ابراز نگرانی کرد و وعده داد که برنامهای برای مقابله با آن تدوین خواهد کرد.
در میان این مباحث نکتهای که نباید از چشم ما پنهان بماند، شرایط حاکم بر محیط جهانی است که تهران و کاراکاس در آن پا به رکاب توسعه روابط گذاشتهاند. دو کشور در اوضاعی وارد تعامل بیشتر با یکدیگر شدهاند که زیر شدیدترین تحریمهای آمریکایی قرار داشته و به همین جهت راغب به توسعه همهجانبه همکاریها هستند. البته این اقدام با توجه به تحریمهای وضعشده ریسکهایی دارد که طرفین این خطرات را پذیرفتهاند. بخشی از ریسکهای مالی را هم ونزوئلا رأساً برعهده گرفته است. کاراکاس به واسطه سرویس و کالایی که تاکنون دریافت کرده، معادل آن را به صورت ارزی پرداخت کرده است. اکنون کشورهای دیگر هم در همین حوزه آمریکای لاتین و حتی آسیا و آفریقا وجود دارند که خواهان انجام تبادلات اینگونه با تهران هستند، دولتهایی که مواضع آنها در محیط بینالمللی با ما تقریباً همراه است، اما آنها نتوانستهاند چنین سرویسی از ایران دریافت کنند؛ چراکه به لحاظ مالی توانمند در پرداخت بدهی خود نیستند. البته ما این را هم نباید فراموش کنیم سال ۲۰۰۸ وقتی ما تحت تحریم بینالمللی بودیم، ونزوئلا به ما کمک کرده و دو نفتکش برای ما ارسال کردند. بهواسطه همین اقدام هم شرکت نفتی ونزوئلا مورد تحریم آمریکا قرار گرفت و بهنوعی این اقدام ایران جبران گذشته هم هست.
جدا از این مباحث، در نوع رابطه تهران و کاراکاس باید چند نکته دیگر را مدنظر قرار داد. آنچه درباره همکاریهای کنونی و ارسال چند نفتکش و کشتی حامل مواد غذایی به ونزوئلا به نظر میرسد، مؤید یک پروژه همکاری است نه یک پروسه. تفاوت این دو مفهوم در آن است که وقتی همکاری در قالب پروسه تعریف شود، نگاه و افق بلندمدت دیدهشده و بر مبنای آن اقدام میشود، اما هنگامیکه روند همکاریها پروژهای باشد؛ یعنی کوتاهمدت بوده و افق طولانیتر مورد توجه قرار نگرفته است. این یک ضعف بزرگ در همکاریهای تهران و کاراکاس است و قطعاً برای تغییر ریل همکاریها از کوتاهمدت به بلندمدت باید چارهای اندیشیده شود.
نکته دوم؛ همانگونه که به آن اشاره شد، موقعیت زمانی ارتباط میان دو کشور است. در شرایط کنونی دو طرف تحت تحریمهای آمریکا، خارج از خواست هژمون بینالمللی و در مقابل دید افکار عمومی جهانی به یک همکاری خارج از چارچوب و قواعد تعریفشده در نظام بینالملل اقدام کردهاند. این موضوع مهم است که ما خارج از اراده قدرت هژمون در نظام بینالملل یک عملیات اقتصادی و سیاسی انجام دهیم. این اقدام ضمن زیر سؤال بردن قدرت آمریکا میتواند بهعنوان یک الگو در رابطه سایر کشورها هم تبدیل شود. حال کشورهایی دیگر که در نظم بینالمللی تحت امر آمریکا مورد آزار واقعشدهاند، این پیام را دریافت میکنند که با وجود ناخشنودی کاخ سفید میتوانند با توسعه روابط دوجانبه نیازهای همدیگر را تأمین کنند؛ بنابراین اقدام ایران یک پیام جانبی هم داشت و آن هم نمایش قدرت تهران بود. به نظر میرسد در حال حاضر جمهوری اسلامی به لحاظ بازدارندگی دفاعی به نقطهای رسیده که با وجود تحریمها و تهدیدهای مکرر آمریکا قادر هست کشتیها و نفتکشهای خود را از این سر اقیانوس به آن سوی اقیانوس، آن هم با پرچم خود بفرستد. این مهم هم تحت تأثیر دو عامل حاصل شده است. نخست آنکه اعزام نفتکشهای ایرانی دقیقاً تحت قوانین بینالملل انجام شد و این مسئله امکان هرگونه واکنش را از واشنگتن گرفت. دوم آنکه ایران قدرت دفاع از خود را به دیگران ثابت کرد. با تکیه بر این دو عامل سیاستهای تهدیدزدایی ایران در برابر سیاستهای تنشزدایی فعال شده و آن را خنثی کرد. با اینگونه اقدامهای پیشدستانه، ابتکار عمل در دست ماست و تهدید از سر کشور برداشته شده و این در حالی است که در بحث تنشزدایی ما مرحلهبهمرحله مجبور به عقبنشینی هستیم تا تهدیدها را کم کنیم و این آن چیزی است که غرب به دنبال آن است.
نظر شما