قدس آنلاین: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»؛ این جمله معروف امام خمینی(ره) آنقدر در بنرها و پرچمهای مختلف سطح شهر تکرار شده که بیشتر مردم با آن آشنا هستند. اما آیا تا به حال به محتوای این پیام به طور دقیق فکر کردهاید؟ آیا منظور امام از زنده نگه داشتن اسلام صرفاً وجود مسلمان در دنیای امروز است؟ چرا امام(ره) در جمله معروف خود از واژه محرم و صفر استفاده میکنند نه مثلاً قیام یا شهادت امام حسین(ع)؟ در مصاحبهای با دکتر مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بررسی ابعاد پنهان این جمله پرداختهایم که متن آن را در ادامه میخوانید.
آقای جمشیدی! به نظر شما اساساً ملاک مرگ و پیروزی یک مکتب چیست؟
مکتب را میتوان واجد شخصیت دانست، آن را مثل یک انسان تصور کرد و بر این اساس به آن صفت زندگی و مردگی را نسبت داد. ملاک آن برمیگردد به اینکه آیا مکتب بدنه اجتماعی دارد یا نه؟ مکتبی که در جامعه تحقق و خواهان دارد، یک مکتب زنده است و مکتبی که حاشیهنشین و منزوی است و جز لابهلای کتابها صحبتی از آن به میان نیست را میتوان مکتب مرده دانست. مثلاً استاد مطهری در بحثی که از اقبال لاهوری اقتباس کرده؛ با عنوان احیای تمدن اسلامی، معتقد نبود تفکر اسلامی در ذات خود مرده است یا میمیرد، چون حقیقت که نمیمیرد، بلکه معتقد بود تفکر اسلامی در دل و جان مسلمین جایی ندارد یا وارونه شده است و از این جهت مرده و ما نیازمندیم تفکر اسلامی را احیا کنیم. منظور از این موضوع، زنده کردنِ اسلام در ذهن و زندگی مسلمانان بود، هر مکتب که اثر و فاعلیتی در جامعه داشته باشد، زنده است.
چه زمانی یک مکتب فاعلیت و اثرگذاری خود را در جامعه از دست میدهد و ما بهاصطلاح میگوییم آن مکتب مرده است؟
در دو حالت مرگ یک مکتب اتفاق میافتد؛ یکی در حالتی که مکتب توان کارکردی خود را از دست میدهد، یعنی در تحقق فلسفه وجودی خود دچار ناتوانی میشود. هر مکتب آماده است به سؤالاتی پاسخ دهد و خلأهایی را پر کند. اما اگر در مقام عمل نتوانست این کارکردها را ایفا کند مردم از او روی گردان میشوند و مکتب در زندگی مردم میمیرد. حالت دوم این است که مکتب، حالت رقابتیِ کارکردی خود را از دست بدهد، به این معنی که مکتب همچنان کارکردهایی که وعده داده است را ایفا میکند اما مردم توانستهاند رقیبی برای آن پیدا کنند که بهتر از مکتب فعلی میتواند حوائج و احتیاجات آنها را برطرف کند. در این حالت مردم طی یک محاسبه عقلانی از مکتبی که در ابتدا به آن گرایش داشتند عبور میکنند و سراغ مکتب و مکاتب دیگری میروند.
اینکه امام خمینی(ره) خصوصیتِ حیاتبخشی را به ماههای محرم و صفر نسبت میدهند بهخاطر چیست؟
خصوصیت احیاکنندگی محرم و صفر عرضی است، چون محرم و صفر پارهای از زمان است و زمان هم که در ذات خودش فضیلتی ندارد، همیشه چیزی بیرون از زمان به آن در مقایسه با زمانهای دیگر اعتبار و ارزش میدهد. در نتیجه خصوصیت زندهکنندگی که امام به محرم و صفر نسبت میدهد را باید به اتفاقی که در این ماه افتاده است نسبت داد و آن عبارت است از قیام امام حسین(ع) که قیامی اصلاحی بود. اگر مکتب در ذهن و زندگی مردم دچار فساد شود، نیازمند برخاستن و شوریدن یک مصلح است که پرچم اصلاح را بلند و نگاه و برداشت مردم از مکتب را اصلاح کند. چنانکه امام حسین(ع) هم میفرمایند: من هدفی از قیام ندارم به جز اصلاح امت جدم. اصلاح امت جدم یعنی اصلاح دینداری و سبک زندگی مردمی که پیرو رسول اکرم(ص) بودند. در این صورت نتیجه میگیریم که تعظیم امام حسین(ع) تعظیم قیام امام حسین(ع) است و تعظیم این قیام تعظیم پرچم اصلاحی است که ایشان برافراشتهاند و کسی که تعظیم میکند منتظر آن است که این تکریم، در عمل او هم نشانهای داشته باشد؛ این طور نیست که این یک امر باطنی یا تشریفاتی باشد. ما با تعظیم قیام امام حسین(ع) به هر نوع حرکت اصلاحی درون جامعه اسلامی اعتبار و مشروعیت میبخشیم و اینکه امام(ره) میگویند این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است، یعنی دربرابر هر نوع مفسده و هر نوع امر نامبارکی که در دل جامعه اسلامی به وجود آمده که میخواسته اسلام را دچار بیاعتباری و بدعت کند، این نوع حرکتهای اصلاحی ورق را به نفع اسلام و حقایق آن برگردانده و از مرگ اسلام جلوگیری کرده است. تکریم و بزرگداشت ماه قیام امام حسین(ع) خود به خود حرکتهایی از جنس حسین بن علی(ع) را بازتولید و بازسازی میکند، چون به آن مشروعیت میبخشد. یکی از نتایجی که از این بحث میتوان گرفت این است که هیئتهای سکولار خصوصیت حیاتبخشی ندارند، چرا؟ چون اینها متمایل هستند به نوعی سوگواری شخصی شده و باطنی شده که هیچ مخالفتی ندارد و تغییری را در جامعه رقم نمیزند. در حقیقت کاری با آنچه در بستر جامعه رخ میدهد ندارد. قیام امام حسین(ع) به این دلیل حیاتبخش بود که در برابر عوامل مرگآفرین اسلام ایستاد و آنها را برانداخت. آنچه مورد تعظیم ماست اگر این خصوصیت را نداشته باشد نه چنین محرمی و نه چنین سوگواری منجر به احیای اسلام نخواهد شد، چون خصوصیت حماسی و فاعلیتبخشی ندارد. هیئتهای سکولار از این جهت تحریف عاشورا هستند یعنی هسته مرکزی قیام عاشورا را میگیرند و صورتی تحریف شده و تقلبی از آن ارائه میدهند که هیچ کارکرد و ثمری ندارد.
