تحولات منطقه

۲۴ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۰
کد خبر: ۷۲۰۱۴۳

رمان «چاه تاریکی» به‌عنوان آخرین جلد سه‌گانه وحشت «دروازه مردگان» نوشته حمیدرضا شاه‌آبادی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

سه‌گانه وحشت شاه‌آبادی تکمیل شد
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

قدس آنلاین: رمان «چاه تاریکی» نوشته حمیدرضا شاه‌آبادی به‌تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب سوم و آخرین‌جلد از سه‌گانه وحشت «دروازه مردگان» است که این‌نویسنده برای نوجوانان نوشته و داستانش در تهران قدیم جریان دارد.

دروازه مردگان داستان مواجهه رضاقلی، نوجوانی فقیر و روستایی با سینما، ماشینیزم و نشانه‌های دیگر مدرنیته است و او این‌مسائل را با بهت و حیرت تماشا می‌کند اما ظاهرا ذات آزادی‌خواهی دارد و خلاف رویه معمول، تن به بردگی نظام ارباب‌رعیتی و کارگری نمی‌دهد...

اولین جلد این مجموعه، تابستان ۹۷ با عنوان «قبرستان عمودی» منتشر شد که در داستانش، پسر بچه‌ای به‌نام رضا به شکل غیر منتظره‌ای از یک خانه مرموز سر در می‌آورد که در دیوارهایش جنازه‌هایی دفن شده‌اند. در این خانه بچه‌های زیادی قالیبافی می‌کنند. در ادامه داستان یکی از بچه‌های این قالیباف‌خانه در حوض خانه غرق می‌شود و اتفاقات بعدی از پی می‌آیند...

کتاب «قبرستان عمودی» پس از انتشار، به‌عنوان برگزیده بخش داستان تالیفی کودک و نوجوانِ سی‌وهفتمین جایزه کتاب سال و همچنین برگزیده داستان و رمان نوجوان هفدهمین جشنواره کتاب رشد معرفی شد. این‌کتاب به فهرست کلاغ سفید کتابخانه مونیخ راه پیدا کرد و در فهرست لاک‌پشت پرنده هم تقدیر شد.

در دومین جلد این‌رمان هم با عنوان «شب خندق» که بهار سال ۹۸ چاپ شد، رضا پس از رفتنش، دوباره به تهران برمی‌گردد اما با شهری روبرو می‌شود که وبا در آن شیوع پیدا کرده و به کسی اجازه ورود داده نمی‌شود. اما رضا خودش را به نوعی از دروازه عبور داده و وارد تهران می‌شود. او در شهر با شخصیتی به نام نادر آشنا می‌شود که این آشنایی موجب رقم خوردن اتفاقاتی در جلد دوم کتاب مذکور می‌شود. ماجرای سال‌های قحطی تهران و زندگی سخت مردم فقیر در خندق‌های اطراف این شهر از جمله موضوعاتی هستند که شاه‌آبادی در جلد دوم «دروازه مردگان» به تصویر کشیده است.

در «چاه تاریکی»، سومین جلد این‌سه‌گانه، رضا برای کمک به فردی دیگر، وارد جهان مردگان می‌شود و در موقعیتی خاص قرار می‌گیرد که باید بین منافع شخصی و شرافت، دست به انتخاب بزند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

و او بدون اینکه به حرفم توجه کند گفت: «بوی گند می‌گیری... یه‌کم دیگه که اینجا بمونی.»

از حرفش ترسیدم. گفتم: «می‌رم... زود از اینجا می‌رم.»

زن خنده چندش‌آوری کرد و گفت: «نمی‌تونی بری، تو اینجا می‌مونی، از خودمون می‌شی.»

خواستم محلش نگذارم. رویم را برگرداندم و راه افتادم؛ اما زن از پشت سرم داد کشید: «رضی تو رو فرستاده دنبال نخودسیاه، او حروم‌لقمه رو من می‌شناسم.»

یک‌بار دیگر نگاهش کردم و گفتم: «تو رضی رو می‌شناسی؟»

زن چند لحظه نگاهم کرد و بعد آستین‌های پیراهن سیاه رنگش را بالا زد و دست‌هایش را گرفت طرف من. دست‌هایش مثل دو تکه ذغال سوخته و سیاه‌رنگ بودند. تکه‌هایی از گوشت دست‌هایش ریخته بود و در جای ریختگی گوشت‌ها حفره‌های بدشکلی درست شده بود. از دیدن دست‌های زن حالم بد شد. زن گفت: «این کار همونه، بهت که گفته، نگفته؟»

گفتم: «تو... تو زن باباشی؟»

این‌کتاب با ۲۲۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۸ هزار تومان منتشر شده است.

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.