قدس آنلاین: غلامرضا شکوهی را میتوان حلقه وصل سنت و تجدد در شعر خراسان امروز دانست بهخصوص در میان شاعران کلاسیکسرا. کسانی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ به انجمن ادبی فرّخ رفت و آمد داشتند، او را در آن انجمن میدیدند که از همه اقران خویش، نوآیینتر شعر میسرود و آثارش رنگ و بویی متفاوت از جوّ حاکم بر آن انجمن نسبتاً سنتی داشت و کسانی که در جلسات شعر جوانترها او را میدیدند، رنگ و بوی مکتب عراقی را کمابیش در شعرش احساس میکردند. این تعادل در میان دو جریان سنتی و نوگرا، غلامرضا شکوهی را محبوب هر دو گروه شاعران ساخته بود.
غلامرضا شکوهی در عین این تعادل از جامعیت خاصی هم برخوردار بود. هم شاعر بود و هم شاعرپرور. جمعی از شاعران نسل بعد از او یا شاگردان او در مدرسه بودهاند (که شکوهی معلم هم بود) و یا پرورشیافتگان مکتب شعری او. افزون بر آن در هنر نقاشی هم دستی داشت و در خود فن شعر نیز آثار او گرایشهای مختلف محتوایی را نشان میداد. او در سه ساحت عاشقانه، مذهبی و اجتماعی شعر میسرود و در هر سه ساحت نیز موفق بود و از کسانی نبود که هر یک از این نوع شعر را پلکان ترقی مادی خویش در آن حوزه ساخته باشد. غالباً در خلوت خویش به سر میبرد و با سلوک شاعران تریبونی فاصله داشت. شعر «کشور من» او توصیف خوبی است از زیست شاعرانه او، چنان که در این بیتها از آن شعر میبینیم.
کشور من که خلوت دنجی است در اتاق سه در چهار خودم
مرزهایش در آسمان خدا، پرچمش رنگ انتظار خودم
تختخوابی که خاطرش تخت است هیچ کس در کمین فتحش نیست
چهار دیوار اختیاری من، نیست الّا به اختیار خودم
افتخار جهان من این است دست مزدور هیچکس نشدم
دولت و پادشاه و ملّتِ آن، همه هستند جیرهخوار خودم
کشور من فضای مطلوبی است رو به بستان بیخزان کتاب
قصّه سر میکنند با چشمم از ازل تا به روزگار خودم
خارج از مرزهای کشور من ازدحام خدا خدای شماست
من ولی باز میکنم هر روز، روزنی رو به کردگار خودم
میروم در اتاق تنهایی رو به تقویم خسته دیوار
لحظههای همه زمستانی است، من ولی گرم در بهار خودم
هر گونه صحبتی درباره زیست شاعرانه غلامرضا شکوهی، بدون یاد و یادکردی از یاران انجمنی او ناقص خواهد بود، به خصوص جناب صفری زرافشان، روحانی شاعر والامقامی که همواره در کنار این شاعر بوده است. من خوب به خاطر دارم که آنگاه که مجموعه شعر «آهی بر باغ آینه» مرحوم شکوهی در دست انتشار بود، جناب صفری خود پیگیری آمادهسازی کتاب را بر عهده گرفته بود. ویرایش و صفحهآرایی کتاب در دست من بود و ایشان بارها شخصاً برای رد و بدل کردن نسخههای تایپی و نمونهخوانی کتاب به محل کار من آمد و با جدیت خاصی در پی امور آن کتاب بود. خداوند روح شکوهی را شاد بدارد و سایه جناب صفری زرافشان را بر سر شعر و شاعران خراسان حفظ کند.
انتهای پیام/
نظر شما