قدس آنلاین: «موزی که میخندید» به تصویرگری سیدحسن موسوی و قلم حمیدرضا شاهآبادی، یک کتاب ایرانی است که چند روز گذشته در فهرست IBBY_۲۰۲۱»» آثار ممتاز جهان درباره کودکان و نوجوانان معلول قرار گرفت.
همکاری دو چهره شناختهشده تصویرگری و ادبیات کودک و نوجوان موجب شد این اثر مورد توجه کمیته کتاب و خدمات کتابداری برای کودکان با نیازهای ویژه قرار گیرد.
شاهآبادی خالق رمان «دیلماج» و مجموعه داستان «دایره زنگی» برای بزرگسالان و «لالایی برای دختر مرده»، «اعترافات غلامان»، «وقتی مژی گم شد»، «هیچکس جرئتش را ندارد» و «افسانه تیرانداز جوان» برای رده سنی نوجوان است که جایزههای معتبری مانند جایزه ادبی واو، جایزه شهید غنیپور، چندین جایزه اول جشنواره کتاب کودک و نوجوان، دوبار کتاب برگزیده کتابخانه بینالمللی مونیخ، منتخب نظرسنجی روزنامه اعتماد به عنوان بهترین رمان نوجوان دهه ۸۰، جایزه اول جشنواره سلام بچهها، لوح تقدیر شورای کتاب کودک و ... را به خانه برده است.
همچنین «دروازه مردگان» رمان سهگانهای است که توسط شاهآبادی در ژانر وحشت ویژه نوجوانان نوشته شده و تا به حال دو جلد از آن به نامهای «قبرستان عمودی» و «شب خندق» از سوی بخش کودک و نوجوان انتشارات افق منتشر شده است.
این کتابها در میان نوجوان ایرانی با اقبال خوبی مواجه شده و به چاپهای چندم رسید و علاوه بر جوایز بسیاری که در داخل ایران نصیب نویسندهاش کرده است، توانسته به فهرست کلاغ سفید ۲۰۱۹ هم راه پیدا کنند. سومین جلد این مجموعه با عنوان «چاه تاریکی» به زودی منتشر خواهد شد.
اردیبهشت امسال هم حمیدرضا شاهآبادی برای آثار خود در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، نامزد جایزه «آسترید لیندگرن» _ بزرگترین جایزه ادبیات کودکان و نوجوانان و دومین جایزه بزرگ ادبیات در جهان_ شده است.
البته حمیدرضا شاهآبادی تجربههای ارزنده و موفقی هم در صنعت نشر دارد.
وی در کارنامه خود مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مدیریت مؤسسه انتشارات بینالمللی الهدی و همکاری در انتشارات سوره مهر به عنوان مدیر تولید را دارد و چند سال است که به عنوان مدیرعامل جدید مؤسسه انتشارات «مدرسه» منصوب شده است.
همه این موفقیتها و تجربهها ما را به سمت گفتوگو با این چهره موفق در عرصه نویسندگی و نشر کشاند و او با اینکه در دوران نقاهت کرونا به سر میبرد، به پرسشهای ما پاسخ داد. هر چند که بیماری اجازه نداد تا گفتوگو به اتمام برسد و چند پرسش ما به خصوص در حوزه نشر بیپاسخ ماند.
گروه ادب و هنر روزنامه قدس برای حمیدرضا شاهآبادی آرزوی سلامتی میکند.
* بهتر است برای شروع به سراغ کتاب «موزی که میخندید» و موفقیت این اثر برویم. ایده نوشتن این کتاب چطور شکل گرفت؟
** در ابتدا باید توضیح بدهم کتاب «موزی که میخندید» در لیست آثار ممتاز جهان درباره کودکان و نوجوانان معلول به تصویرگری سیدحسن موسوی و با طرح قصهای از ایشان است که بنده فقط متنش را نوشتم؛ بنابراین افتخار اصلی موفقیت این کتاب به ایشان تعلق دارد.
