قدس آنلاین: روایت مشهور درباره جنگ داخلی ۱۸۶۵-۱۸۶۱ آمریکا این است که آرمان آبراهام لینکلن، رئیس جمهور وقت آمریکا، لغو بردهداری بود و به این دلیل علیه ایالات جنوبی اعلان جنگ کرد که این ایالات، خواهان تداوم بردهداری بودند. لیبرالهای ایرانی که آمریکا را مهد آزادی میدانند، پرچمدار این روایت جعلی در کشور ما بودهاند، تا جایی که آقای سید محمد خاتمی در نخستین مصاحبه خود با شبکه آمریکایی سی ان ان در مقام رئیس جمهور، لینکلن را «شهید راه آزادی» خواند.
واقعیت اما این است که نه لینکلن آزادیخواه بود و نه جنگ داخلی بر سر لغو بردهداری رخ داد. ریشه جنگ داخلی، یک اختلاف اساسی درباره سیاست تجاری بود. ایالات جمهوریخواه شمال، خواهان حمایت از تولید داخلی بودند و ایالات دموکرات جنوب، دنبال آزادسازی تجاری. این تمایل البته طبیعی هم بود. اقتصاد شمال تولیدپایه بود و اقتصاد جنوب تجارت پایه. اما این منازعه بر سر سیاست تجاری، پس از تصویب قانون «تعرفه موریل» در کنگره آمریکا که در اختیار اکثریت جمهوریخواه بود، به اوج خود رسید و کارولینای جنوبی در واکنش به این مصوبه اعلام استقلال کرد. بهزودی ۱۰ ایالت دیگر نیز به آن پیوستند. ایالات متحد آمریکا (CSA) در جنوب شکل گرفت و «جفرسون دیویس» رئیس جمهور آن شد. آبراهام لینکلن برای نجات ایالات متحده آمریکا از تجزیه، علیه جنوب اعلان جنگ کرد و آوریل ۱۸۶۱ جنگ داخلی آغاز شد. آنچه که درباره «بردهداری» مطرح میشود، مربوط به یک تاکتیک نظامی است که لینکلن طراحی و اجرا کرد که موجب پیروزیاش نیز شد. در آن دوره، بردهداری در جنوب آمریکا رواج زیادی داشت و پس از وقوع جنگ، بردهها در جبهه جنوب برای جنگ و پشتیبانی به خدمت گرفته شده بودند. اینجا بود که لینکلن به فکر «لغو بردهداری» افتاد و پرچم «آزادی» برافراشت. ۲۲ سپتامبر ۱۸۶۲ یعنی بیش از یک سال پس از آغاز جنگ داخلی، لینکلن طی فرمانی اعلام کرد از اول ژانویه ۱۸۶۳ بردهها برای همیشه آزاد خواهند بود. این فرمان لینکلن سبب فروپاشی جبهه جنوب شد؛ چه، بردههای تحت ستم جنوب به امید آزادی به مرزهای شمال پناه بردند و طبق دستور لینکلن، به محض ورود به مرزهای شمال، «آزاد» میشدند. «جان دیوید اسمیت» در کتاب «لینکلن و لشکر رنگینپوست آمریکا» مینویسد این بردهها پس از آزادی، به جبهه شمال پیوستند و این بار نه به عنوان برده، که به عنوان سرباز مسلح -مانند سفیدپوستان- به خدمت ارتش شمال درآمدند و علیه جبهه جنوب جنگیدند. به تعبیر «ایرا برلین» فرار بردگان به شمال، یک برد دوجانبه بود: یک سرباز از جبهه جنوب کم میشد و یک سرباز به جبهه شمال اضافه. تعداد بردگانی که به مرزهای شمال پناه بردند، ۵۰۰ هزار نفر و تعداد اعضای لشکر جنوب منهای بردهها بین ۷۵۰ هزار تا یک میلیون نفر برآورد شده است. البته همه ۵۰۰ هزار بردهای که به شمال پناه بردند، در جبهه حضور نداشتند. بخشی از آنها روی زمین کار میکردند و فرار آنها به شمال، به اقتصاد کشاورزی جنوب نیز ضربه سنگینی زد. سال ۱۸۶۵ جبهه جنوب شکست خورد و ایالات متحده آمریکا، هم از تجزیه نجات یافت و هم از تجارت آزاد. لینکلن بعدها گفت: «اگر میتوانستم ایالات متحده را بدون آزادی یک برده حفظ کنم، این کار را میکردم». بنابراین علت اعلام استقلال ایالات جنوب از ایالات متحده آمریکا، شورش علیه حمایتگرایی تجاری توسط جمهوریخواهانِ حاکم بود و علت اعلان جنگ علیه این ایالات توسط لینکلن نیز، جلوگیری از تجزیه آمریکا.
