قدس آنلاین: حتی اگر کشور در شرایط ویژه نبود و تحریمهای شکننده و بیسابقه آمریکا علیه کشور اعمال نمیشد، برخی جریانها و افراد سیاسی نباید در مسیر تندروی قرار میگرفتند. هر انسانی که کمترین فهم سیاسی داشته باشد، متوجه میشود در شرایط حساس هر تنش آفرینی کاملاً به نفع دشمن تمام خواهد شد. افراد باید به نظر و دیدگاه مردمی که به فردی مشخص رأی داده و درصددند آن فرد یا جریان فکری وابسته به آن را تجربه کنند، فرصت لازم برای شکلگیری چنین تجربهای را قائل باشند. این تجربه باید در شرایط آرام و بدون تنش شکل بگیرد و مردم ایران به هر دلیلی که یک جریان سیاسی را میپذیرند و آن را لایق تفویض اختیارات خود میدانند، باید فرصت قانونی را برای چنین دستاوردی و ایجاد رشد در جامعه محترم بشمارند.
از سوی دیگر، رشد در تنش شکل نخواهد گرفت و ایجاد مسئله و اختلاف جلو بروز رشد و توسعه را میگیرد و از سوی دیگر طرفداران آن مسئول یا جریان سیاسی خواهند گفت «برخی نگذاشتند تا ما به آنچه قول داده بودیم، عمل کنیم». در حقیقت، هر نوع کارشکنی و ایجاد شرایط ویژه، جلو رشد جامعه را که باید از طریق یک انتخاب به وجود بیاید، خواهد گرفت. اگر ما برای مردم و برای رشد آنها اهمیت قائل هستیم، طبیعتاً باید خویشتندار باشیم، مگر اینکه آن مسئول و مثلاً رئیس جمهور، اقدامی خلاف قانون اساسی انجام دهد. هر مسئولی ممکن است در زمینههای فراوان، دیدگاههای متفاوتی داشته باشد و نمیتوان بهدلیل اختلاف سلیقهها وی را از ادامه کار عزل کنیم.
مشخص است که تفاوت دیدگاه رئیس جمهور را از ابتدای شروع به کارش میدانستیم و اصلاً به همین دلیل هم مردم به ایشان رأی دادهاند، اما ما باید از چنین تجربهای تنها گزارهها را به دست بیاوریم و به جامعه منتقل کنیم تا مردم هم برای توفیق خودشان براساس آن عمل کنند. بنابراین افرادی که دارای این توانمندی نیستند تا بتوانند چنین تجربهای را به گزاره تبدیل کنند، در مسیر جنجال آفرینی قرار میگیرند و در کسب تجربه ملتها اخلال میکنند.
باید از طریق چرخش قدرت به جامعه رشد دهیم و به اصول دموکراسی پایدار بمانیم. فضای دموکراسی با ظرفیتسازی در جامعه و تعامل تقویت میشود؛ بنابراین باید مسئولی که با رأی اکثریت روی کارآمده حمایت شود. دلسوزان جامعه قاعدتاً دولت و مسئولی را که با رأی مردم قدرت را در اختیار گرفته، تقویت میکنند. در زمان انقلاب و ماجرای بنی صدر، امام با اینکه خودشان هم بعدها گفتند دولت او را قبول نداشتند، اما با تمام توان بنی صدر را تقویت و حتی فرماندهی کل قوا را به وی تفویض کردند و تنها زمانی بنیصدر تحمل نشد که وی رسماً و علناً با جریان برانداز پیوند خورد.
گرچه امروز ما در زمینههایی عملکرد و اندیشه رئیس جمهور را قبول نداریم اما این با شرایطی که در در زمان امام(ره) وجود داشت و موجب عزل بنیصدر شد، تفاوت دارد.
