قدس آنلاین: هفته وحدت فاصله میان ۱۲ ربیعالاول سالگرد ولادت پیامبر اکرم (ص) بنابر روایات اهل سنت، تا ۱۷ ربیعالاول تاریخ ولادت حضرت محمد(ص) بنابر روایات شیعه است.
نخستین بار مقام معظم رهبری در سال ۱۳۵۶ش، هنگامی که در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودند، به علمای اهل سنت آن منطقه پیشنهاد دادند که در فاصله میان ۱۲ ربیعالاول (سالگرد ولادت پیامبر اکرم (ص) بنابر روایات اهل سنت) تا ۱۷ ربیعالاول (تاریخ ولادت حضرت محمد(ص) بنابر روایات شیعه) مجالس جشن برگزار شود.
پس از انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در سخنرانی روز ۸ دی ۱۳۶۰ش از اصطلاح هفته وحدت استفاده کرد و از آن سال به بعد، این هفته به نام هفته وحدت نامیده شد.
از این رو، کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، با هدف ایجاد زمینههای اتحاد و همبستگی در جهان اسلام و همفکری علما و دانشمندان، از سال ۱۳۶۹ش هر ساله در هفته وحدت برگزار میشود.
در سال ۱۳۶۹ش پس از برگزاری چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی که با حضور جمعی از اندیشمندان جهان اسلام از سوی سازمان تبلیغات اسلامی در تهران برگزار شد، بهدستور حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی راهاندازی شد.
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی سازمانی غیردولتی متشکل از گروهی از عالمان دینی جهان اسلام است که با هدف ایجاد نزدیکی میان مذاهب اسلامی شکل گرفته است.
حجت الاسلام دکتر یحیی جهانگیری سهرودی استاد دانشگاه و مبلغ بین المللی که در راستای تحقق اهداف مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و وحدت میان گروه های مختلف اسلامی به کشورهای متعددی سفر کرده است، خاطراتی وحدت محور که در واقع الگوهای عملی وحدت در خارج از کشور است را برای قدس آنلاین نقل کرده است که در ادامه مشروح این خاطرات را می خوانید:
امام حسین محور وحدت
امروز به کنفرانسی دعوت شدیم. همه از علمای سنیاند. با گرایش های مختلف، دیوبندی بریلوی ظاهری صوفی سلفی و...
پیش فرض هایم از پاکستان، خوف را در جانم انداخته. چگونه با لباس روحانیت شیعی وارد مجلس شویم. اینجا پاکستان است به وقت لاهور. آنهم در ایام محرم که هر سال کلی عملیات انتحاری و ترور، جان عزاداران را میگیرد.
وارد ساختمان کنفرانس میشویم. چشم و گوشهایم را تیز کردهام. مباد....
چقدر زود ماها قضاوت میکنیم ! چه پیش دارویها که فقط از پیش فرض های ما ساخته شده است. کاش میشد، ما همدیگر را از پس پرده ها ارزشگذاری نمیکردیم. آن وقت نه اختلافی بود و نه تفرقهای
مرگ بر ناآگاهی مرگ بر کم آگاهی
همین که وارد سالن شدیم. مدیر جلسه با افتخار خود را سید خطاب می کند. سید اما سنی. آری چنین است. و این یک حقیقت است که ما نمیدانیم. و اما ادامه میدهد از خاطراتش. از سفر اربعین خود میگوید...و هیجان را بیشتر می کند.
عالمی دیوبندی شروع کرد به سخن راندن: چنان با حلاوت و حرارت از حسین(ع) گفت که اگر فقط صدا بود اما بی تصویر، میگفتید یک عالم شیعه سخن میگوید. اما نع.. او بود یک دیوبندی.. و میگفت از حسین و کربلا
عالم سنی دیگر اما از مذهبی دیگر، گفت و گفت تا در آخر صحبتش شعری را خواند. اشکهایش بود که روان بر گونههایش شد و بغضها بود که اذن صحبتش نمیداد.
باز تألماتم مرا به تأمل واداشت. حسین کیست؟ حسین مال همه است از آن هر دلدادهاش. چه آن که او را حضرت حسین خواند و چه او که او را امام حسین
سخنرانان از حسین میگویند، شیعه و سنی؛ و من اما در گوشه برگههایم مینویسم... پاکستان.. حسین.. وحدت... شیعه..سنی..
دیدم بغل دستیام گفت این را هم بنویس. پاکستان، تاسوعا و عاشورا کلاً تعطیل است.
تازه فهمیدم این عشق هم همگی است و هم رسمی. هم دیرینه است هم پر جوش...هم پایاست و هم پویا
همین جا فهمیدم تفاوت نگاه شیعه و اهل سنت به تحسین را....
وحدت امام
امشب قرار شد با دکتر تاج الدین هلالی دیدار کنم. اصرار کرد افطار خدمت برسم. ولی وعده ای پیشین، این توفیق را از من سلب کرد.
کافی است نامش را گوگل کنیم. سخنرانی های علمی و آتشین او در دفاع از قدس، وحدت اسلامی، علیه افراط گرایی و... به انگلیس و عربی، نشان از شخصیت او دارد.
از کتابهایش میگوید که الحق، هر کدام شایسته ترجمه است تا وحدت از زبان این عالم اهل سنت را به دنیا برساند.
