محبوبه علیپور/
برای او که روستازاده سختکوشی بود حال و هوای تابستان با همه فصلها فرق میکرد. این را میتوانست در روزهای پرآشوب و ملتهب شیوع کرونا حس کند. حتی زمانی که با آخرین رمقها سرفهای میکرد و اندک هوایی را به ریههایش میفرستاد.
*از دفاع مقدس تا پزشک خدوم روستاییان
علیرضا که برادر کوچکتر دکتر محمدجمعه رنجبر، نخستین شهید مدافع سلامت در تربتجام است، درباره او میگوید: در یکی از روزهای گرم تابستان ۱۳۴۶ در یکی از روستاهای «بالاجام» به نام «امانمحمد» متولد شد. تحصیل دوره ابتدایی و راهنمایی را پس از مهاجرت به روستای کاریزنو ادامه داد تا آنکه در زمان شروع جنگ تحمیلی و در حالی که دانشآموز سوم راهنمایی بود به جبهه اعزام شد. دوره دبیرستان را در فریمان به پایان رسانید و در همین دوره تحصیلی نیز دو بار دیگر به جبهه رفته و در عملیاتهای خیبر و کربلا یک شرکت داشت. همچنین در عملیات خیبر مجروح و شیمیایی شد، اما هیچ وقت دنبال پروندهسازی نرفت و بعدها وقتی اطرافیان به او به دلیل سرفههای مکرر تذکر میدادند، میگفت: به خاطر خدا و وطن به جنگ رفتم و به حق خودم رسیدهام.
وی ادامه میدهد: محمد پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به روستای پدری برگشت و در مراکز درمانی شهرستان تربتجام به طبابت پرداخت. چنانکه سه بار نیز به عنوان پزشک کاروان توفیق خدمت به زائران حریم الهی را پیدا کرد. در حادثه منا نیز حضور داشت. او در این باره میگوید: حسرت شهادت در سرزمین وحی به دلش ماند.
*پابوس والدین
علیرضا رنجبر درباره رفتار شهید مدافع سلامت با خانوادهاش میگوید: برادرم فرزند اول و ارشد خانواده بود. از همین رو از همان دوران کودکی با آنکه دانشآموز درسخوان و فعالی بود به طور جدی در امور کشاورزی پدر و مادرم را همراهی و یاری میکرد. همچنین نیز به دلیل تعهدی که به مردم داشت تا پاسی از شب در مطب بود ولی با تمام مشکلات و گرفتاریها باز هم خانواده و پدر و مادر را فراموش نمیکرد. به طوری که با تمام تنگناها حتی بیش از دیگر فرزندان از پدر و مادرمان خبر میگرفت و جویای احوالشان بود.
برادرم به طور جدی احترام والدین را داشت، بارها شاهد بودم که پای مادرم را میبوسید. از همین رو والدینم نیز به معنای واقعی دلبسته و وابسته ایشان بودند.
وی در ادامه خاطرنشان میکند: چنان با بیمارانش با تواضع رفتار میکرد که همه با اعتماد قلبی از مسائل و دردهایشان میگفتند. همچنین از خصوصیت بارز شهید رنجبر، احساس تعهد به بیماران بود. مکرر اتفاق افتاده که بعضی از بیماران را رایگان ویزیت کرد و حتی یادداشتی همراه بیمار میداد تا داروها را داروخانه به حساب دکتر رنجبر بنویسند، یا خیلی از کسانی که دچار حادثه میشدند اما شرایط مالی مناسبی نداشتند را رایگان مداوا میکرد.
رنجبر همچنین تصریح میکند: برادرم به روند توسعه و عمران منطقه نیز توجه بسیاری داشت؛ چنانکه به دلیل علاقه فراوانی که به کشاورزی داشت گلخانه ۳هزار متری صنعتی را احداث کرد که در همان سال اول فعالیت به عنوان گلخانهدار نمونه استان انتخاب شد. همچنین از اهداف بعدی او تأسیس درمانگاه و کلینیک در کاریزنو بود که به دلیل شهادتش به اتمام نرسید.
*همیشه امیدش به خدا بود
وی در پاسخ به اینکه برادرتان چه واکنشی در مواجهه با کرونا داشت، میگوید: دکتر رنجبر هیچ ترس و هراسی از کرونا نداشت و وقتی ما یادآوری میکردیم که بیشتر مراقب باشد، جواب میداد به امید خدا کرونا را شکست میدهیم. به نظرم حس تعهد و مسئولیتی که نسبت به مداوای بیماران داشت موجب شد که بیشتر در معرض این ویروس قرار گیرد و مبتلا شود. ناگفته نماند که برادرم همواره در همه امور امیدش به خدا بود. در گفتوگوها بسیار یادآور میشد به امید به خدا؛ به طوری که اطرافیان با نقل همین عبارت مزاح میکردند.
علیرضا رنجبر ادامه میدهد: اوایل مرداد ماه مشخص شد که برادرم به کرونا مبتلا شده و وقتی تصویر ریه برادرم را نشانمان دادند به دلیل پیشرف بیماری به وضوح مشخص بود که امکان بهبودی وجود ندارد. این در شرایطی بود که پدرم نیز به دلیل جراحی قلب باز دوران نقاهت را سپری میکرد و ما توان دادن این خبر را به والدینم نداشتیم. به این ترتیب برادرم در ۲۴ مرداد ماه پس از حدود ۲۰ روز مبارزه با این ویروس منحوس به رحمت خدا رفت. در حالی که ما ناچار شدیم تنها سه ساعت مانده به زمان تدفین شهید رنجبر به والدینم مسئله بیماری و فوت وی را بگوییم که با توجه به واکنش آنها، به نظرم این خبر تلخترین و این روز بدترین روز زندگی ما محسوب میشود.
برادر شهید درباره نحوه عملکرد فعالان حوزه سلامت با بیماران کرونایی میگوید: بیتردید فعالیت در بیمارستان با وجود شدت آلودگیها و با وسایل محافظتی و تجهیزاتی همانند البسه و ماسک خاص بسیار دشوار و طاقتفرساست، اما شاهد بودیم که کادر درمان با تمام قوا برای درمان و نجات بیماران تلاش میکردند، از همین رو جا دارد از این فرشتههای زمینی که به واقع از جان خود گذشتهاند، سپاسگزاری کنم.
نظر شما