تحولات لبنان و فلسطین

۲۸ تیر ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۵
کد خبر: 712343

تازه‌داماد که دایی همسرش را در یک درگیری به قتل رسانده بود، قبل از جلسه محاکمه موفق شد رضایت اولیای ‌دم را جلب کند و به‌لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.

بخشش تازه‌ دامادی که مرتکب قتل شد

به گزارش قدس آنلاین به نقل از شرق، زنی سه سال قبل با مأموران پلیس تماس گرفت و درخواست کمک کرد. او گفت برادرش در یک درگیری که در خانه او اتفاق افتاده است، به قتل رسیده و حالا نمی‌داند باید چه کار کند. زمانی که مأموران به محل رسیدند، با جسد غرق در خون مرد جوانی روبه‌رو شدند که ضربه چاقو به شاهرگش خورده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، از زن بازجویی شد.

او گفت: برادرم رامین مدت‌ها بود بیماری روانی داشت. او هر چندوقت یک بار به خانه‌ام می‌آمد و می‌گفت باید تو را بکشم. گاهی هم به خانه دیگر خواهران و برادرانم می‌رفت و داد و فریاد و درگیری راه می‌انداخت.

روز حادثه دخترم که تازه‌عروس است، به خانه من آمد و قرار بود شب را بماند. اواخر شب بود که رامین زنگ در خانه را زد. وقتی از آیفون تصویری دیدم رامین پشت در است، از ترس جواب ندادم. او مدام به در می‌کوبید و تهدید می‌کرد اگر در را باز نکنم، آن را می‌شکند و وارد می‌شود.

من و دخترم در خانه تنها بودیم و خیلی ترسیده بودیم. برادرم زور زیادی داشت و اگر وارد خانه می‌شد، حتما ما را می‌کشت. دخترم با شوهرش تماس گرفت و از کاوه خواست کمک کند. دقایقی بعد کاوه آمد و مقابل در با رامین درگیر شدند. من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که رامین نقش بر زمین شد. صحنه درگیری را دقیق ندیدم؛ اما کاوه تنها کسی بود که با برادرم درگیر بود.

این زن در ادامه گفت: من بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و در این فاصله که خیلی هم اضطراب داشتم، نفهمیدم دخترم و کاوه چه زمانی از خانه بیرون رفتند و حالا هم از آنها خبر ندارم.

با تأیید مرگ بر اثر فرورفتن جسم نوک‌تیز بر شاهرگ مقتول، پرونده برای دستگیری عامل قتل به جریان افتاد و دراین‌میان پلیس متوجه شد کاوه و همسرش به خارج از ایران فرار کرده‌اند.

به‌این‌ترتیب نام کاوه و همسرش در فهرست متهمان فراری در اختیار اینترپل قرار گرفت و وضعیت قرمز برای آنها اعلام شد.

یک‌سال‌ونیم بعد درحالی‌که کاوه و همسرش همچنان در یکی از کشورهای همسایه بودند، اینترپل آنها را بازداشت کرد و به مقامات انتظامی ایران تحویل داد.

از کاوه بعد از انتقال به تهران بازجویی شد. او گفت: من و همسرم تازه ازدواج کرده بودیم و زندگی خوبی داشتیم. از وقتی که با همسرم نامزد کرده بودم، می‌دانستم او یک دایی دارد که بیمار روانی است؛ اما از آنجایی‌که با او رفت‌وآمد نداشتند، فکر نمی‌کردم برای همسرم دردسر درست کند تا اینکه روز حادثه همسرم از من خواست اجازه دهم شب را در خانه مادرش بماند.

من هم قبول کردم و خودم به خانه مادرم رفتم. اواخر شب بود که همسرم تماس گرفت و درحالی‌که به‌شدت ترسیده بود و گریه می‌کرد، گفت دایی‌اش رامین به خانه مادرش حمله کرده و می‌خواهد آنها را بکشد. من بلافاصله به خانه مادرزنم رفتم و دیدم رامین با چاقو مقابل در خانه مادرزنم است و داد و فریاد می‌کند. برای اینکه او را از خانه دور کنم، داد و فریاد کردم و همین باعث درگیری بین ما شد. او به سمت من حمله کرد و خواست من را با چاقو بزند که من یک ضربه به او زدم؛ چون در حال حرکت بود و مدام خم و راست می‌شد. ضربه به گردنش برخورد کرد. من قصدی برای زدن ضربه به گردن او نداشتم. درحالی‌که پرونده تکمیل و برای ارسال به دادگاه آماده شده بود، اولیای‌دم رامین اعلام گذشت کردند و گفتند هیچ خواسته‌ای ندارند.

به‌این‌ترتیب پرونده به‌لحاظ جنبه عمومی جرم کیفرخواست خورد و روی میز محاکمه قرار گرفت و شعبه 10 رسیدگی به آن را آغاز کرد.

در جلسه رسیدگی با توجه به اینکه اولیای ‌دم اعلام گذشت کرده بودند، متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من اتهام قتل را قبول دارم؛ اما به عمد این کار را نکردم. من و زنم تازه ازدواج کرده بودیم و نوعروس و تازه‌داماد بودیم که این اتفاق افتاد. بعد از آن اتفاق آن‌قدر ترسیده بودیم که نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم. اگر من مثل حالا فکر می‌کردم، اصلا فرار نمی‌کردم. من از ترس فرار کردم. رامین بیماری روانی داشت و همیشه برای خانواده‌اش مزاحمت ایجاد می‌کرد.

خانواده‌اش این موضوع را می‌دانستند؛ به‌همین‌خاطر هم با خانواده من به توافق رسیدند و اعلام گذشت کردند. متهم گفت: من بهترین روزها و سال‌های زندگی‌ام را در غربت گذراندم و همراه زنم آواره شدیم و خانواده‌ام خسارت مالی سنگینی دیدند. درخواست دارم من را عفو کنید.

قضات شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران بعد از پایان جلسه دادگاه وارد شور شدند و با توجه به اتهام قتل عمدی و فرار غیرقانونی از کشور که متوجه متهم بود، او را به سه سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.