«پاتریک بوکانان» مشاور ویژه ریچارد نیکسون -رئیس جمهور جمهوریخواه آمریکا در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۴۷- در تقدیس سیاست «حمایت از تولید داخلی» حزب جمهوریخواه مینویسد: «ایالات متحده پشت یک دیوار تعرفه به دست جرج واشنگتن، الکساندر همیلتون، ویلیام مککنلی، آبراهام لینکلن، و دیگر رؤسای جمهور جمهوریخواه، از یک جمهوری ساحلی ارضی به بزرگترین قدرت صنعتی جهان تبدیل شد. چنین سیاست موفقی به حمایت¬گرایی از تولیدات داخلی معروف است که امروزه ناپسند قلمداد میشود».
با توجه به این واقعیتها، اگر انگاره غلط «لغو بردهداری» را ریشه جنگ داخلی آمریکا در دهه ۱۸۶۰ بدانیم، نه تنها ممکن است همچون رئیس دولت اصلاحات، «آبراهام لینکلن» را به دلیل تلاشش برای «آزادی» تقدیس و تکریم کنیم، بلکه در تحلیل اوضاع امروز آمریکا نیز به خطا خواهیم رفت.
اما اگر واقعیت جنگ داخلی دهه ۱۸۶۰ یعنی منازعه بر سر سیاست تجاری را دریابیم، حوادث مرتبط با انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا را بهگونهای دیگر خواهیم دید. حقیقت این است که دلایلی که موجب وقوع جنگ داخلی اول شدند، ریشه منازعات امروز در صحنه سیاسی آمریکا نیز هستند. دونالد ترامپ رئیس جمهور جمهوریخواه آمریکا وقتی روی کار آمد، شعارش را «اول آمریکا» قرار داد، در حمایت از تولید داخلی تعرفههای واردات را بهشدت افزایش داد، به جنگ تجاری با چین رفت و موفقیتهای اقتصادی قابل توجهی برای آمریکا بهویژه در حوزه رشد اقتصادی و کاهش بیکاری رقم زد. اما همین سیاستها، به ضرر اقتصاد تجارتپایه ایالتهای دموکرات مانند کالیفرنیا شد. کالیفرنیا که بهتنهایی ششمین اقتصاد بزرگ جهان است، وابستگی زیادی به تجارت خارجی دارد و هر عاملی که تجارت را محدود سازد، به اقتصاد این ایالت ضربه میزند، ولو در درازمدت به نفع اقتصاد آمریکا باشد.
بنابراین انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، صحنه درگیری و اغتشاش خیابانی شده است، نباید تصور کرد که منازعه، میان طرفداران دونالد ترامپ و جو بایدن است که از فرط علاقه به کاندیدای مورد علاقه خود، تحمل شکست محبوبشان را ندارند و خود را برای «جنگ داخلی» مهیا میکنند. کسانی که معتقدند هیئت حاکمه آمریکا منازعات پساانتخابات را مدیریت خواهد کرد، ماجرا را اینگونه میبینند. اما واقعیت این است که منازعه اصلی، میان دو قطب سرمایهداری و داخل همان هیئت حاکمه است که در یک سویش، جمهوریخواهان معتقد به حمایتگرایی قرار دارند و در سوی دیگر، دموکراتهای قائل به تجارت آزاد. مسائل متعددی نظیر نحوه مدیریت مواجهه با کرونا یا برخی مسائل اجتماعی نظیر رنگ و نژاد و جنسیت و اخلاق و محیط زیست و حمل سلاح و سقط جنین و... نیز وجود دارند که موضوعاتی پیرامونی محسوب میشوند و نقش تحریککننده مردم برای حضور در خیابانها و تشدیدکننده درگیریها را دارند.
این است که میتوان گفت منازعات درون حاکمیتی آمریکا امروز بر سر همان موضوعاتی که جنگ داخلی اول را رقم زد، به اوج رسیده است. آمریکای پس از سوم نوامبر، بههیچوجه آمریکای سابق نخواهد بود. ترامپ حاضر نیست از قدرت کنار رود. او به احتمال بسیار زیاد در صورت شکست زیر بار آن نخواهد رفت و حامیان مسلح خود را -که ماههاست برای حفظ ترامپ در قدرت تمرین جنگ شهری میکنند- به خیابان فراخواهد خواند؛ دموکراتها نیز تداوم سیاستهای ترامپ را برای خود ممکن نمیبینند و چندی پیش «جان پادستا» عضو مرکزیت حزب دموکرات اعلام کرد در سناریو انتخاباتی این حزب، پیشبینی شده است در صورت شکست بایدن، سه ایالت کرانه غربی (واشنگتن، اورگان و کالیفرنیا) اعلام استقلال کنند. در جنگ داخلی اول، حدود ۶۲۰ هزار نفر کشته شدند تا ایالات متحده آمریکا از تجزیه نجات یابد. آیا نخبگان جمهوریخواه به همان شدت و غلظت دهه ۱۸۶۰ مخالف تجزیه آمریکا هستند و در صورت اعلام استقلال سه ایالت کرانه غربی، برای نجات اتحادیه اعلان جنگ خواهند کرد؟ نشانههایی وجود دارد که در میان جمهوریخواهان چنین عزمی برای نجات آمریکا از تجزیه وجود ندارد. انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا، این کشور را در دوراهی جنگ داخلی و تجزیه قرار داده است.
انتهای پیام/
نظر شما