قدس آنلاین: سالها پیش لباس خدمت به تن کرده و این لباس را مایه افتخار خود میداند. با او که همصحبت میشویم به یاد آن سحرگاه پر از آرامش و خاطرهانگیز میافتد. سحرگاه شب بیست و یکم ماه رمضان سال ۶۹. همان شبی که آرزوی به تن کردن لباس خادمی حرم دوست را به روی کاغذ نوشت و پس از مدتی او هم مانند پدر، خادم درگاه سلطان خراسان حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شد. جواد بهادرخان؛ روانشناس و مشاور خانواده سالهاست که مقیم خانه دوست است و به زائران این بارگاه نورانی خدمترسانی میکند. در ادامه گفتوگوی تفصیلی ما با این خادم قدیمی بارگاه امام مهربانیها را میخوانید.
چند سال است که لباس خادمی امام رضا(ع) را به تن دارید؟
۲۴ سال است که در این بارگاه نورانی ارائه خدمت میکنم و در بخش کفشداری شاخه انبار مشغول خدمت هستم.
پس از این همه سال آیا خاطره نخستین روز خدمتتان را به خاطر دارید؟
بله. من در سحرگاه شب بیست و یکم رمضان سال ۶۹ برای مشغول شدن به خدمت در این بارگاه نورانی تقاضا دادم و نخستین شب خدمتم نیز مصادف با شب بیست و یکم سال ۷۲ بود که برای اولین بار به عنوان خادم در حرم مطهر رضوی حاضر شدم.
امام رضا(ع) در زندگی شما چه نقشی داشته است؟
من به لحاظ اینکه پدرم خادم حضرت بودند از همان سنین کودکی در زمان خدمت همراه ایشان به حرم میآمدم و در سن ۶-۵ سالگی روی بام حرم بازی میکردم. از همان دوران این عشق را داشتم که کاش من هم بتوانم یک روز خادم حضرت رضا(ع) بشوم. سرانجام در نیمه شب ماه رمضانی از سحر تا سپیده صبح به این فکر میکردم که آیا برای خدمت در آستان قدس تقاضا بدهم یا نه. تا اینکه به نتیجه رسیدم که تقاضای خود را به صورت مکتوب بنویسم. در همان نامه هم نوشتم که من از کودکی روی بام حرم بازی میکردهام.
از مرحوم پدر که خادم حرم بودند برایمان بگویید.
پدرم سالها از پایین پا برای خدمت به حرم مطهر مشرف میشد و از همان جا به حضرت سلام میداد و بعد به محل خدمت خود میرفت. حدود هفت سال داشتم، یک روز که همراه پدرم به حرم آمده بودم در همین پایین پا پس از سلام و زیارت به من گفت: «من هر چه خواستم در زندگی از همین جا گرفتم، تو هم هر چه میخواهی بیا از همین جا بگیر». این حرف پدر را هنوز هم به یاد دارم و پس از گذشت سالها من هم هر وقت به حرم مطهر مشرف میشوم در همین نقطه میایستم و خواستههای خود را از امام رضا(ع) طلب میکنم.
از عنایتها و کرامتهای حضرت رضا(ع) که تاکنون شامل حالتان شده، بگویید.
در طول این سالها کرامتهای بسیاری را در حرم مشاهده کردم. دو خاطره دیگر هم دارم که فکر میکنم عنایت حضرت رضا(ع) به من بوده است. من همیشه به طور معمول از کفشداری ۱۵ وارد میشوم. یک روز پس از اتمام کار روزانه در دفترم به طور غیرمعمول به دلم افتاد به حرم بروم، آن روز بر خلاف تشرفهای دیگر از رواق امام خمینی(ره) وارد شدم، پس از زیارت که تقریباً ۲۰دقیقه طول کشید در حال برگشتن بودم که دیدم یک آقایی به سرعت پشت سر من میآید. آن آقا یک مشکل خانوادگی داشت و میخواست این مشکل را با یک مشاور در میان بگذارد. از او پرسیدم چه کسی من را به شما معرفی کرده است. گفت: از یک خادم خواستم یک مشاور به من معرفی کند او شما را نشان داد و گفت همین آقایی که در حال بیرون رفتن است مشاور خانواده است. در آن لحظه خیلی خوشحال شدم احساس کردم که امام رضا(ع) مأموریت راهنمایی این آقا را به من واگذار کرده است.
خاطره دیگر اینکه یک روز صبح جمعه بود. باز هم به صورت غیرمعمول از در دیگری وارد حرم شدم. در آنجا خانمی که گویا من را در تلویزیون دیده بود، صدایم زد و گفت: شما آقای بهادرخان، مشاور خانواده نیستید؟ گفتم بله. او هم یک مشکل خانوادگی داشت و گناهی را مرتکب شده بود. شب جمعه را برای توبه در حرم مانده بود. میگفت الان داشتم از حرم بیرون میرفتم. آخر دیگر ناامید شده بودم تا اینکه امام رضا(ع) شما را سر راهم قرار داد. سعی کردم او را راهنمایی کنم و آن زن با خوشحالی از حرم بیرون رفت. در حالی که ناامید شده بود. امام رضا(ع) در همه حال به زائرانش عنایت دارند. حالا من نه، یک مشاور دیگر مهم این بود که امام رضا(ع) یکی را مأمور کرده بود که این خانم را راهنمایی کند. واقعاً اینجا باب رحمت و کرامت الهی است.
امام رضا(ع) در زمینه موفقیت شغلی چقدر به شما کمک کرده است؟
خیلی. من مرتب از آقا استمداد میگیرم. من همیشه به آقا عرض میکنم آقا جان این دفتر کار من، این تخصصی که دارم و خانوادهام و هر چه دارم متعلق به شماست. من زندگی و کارم را بیمه شما میکنم. آقا هم همیشه به من عنایت ویژهای داشته است و لطف و عنایت ایشان همیشه با من بوده است.
نظر شما