تحولات منطقه

۱۹ مهر ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۵
کد خبر: ۷۲۳۱۹۷

چشم‌هایی که تا همیشه می‌خندد...

فرزانه‌غلامی/ روزنامه‌نگار

شما همیشه پای ثابت دلخوشی‌های ما دهه شصتی‌ها بودید؛ ما که کودکی و نوجوانی‌مان با جنگ و تبعاتش گذشت و جوانی‌مان هم با شرایط سخت اقتصادی، بیکاری، گرانی و خلاصه هر آنچه رنگ و بوی ناامنی و دلشوره دارد، سپری می‌شود. راستش ما نه کودکی کردیم، نه نوجوانی و نه جوانی، اما با شما هم حماسه و شور را تجربه کردیم، هم عشق را و هم اندوه سنگین روزهایی که از هر سو با دلتنگی و غم تسخیر شده است.

زمان مطالعه: ۱ دقیقه

سلام استاد!

شما همیشه پای ثابت دلخوشی‌های ما دهه شصتی‌ها بودید؛ ما که کودکی و نوجوانی‌مان با جنگ و تبعاتش گذشت و جوانی‌مان هم با شرایط سخت اقتصادی، بیکاری، گرانی و خلاصه هر آنچه رنگ و بوی ناامنی و دلشوره دارد، سپری می‌شود. راستش ما نه کودکی کردیم، نه نوجوانی و نه جوانی، اما با شما هم حماسه و شور را تجربه کردیم، هم عشق را و هم اندوه سنگین روزهایی که از هر سو با دلتنگی و غم تسخیر شده است.

شما که چشم‌هایتان همیشه می‌خندید و صدایتان را متعلق به مردم می‌دانستید، شما که لهجه شیرین خراسانی‌تان دل می‌برد و از معدود دلخوشی‌های ما بچه‌های دهه ۶۰ بودید.

خیلی‌خیلی ذوق‌زده می‌شوم وقتی یادم می‌آید از آخرین کنسرتتان در سالن اجتماعات وزارت کشور... چقدر حرص خوردم از اینکه بلیت بالکن گیرمان آمده بود و نمی‌شد شما را از نزدیک ببینم، اما وقتی وارد سالن شدیم دیدیم اتفاقاً جایگاه ما در بالکن بهترین نقطه ممکن بود و حتی از آن بهتر نمی‌شد دیدتان و نوای آسمانی‌تان را شنید.

آن روز هیچ‌کس نمی‌دانست آن کنسرت، آخرین کنسرتتان در ایران است و ما چقدر مفتخر به شنیدن نوای روحانی‌تان شده‌ایم!

از آن روز  ۱۲سال گذشته و شما آسمانی شده‌اید، اما ما امیدمان برای شنیدن صدایتان کم نشده... مگر می‌شود این امید را از ما گرفت!؟ صدای شما همیشه در لحظه‌های تلخ و شیرین ما جاری است؛ چه وقتی عاشقانه می‌خوانید چه وقتی حماسی، چه وقتی دلمان قرص و مطمئن می‌شود چه وقتی حزن موسیقی سنتی را به  قلب‌هایمان  روانه می‌کنید.

استاد! ما در این سال‌ها مرگ چه عزیزانی که ندیده‌ایم، اما کابوس بزرگمان همیشه خالی شدن دنیا از نفس و صدای شما بود.

  استاد! ما همیشه و همیشه دلتنگ صدای ملکوتی‌تان هستیم. خودتان گفتید صدایتان متعلق به «شخص» و «سیاست‌زده» نیست؛ همان صدایی که نه‌ تمام می‌شود و نه تکرار...  .

استاد! دلتنگی ما برای چشم‌هایتان که همیشه می‌خندید تمامی ندارد...

کاش می‌شد زمان در لحظه شروع آخرین کنسرتتان متوقف می‌شد تا نباشد این همه حسرت، دلتنگی و دلشوره و دنیا این همه خالی نبود از صدای نازنینتان.

استاد! هر جا باشید قلب ما خانه‌تان است. کرم نمایید و بخوانید...  .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.