سرور هادیان/
مینویسد، برای آنکه معتقد است با نوشتن خودش را پیدا میکند و یک دنیا حسهای خوب را میتواند با بقیه تقسیم کند. میگوید: «نوشتن یعنی حال خوب را با دیگران به اشتراک گذاشتن».
او معتقد است برای نوشتن هیچ گاه دیر نیست و میتوان تصمیم گرفت و نوشت و موفق هم بود. «زهرا بهلولی شعفی»، متولد آبان ماه ۱۳۴۴ در مشهد است. این روزها از این بانوی نویسنده شهرمان، رمان «نارنجهای خیس» توسط نشر طنین قلم به چاپ رسیده است که به روایت متفاوتی از روزهای قرنطینه و کرونا میپردازد.
او درباره آخرین رمانش میگوید: رمان نارنجهای خیس، روایت دختری دانشجو به نام پرستو است که چند ماهی است مادرش را از دست داده است و تنهایی و نبودن مادر و شیوع کرونا موجب میشود بر خلاف نظر خواهرش، راهی روستای «چمندره» بشود تا قرنطینهاش را آنجا سپری کند اما در راههای فرعی، به خصوص دوراهیها مسیر چمندره را گم میکند و از روستایی به نام «بنفشه» سر درمیآورد. روز بعد وقتی توسط مردی به نام هاکان، راهی چمندره میشود سیل راه را میبندد و دوباره مجبور میشود به روستای زیبای بنفشه برگردد. این بار سیل زده است و او با چمدانی که آب آن را برده و ماشینی که یک ماه باید در تعمیرگاه باشد، مواجه میشود. رمان وارد زندگی و سرگذشت هاکان و اسرار خانوادگی آنها میشود. راوی اول شخص است.
این بانوی اهل قلم میافزاید: در ۱۴ فروردین که روزهای شیوع کرونا و روزگار قرنطینه را به سر میبردم، نوشتن این رمان که حدود ۲۰۰ صفحه است را آغاز کردم. اواخر اردیبهشت، نسخه اول آن تمام شد و خرداد بار دیگر بازنویسی آن را انجام دادم و کارهای چاپ آن توسط خانم سلطانی در نشر طنین قلم انجام و این رمان به چاپ رسید. او هدف از نوشتن این رمان را انتقال حال خوب در دوران کرونا به مخاطبانش بیان میدارد و میگوید: همه هدفم این است که در این دوران مخاطب من با خواندن این رمان حالش بهتر شود و بگویم در همین دوران هم میتوان خوب بود.
از او درباره ورودش به فضای نوشتن میپرسم، میگوید: من از کودکی به نوشتن علاقهمند بودم اما هیچ مشوقی نداشتم. همان قدر میدانستم که زنگ انشا برایم بهترین زمان زندگی من بود. شعر میگفتم و در دوران دبیرستان گاهی نمایشنامه مینوشتم. او با اشاره به اینکه همیشه کتابهایش را از کتابفروشی که در خیابان شهدا مشهد بود، خریداری میکرده است، بیان میدارد: آن کتابفروشی دیگر نیست و شاید برای خیلیها مثل من آن کتابفروشی نوستالوژیک باشد. آن زمان مدام از آنجا کتاب رمان و داستان میخریدم و با علاقه آنها را میخواندم.
این نویسنده توضیح میدهد: از سال ۹۰ به صورت جدی مشغول به نوشتن شدم و سال ۹۳ اول مجموعه داستان کوتاه من به نام «فانوسهای روشن» بیرون آمد که مورد تشویق بسیار قرار گرفتم؛ اگرچه دیر اما سرانجام توانستم به آنچه حس درونی من در نوشتن بود، دست یابم.
وی درباره کتاب «عمارت چوبی» میگوید: عمارت چوبی رمان دیگری بود که درباره جنگ جهانی دوم و متعلق به خانواده مسلمان و لهستانی و یهودی است که این رمان تاریخی را در سال ۹۶ به رشته تحریر درآوردم و سال ۹۷ نیز به چاپ رسید. عمارت چوبی، رمانی است که داستانی رئال و سورئال دارد که با دیدن مسجد چوبی سوژه این داستان به ذهنم رسید. این نویسنده شهرمان خاطرنشان میسازد: بعدها در حوزه هنری کتاب «در جستجوی تو» که به سالهای ۵۶ و ۵۷ انقلاب بازمیگشت را نوشتم.
وی در خصوص اثر بعدی خود توضیح میدهد: رمان بعدی من رمان تاریخی است و این روزها مشغول مطالعه هستم. معمولاً شبها به مطالعه میپردازم و هنگام شروع یک اثر نوشتن را در صبحهای زود آغاز میکنم.
او در پایان تأکید میکند: برای نوشتن هیچ وقت دیر نیست، با نوشتن میتوان احساسات درونی را بیان کرد و خوشحالم که اگرچه دیر اما اشتیاق نوشتن در من هنوز وجود دارد و میتوانم به آثار بهتر و پربارتری بیندیشم.
نظر شما