استاد نام آور الازهر شریف بوده است و اما تقریب و وحدت درد و دغدغه اش. لذا انتشاراتی برای خود در قاهره دارد که خط تقریب را تولید و توزیع می کند.
صفحه نمایش تلویزیونش، الجزیره را نمایش میدهد. و دردمندانه میگوید: چرا مسلمان را چنین روزی؟
سر صحبت اما می رسد و می گوید. از خاطرات جمارانش، شروع کرد و رسید به فقه امام و سیاستش، که چگونه وحدت را آفرید. میگوید: وحدت از منظر امام خمینی، را باید شناخت تا گفت که او امام وحدت است.
ناگاه گفتم اتفاقا امشب سالگرد ارتحال امام خمینی است. این مرد بزرگ، در حزنی سنگین فرو رفت. لحظاتی هیچ نگفت. درنگی دردمندانه او را با خود برد.
با چشمان نیمه خیسش، که نام خمینی آن را نمگین کرد، فاتحه ای فرستاد و باز اما پر حرارت تر گفت از وحدت خمینی و خمینی وحدت...
دارم از او خدا حافظی میکنم و باران سیدنی سنگین میبارد. مرا فکری با خود برده است: چگونه یک عالم شیعی از جماران، هزاران کیلومتر دورتر، دل یک عالم سنی را در سیدنی با خود برده است. میاندیشم به این واژهها
وحدت، الازهر، خمینی، مسلمانان.
علی(ع) محور وحدت نه تفرقه
روضه شریف؛ گنبدی فیروزه ای است که شهر مزار را به دور خود به طواف می آورد.
انصاری، مردی که پدرانش سلسله وار، تولیت این آستان را بر دوش کشیدند و می کشند. او چون شروع کند به شعر خواندن در رسای صاحب روضه شریف، دیگر با شور شاعرانه اش، تو را چنان جذب کند که یارای ترک محفلش نخواهی داشت.
اینجا روضه است آنهم شریف؛ چنان که از درب ورود، مردم شیعه و سنی پای برهنه می آیند. به گفته متولی این مزار، سرّ این دلبری و دلدادگی مردم و این نقطه فیروزهای شهر در این است که دنیایی از گره ها را در این مزار، گشوده یافته اند و حاجتها را روا.
انصاری میگوید حتی طالبان هم نتوانست دست درازی کند این روضه را.
روضه، شریف است چون منتسب است به مولا علی(ع). تابلو ورودی اش چشمانم را متوجه خود میسازد: مزار علی ابن ابی طالب خلیفه چهارم.
به باور مردمانش، ابومسلم خواست پیکر مطهر علی(ع) را به این منطقه بیاورد. و به گمانشان، اینجا مزار علی(ع) است.
گاه باید باورها را در دلها جست نه در اسناد تاریخی. چه زیبا گفت انصاری: چه اینجا مزار واقعی باشد و چه نباشد، حُسن انتسابش به علی ما را کفایت میکند.
باز تالماتم مرا به تامل واداشت. علی کیست؟ که مولای همه است! کیست که از شیعه و سنی تا جرداق مسیحی به او دل دادند. باوردارم علی، برای همه است نه فقط مال من!
مولا مرا ببخشا که تو را فقط مال خود کردیم و وسعت بی انتهای تو را فقط برای مذهبی و قومی محصور و محدود.
باور کنیم علی محور وحدت است نه تفرقه. او پیشوای اسلام که انسان است. خواه یکی او را امام اول بداند و دیگری خلیفه چهارم... خواه یکی او را به علیه السلام بخواند و دیگری به رضی الله عنه... او فراتر از واژه ها و القاب و عناوین ماست. این عناوین فقط برای آن است تا میزان فهم و هضم مان از اقیانوس علی را اندازه کنیم.
و ... من از روضه شریف بیرون می آیم. ولی دلم پیش علی ماند و مزار شریف علی؛ و منتظر دعوتی دیگر که مرا بخواند: بیا بریم به مزار...
میشود از تفاوت ها حرف زد ولی یکرنگ بود
تنها در استادسرا استراحت میکنم و منتظر افطار.
مولوی سلامی، عالم بزرگ اهل سنت ایران هم، هم اتاقی من می شود. وقت افطار که غذا رسید، گفت افطار ما زودتر است. تعارفی کرد و مشغول غذا شد.
و بعد چند دقیقه من هم با صدای اذان تلویزیون، روزه را باز کردم.
چقدر اسلام زیباست. دو مسلمان، هر دو روزه. دو افطار...
و چه زیبا که یکی زود افطار میکند بی آنکه دیگری از آن نگران شود. و یا او به دیگری نگاه بد داشته باشد.
میشود تفاوت ها را زیبا دید.
وقت نماز شد. من اصرار کردم که او امام باشد و من اقتدا کنم.
اما مگر این مرد متواضع، اجازه داد. من طلبه کوچک را امام کرد و با تمام ابهت علمی و دینی و اجتماعی اش به من اقتدا کرد.
قبل و بعد نماز از تفاوت های فقهی هم بین شیعه سنی صحبت کردیم... چه زیبا بود امشب.
میشود یکی سنی باشد و دیگری شیعه. هر دو نماز بخوانند.. هر یک به سبک خود. ولی رو به یک قبله.. و البته پشت سر هم.
میشود از تفاوتها حرف زد ولی یکرنگ شد.
انتهای پیام/
نظر شما