آیا رویدادها و حوادث تاریخی وجود دارد که تأیید این سخن امام خمینی(ره) باشد؟
گذشته از قیام حسین بن علی(ع) که واقع شد و در عمل نشان داد چه میزان موجبات احیای اسلام را فراهم کرد، در دوره معاصر و در جامعه خود ما میتوانیم به حرکتهای تاریخی بزرگی اشاره کنیم از جمله انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی ریشه در گفتمان عاشورایی داشت. از اساس شکلگیری که از هیئتهای مؤتلفه و نیروهای مذهبی برآمد و بعد هم بهتدریج از طریق همین شبکههای اجتماعی که در دل مناسبات و مراسم محرم و صفر شکل میگرفت تا سال آخر که عظیمترین تظاهرات در عاشورا و تاسوعا برگزار شد. اینها بیانگر این است که حرکت انقلابی سال۵۷ وابستگی جدی به گفتمان عاشورا داشت و این گفتمان در آن نقش مولد و محرک را ایفا کرده است. پس از انقلاب هم در هشت سال دفاع مقدس عظیمترین انگیزهای که توانست مردم را در خط مقدم نگهدارد و مردم را بسیج اجتماعی کند؛ بیشک حماسه عاشورا بود. من در پژوهشی با موضوع وصیتنامه شهدا دیدم پرتکرارترین واژه در این وصیتنامهها نام مبارک حسین بن علی(ع) است؛ این نشان میدهد چقدر تأثیرپذیری فکری و روحی از قیام عاشورا بالا بوده است. حتی اگر جلوتر هم بیایم آنچه فتنه ۸۸ را برانداخت چیزی نبود به جز راهپیمایی ۹ دی که آن راهپیمایی هم ریشه در عاشورا داشت. یعنی وقایع تاریخی پی در پی که همه از آبشخور عاشورا تغذیه میکنند و در بزنگاههای تاریخی به سراغ جامعه میآیند و آن را از ورطه سقوط نجات میدهند. پس ما متوجه میشویم بخش محرک و مولد فرهنگ ما همین محرم و صفر است، یعنی اگر قرار باشد انقلابی رخ بدهد از این مایه استفاده میکنیم، اگر درگیر جنگ و فتنهای شویم دستاویز ما همین ارزشهای عاشورایی است نه ارزشهای دیگر. بنابراین کسانی که تصویرسازیهای دیگری از فرهنگ عمومی ما میکنند حقیقت را بازگو نمیکنند. در این واقعیتهای تاریخی نشانی از فرهنگ ایران باستان؛ رستم و سهراب و اسفندیار و... و. محل رجوع مردم نبودند. در هشت سال دفاع مقدس اغلب رزمندگان ایرانی بودند اما هیچ کسی پیشانی بند یا رستم به پیشانیاش نبسته بود. چنانکه آیت الله جوادی میفرمایند: جوانان ایرانی در شب عاشورا سرود ای ایران ای مرز پر گوهر نخواندند، زیارت عاشورا خواندند. پس منِ حقیقی فرهنگ ما این است، منِ فانتزی تشریفاتی، آن منِ حقیقی که در بحرانها به کار میآید نیست. جامعه همیشه نیاز به پالایش دارد چون جامعه انسانی بر اساس ارادههای انسانی ساخته و بازساخته میشود، همواره در حال شدن است و جهت حرکت مشخص و یکنواختی ندارد؛ بنابراین هم احتمال پیشروی وجود دارد، هم احتمال پسروی؛ بنابراین همیشه به حرکتهای اصلاحی نیاز داریم. تجدید سالیانه عاشورا این روح حماسی و جنبشی بودن جامعه را برطرف میکند. اگر قرار است پرچم عدالتخواهی، ضدیت با اشرافیتگری و دفاع از ارزشهای اسلامی بلند شود، قیام عاشورا ظرفیت لازمِ و کافی پشتیبانی تئوریک و حماسی از تمام این جنبشها را دارد.
نظر شما