امام حسن عسکری(ع) در روز هشتم یا دهم ماه ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. البته روایت روز هشتم معروفتر بوده و در تقویم ها این روز به عنوان تاریخ تولد امام حسن عسکری (ع) ثبت شده است.
ایشان در سنین کودکی به همراه پدر بزرگوار خود توسط حاکم وقت عباسی به عراق فراخوانده و در شهر سامرا ساکن و تحت نظر قرار گرفت. ایشان بیشتر عمر خود را در این شهر به سر برد و به اعتقاد مورخان تنها امامی است که نتوانست در طول عمر خود به سفر حج برود.
همسر امام حسن عسکری(ع) نرجس خاتون است. او مادر امام زمان(عج) و نوه قیصر روم و از نسل حواریون عیسی بن مریم(ع) بوده است. قدرت الهی آن بانوی مکرمه را برای همسری حضرت عسکری (علیه السلام) از روم به سامرا فرستاد.
مدمت امامت یازدهمین امام شیعیان ۶ سال بوده است. ایشان در سال ۲۵۴ و در حالیکه ۲۲ سال سن داشتند به امامت رسیدند.
در خصوص معرفی امام حسن عسکری(ع) به عنوان جانشین پدر بزرگوار خود آورده اند که در زمان امام هادی(ع) پسر بزرگ ایشان از دنیا رفت، همه سردرگم بودند. میگفتند: "علیبنمحمد (ع) دیگر جانشینی ندارد!" مجلس ختم بود. میآمدند و به ایشان تسلیت میگفتند.
جوانی وارد شد با قدّی متوسط، اندامی متناسب، چشمهای درشت و سیاه ابروهای کشیده؛ زیباتر از همه. آمد و نشست کنار امام. علیبنمحمد(ع) رو به مردم کرد، اشاره کرد به او و گفت: "بعد از من حسن امام شماست."
آمادهسازی شیعیان برای عصر غیبت
برخی از تاریخ نگاران معتقدند که ایشان اقداماتی برای آمادهسازی شیعیان جهت ورود به عصر غیبت انجام داده اند. در آن دوره سخن گفتن امام عسکری (ع) با اصحاب خود از پشت پرده صورت می گرفت و یا اینکه بیشتر فعالیتهای مربوط به امام، توسط وکیلان او انجام می پذیرفت. برخی نیز مدعی اند که امام عسکری(ع)، گاهی به سوالهای فقهی پاسخ کاملی نداده و تنها به بیان قاعدهای کلی میپرداختند تا فقها بتوانند به کمک آن، به پاسخ برسند. بعضی اوقات نیز امام برای پاسخ به پرسشهای فقهی مراجعه به کتابهای حدیثی شیعه را پیشنهاد میدادند. اینگونه اقدامات باعث شد که جامعه شیعه آمادگی لازم را پیدا کند تا بتواند مشکلات و مسائل فقهی و عقیدتی خود را بدون نیاز به مراجعه به امام حاضر برطرف نماید.
ماجرای خواندنی جانشین بر حق امام عسکری
ماجرای جانشینی امام حسن عسکری(ع)، نیز به نوبه خود خواندنی و جالب است. شفقنا در این خصوص می نویسد: ابوالادیان گوید: من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) می کردم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. در مرض موت، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود. ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد، امامت با کیست؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.
ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما. امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد. ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم. امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست. ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود.
داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری(ع) را دیدم که نشسته و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد. چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد. سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام.
در این موقع، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی (کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا. شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن.
جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است. ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند. خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد. درود خدای بزرگ بر او باد.
منابع:
حسین مظاهری، زندگی چهارده معصوم علیهمالسلام، ج۱
شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲
مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۷۴ش
انتهای پیام/
نظر شما