«موزی که میخندید» روی تفاوتهای فردی تأکید میکند. نکته مهم در این کتاب این است که تا به حال ما معلولان را به عنوان افرادی که توانایی کمتری یا ناتوانی دارند میشناختیم، در حالی که امروزه باید بدانیم معلولان تواناییهای متفاوتی دارند و این تفاوتها موجب میشود از دیگران متمایز شوند و این کتاب بهخوبی به قصه تفاوتها اشاره میکند؛ تفاوت در نگرش و تفاوت در توانایی، به همین دلیل است فکر میکنم به این فهرست راه یافته است.
* چاپ مکرر کتابهای شما و کسب جوایز معتبری مانند نامزدی جایزه «آسترید لیندگرن» بسیار مغتنم است. دلیل موفقیت آثارتان را در عرصه جهانی و حتی اقبال آن توسط مخاطب ایرانی را در چه میدانید؟
** دلیل موفقیت این کتابها که به تازگی به چاپهای متعدد رسیده و جوایزی را از آن خود کرده، جدی گرفتن کار و مخاطب است، اینکه نویسنده تلاش کند کار مناسب و خوبی را ارائه کند. مهمترین مسئلهای که یک نویسنده باید به آن توجه داشته باشد این است که در مسیر نوشتن به خودش دروغ نگوید، برای مخاطبش احترام زیادی قائل باشد و سعی کند بهترین کار را به مخاطبش ارائه دهد. در این راستا باید همه انرژی خود را به کار بگیرد. فکر میکنم اینها مهمترین دلایل موفقیت هر کسی در راه نوشتن است.
* درباره سهگانه «دروازه مردگان» بگویید این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفته و به چاپهای متعدد هم رسیده است. چه شد که این رمان با این ساختار نوشته شد؟
** تقریباً چهار سال پیش بود که در حال تهیه مقالهای درباره وضعیت کودکان ایران در دوره قاجار بودم که حین پژوهش برای نوشتنِ این مقاله به گزارشهای نظمیه دوره ناصرالدین شاه برخوردم و چیزی که در این گزارشها بیشتر از همه نظرم را جلب کرد خبرهایی بود که به غرق شدن کودکان خردسال در حوض خانهها اشاره داشتند. تقریباً هفتهای نبود که یک کودک در حوض خانهای خفه نشود. خواندن گزارشها حس خاصی در من ایجاد کرد. انگار این حوضها دروازهای بودند به جهان دیگر و این مقدمه نوشتن رمان سهگانه «دروازه مردگان» شد. در داستان «قبرستان عمودی» پسر بچهای به اسم رضا به شکل غیرمنتظرهای از یک خانه مرموز سردرمیآورد، خانهای که در دیوارهای آن جنازههایی دفن شدهاند. در این خانه بچههای زیادی به کار قالیبافی مشغول هستند. به دنبال حادثهای یکی از بچهها در حوض خانه غرق میشود و پس از آن حوادث عجیبی شکل میگیرد که بدنه رمان را خلق میکند.
* تجربههای زیستی و تحصیلات شما که به تاریخ علاقهمند هستید و پژوهشگر تاریخ هستید چقدر در امر نوشتن به کمک شما آمده است؟
** ببینید تاریخ به این دلیل که نقاط عطف زندگی بشر را نشان میدهد این امکان را به ما میدهد که بتوانیم انسان را در شرایط عدمتعادل و در موقعیتهای خاص از زندگی معمول ببینیم، چرا که در این شرایط انسانها چهره دیگری از خود نشان میدهند. تصور کنید هر روز گشادهرو و خوشاخلاق سر کار میروید، اگر یک روز صبحانه نخورده باشید یا اتفاقی در مسیر برای شما رخ داده و اعصاب شما را به هم ریخته باشد، تعادل شما را بر هم زده و آن موقع ممکن است رفتار دیگری در محیط کارتان نشان دهید. در مورد داستان نیز چنین است؛ میگویند داستان از جایی شروع میشود که تعادل زندگی به هم میریزد. تاریخ هم کارش ثبت همین نقاط عدمتعادل است، به همین دلیل به عقیده من بهترین مرجع و کسب ایده برای نوشتن تاریخ است. ضمن اینکه تحصیل در رشته تاریخ موجب شد بتوانم بین تاریخ و ادبیات داستانی رابطه نزدیک برقرار کنم و در بیشتر داستانهایم نگاهی تاریخی داشته باشم، حتی اگر همه وقایع داستان در دوره معاصر بگذرند.