حضرت امام خمینی باوجود اینکه دیدگاههای بنیصدر را قبول نداشتند و بعدها هم گفتند به او رأی ندادهاند، اما برای اینکه دموکراسی در کشور تقویت شود به آرای مردم احترام گذاشتند و سعی کردند به آن استحکام ببخشند. اگر بنی صدر در مسیر پیوند با تروریستهای سازمان منافقین و انجام اقدامهای خلاف قانون اساسی قرار نمیگرفت، هرگز اختلاف دیدگاه وی با امام(ره) در مسائل مختلف، موجب برکناری وی نمیشد، بلکه فرصت داشت تا بتواند به وظایف خود در فرجه قانونی ریاست جمهوریاش عمل کند.
اظهارات تند و هتک حرمت افراد در شرایط عادی نابخشودنی است و در شرایط حساس کشور هم هرگز قابل پذیرش نیست. وقتی آمریکاییها جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار اقتصادی و تنگناهای مختلف قرار میدهند تا کشور را به آشوب بکشانند، چنین اظهاراتی زمینه را برای بروز آشوب فراهم میکند. قطعاً طرح استیضاح رئیس جمهور و اظهارات تند نسبت به ایشان، طرفداران ایشان را مصمم میکند تا به دفاع برخیزند و با مخالفان درگیر شوند. ایجاد چنین فضای تنشآلودی، شرایط را برای دستیابی آمریکاییها به هدفشان در آشوب و بینظمی کشور ترمیم میکند.
افرادی که چنین شرایطی را درک نمیکنند از فهم سیاسی بسیار پایینی برخوردارند و از آنجا که مولد فکر و ایده نیستند، درصددند از طریق درگیری و جنجال، خودشان را اثبات کنند. عناصر تندرو در جریان اصلاحات اینگونه هستند و از آنجایی که دارای اندیشه و توانمندی فکری نیستند، سعی میکنند کشور را به وادی التهاب سوق بدهند. علاوه بر آن، برخی از نیروهای اصولگرا هم که دارای توانمندی فکری نیستند، همین روش را دنبال میکنند. نیروهای تندرو در جریان اصلاحطلب نیز با طرح استعفای رئیس جمهور همین خط را دنبال کردند و میخواستند شرایط کشور را به تزلزل بکشانند و اینگونه نشان دهند که کشور شرایط پایداری ندارد؛ زیرا رئیس جمهور چه استعفا بدهد چه استیضاح شود، موجب ناپایداری کشور خواهد شد یا حداقل تصویر ناپایداری از اوضاع به خارج از کشور انتقال خواهد داد.
دو جریان سیاسی اصلی کشور که بهظاهر کاملاً در تضاد با یکدیگر هستند و علیه هم شمشیر میکشند، در موضعگیری خود نسبت به این موضوع مشابه عمل کردند؛ زیرا هر دو این جریانها نمیتوانند در حوزه فکری اقدام مؤثری داشته باشند و میکوشند کشور را وارد جنجال کنند.
اگر مشکل یا شرایط پیچیدهای در کشور رخ داد، تمامی جریانها باید به کمک دولت بیایند تا بحران را پشت سر بگذارد. اگر نسبت به خطاهای دولت انتقاد تأثیرگذار داشته باشیم و راه حل و پیشنهادهای خودمان را هم ارائه کنیم، این اقدام چارهساز انتقاد خواهد بود. کاملاً روشن است که باید به دولت برآمده از مردم احترام بگذاریم حتی اگر آن را قبول نداشته باشیم و تغییر شرایط مردم تنها از طریق نقد سازنده دولت ممکن خواهد بود نه از طریق تخریب. ما نمیتوانیم تفسیرهای خودمان از شرایط را داشته باشیم و آن را به کل جامعه عمومیت دهیم؛ زیرا این تفسیرها در واقع به نوعی فرار از پذیرش رأی مردم و احترام به نظر آنان است و درنهایت برآیند انتقادها باید موجب تقویت جامعه و راهگشای مسائل باشد. این کژفهمی بهخصوص از سوی عناصر تندرو اصلاحطلب که در تنور استعفا و پشت پرده استیضاح رئیس جمهور میدمند، بیشتر دیده میشود.
نظر شما