عباسعلی سپاهی یونسی/
همیشه با خودم فکر میکنم اگر آدمهای مهربان را از این دنیا بگیریم تاریکیهایش بیشتر خواهد شد. آدمهای مهربان برای من، مثل ستارههایی هستند که میتوانند با حضورشان شب را روشن کنند. آدمهای مهربان مثل چشمههایی هستند که میتوانند با جوشیدن خود، رهگذران را به وجد بیاورند و کاری کنند که برای دقایقی کنار جوشش آنها بنشینند و از دنیا لذت ببرند. دو سه روز پیش بود که سوار بر دوچرخه در حال خروج از پارکینگ روزنامه بودم، یکی از همکاران در بخش حفاظت فیزیکی روزنامه صدایم زد که: این برنجها را نمیبرید؟ گفتم: کدام برنجها؟ و در ادامه متوجه شدم روز قبل یک نفر دو کیسه برنج آورده و به نگهبانی محل کارم تحویل داده است. همکارم با آنهایی که موقع تحویل گرفتن برنجها، شیفت بودند تماس گرفت تا بدانیم برنجها دقیقاً برای چیست و لطف کدام مهربان است؟ فقط فهمیدیم برنجها را مرد جوانی آورده و گفته برسد به دست من!
میدانستم برای نیازمندان حاشیه شهر است، اما دوست داشتم بدانم کسی که برنجها را آورده است کیست؟ فکر کردم حتماً به من زنگ میزند و چیزی میگوید، اما با گذشت چند روز خبری از او نشد. چون با دوچرخه تردد میکنم برنجها بازهم مانده بود در نگهبانی روزنامه تا دیشب که باز وقت رفتن یکی از همکارانم گفت: آقای سپاهی برنجها را نمیبرید؟ گفتم: چرا باید ماشین بیاورم. کمی فکر کرد و گفت: من خودم برایتان میآورم. گفتم: زحمتتان میشود و یکی دو روز آینده با ماشین میآیم. اما همکارم گفت: نه بگذارید من هم در این کار خیر سهمی داشته باشم. خلاصه دیروز صبح همکارم برنجها را رساند به من و رفت. چیزی که توانستم به او بگویم فقط این جمله بود که خیر ببینید. آدمها اگر اهل مهربانی باشند از هر فرصتی برای مهربان بودن استفاده میکنند، یکی مثل آن دوست نادیده، وظیفه خودش میداند که دو کیسه برنج برای نیازمندان برساند، یک نفر هم فکر میکند میتواند در رساندن این دو کیسه برنج به خانه من کمکم کند. وقتی گفتم باید ماشین بیاورم اصلاً از همکارم توقع نداشتم بگوید خودم برنجها را میآورم، اما این جمله برای همکارم بهانه یک مهربانی شد. فکر میکنم نباید حتی فرصتهای به ظاهر کوچک را برای مهربان بودن از دست بدهیم. یک ستاره هم به اندازه خودش میتواند اطراف را روشن و تاریکیها را کم کند.
نظر شما