* از آنجا که تعداد زیادی از آثار شما برای گروه سنی نوجوان است، برای نوشتن این داستانها چقدر از نوجوانان یا دوره نوجوانی خود ایده میگیرید؟
** تجربههای زندگی هر فردی از راههای مختلفی بدست میآید، از ارتباط گرفتن تا گفتوگو با دیگران، خاطرات شخصی، مطالعه کتابها و دیدن فیلمهای مختلف، سفر کردن و ... موجب پیدا کردن ایده میشود.
* از چند سالگی به کار نوشتن مشغول شدید؟
** من هم مثل بسیاری نویسندهها از کودکی به نوشتن علاقه داشتم و چیزهایی مینوشتم، ولی اولین کار من سال ۶۸ منتشر شد، تقریباً زمانی که ۲۲ ساله بودم. از آن زمان نوشتن برای من جدی شد.
*شاید برای مخاطبان شما جالب باشد بدانند شخصی که علاقه یا استعدادش نوشتن است چگونه تجربههای زیستش را به کلمه تبدیل میکند؟
** هر کسی از کاری که دوست دارد انجام دهد لذت میبرد، حالا اگر معیارهایی برای کار برتر برای خودش تعریف کرده باشد تمام انرژی خودش را به کار میگیرد تا بهترین اثر را خلق کند و وقتی میبیند کارش به کیفیتی که میخواسته نزدیک شده لذت میبرد.
* به طور معمول چند ساعت در روز را به نوشتن اختصاص میدهید؟
** بستگی دارد. گاهی روزهایی نمینویسم و گاه در روز دو سه صفحه مینویسم. راستش را بخواهید با نوشتن زود خسته میشوم و ساعتهای طولانی نمیتوانم به کار نوشتن مشغول باشم.
* چقدر به مسئله کتابدرمانی معتقد هستید، مثلاً کتاب «موزی که میخندید» و کتابهایی نظیر آن که برای معلولان انتخاب شدهاند میتوانند حکم کتاب درمانی برای بچهها داشته باشند؟
** نه؛ این کتابها در واقع کودکان معلول را به عنوان کودکان متفاوت معرفی میکنند و نشان میدهند این کودکان ناتوان نیستند بلکه متفاوتاند. در حقیقت این کتابها برای این است که این طرز تفکر را تغییر دهند. ممکن است انسانی پا نداشته باشد، اما بتواند از دستانش بسیار بهتر از انسانهای معمولی استفاده کند پس تواناییاش در پاهایش نیست بلکه در دستانش است. این تفاوتها را ارزش گذاشتن، بنمایه اصلی این کتابهاست.
* یکی از مصداقهای عینی متفاوت دیدن این کودکان، کودکان اوتیستیک هستند که نهتنها هوش کمتری نسبت به همسن و سالهایشان ندارند بلکه ممکن است باهوشتر باشند و فقط متفاوت هستند. به دنیای این کودکان که متأسفانه موارد ابتلا به آن در حال افزایش است نیز نگاهی شده است؟
** دقیقاً! بچههای اوتیستیک ممکن است در زمینههایی ضعف داشته باشند، اما وقتی روی موضوع و زمینهای متمرکز میشوند آن را بهتر از هر کس دیگری انجام میدهند و این موضوع را میتوان به همه کودکان معلول تسری داد. اگر این نوع نگرش در داستانهایی که به موضوع کودکان معلول میپردازد یا در فضاهای دیگر است جا بیفتد، فضا را برای کودکان معلول بهتر میکند.
نظر شما