مثل فرد مبتلا به بیماری اعتیاد که مرتب به خود مرفین و مواد دیگر تزریق میکند تا حالش میزان بماند، درحالیکه اصلاً وضعیت مناسبی ندارد و در بدترین حالت ممکن به سر میبرد، بیآنکه به آشفتگی و پندارپریشی خود اشراف داشته باشد.
«تجددخواهی کاذب» چنین سمی است که از دوره ظهور قاجار در حیطههای فرهنگی کشور توسط «روشنفکران» غربشیفته قربانی میگیرد: جوانان این مرز و بوم. ما در بسیاری از مواقع با دو نوع تجددخواهی مواجه هستیم: تجددخواهی درونجوش و برونجوش که در نقطه مقابل هم قرار دارند.
تجددخواهی درونجوش به نوعی از تحولخواهی گفته میشود که از بطن و متن جامعه برخاسته شده باشد.
این نوع تجددخواهی میتواند از بیرون هم الگوبرداریهایی را داشته باشد، ولی نباید این الگوبرداریها خاستگاه و منشأ این تجددخواهی را تشکیل بدهد. تجددخواهی برونجوش نوع دیگر تحولخواهی است که بطن و خاستگاهش برگرفته شده از اندیشه ورزیای است که درون جامعه و تاریخ فرهنگی و فکری آن ریشه و مصداق ندارد.
به این نوع نگاه که اغلب منجر به زیر پا گذاشتن ابعاد هویتی و فرهنگی است، اندیشهورزی کاذب گفته میشود.غربگدایی یکی از مصادیق این نوع از اندیشهورزی تکبُعدی است.
غربگدا اندیشهورزی فرهنگهای دیگر را نه تنها به عاریه میگیرد، بلکه آنها را بهطور همهجانبه و بدون ملاحظه شاکلههای درونفرهنگی به جهانبینی و قانون اساسی اندیشهورزی خود تبدیل میکند. غربگدایی نوعی تکدیگری است که تیشهای بر ریشه کرامت انسان است.
جنزدگی، کلیت دنیای ذهنی تجددخواهان غربگدا را طوری احاطه کرده است که تنها نگاه خود را «درست و رهاییبخش»می پندارند و همزمان واقعیت ذهن مخالفانشان را «تعصب» تلقی میکنند.
توهم تجددخواهی مبتنی بر تقلید این طیف، نه تنها سبب ایجاد یک شکاف همهجانبه در کشور شده، بلکه چرخهای تغییر و تحول واقعی را در آن تا حدود زیادی به گل نشانده است. جنزدههای تجددخواه که در خود ارادهای برای ایجاد تحول خودجوش نمیبینند، در جامعه از غرب بهشتی میسازند مبنی بر اینکه تنها آنجا مکان اندیشه، آزادی، توسعه و پیشرفت است.
این تلقین در ابعاد وسیع سبب ایجاد بیاعتمادی به توانمندیهای خود و ازخودبیزاری دینی و فرهنگی میشود و جامعه را در نهایت به تسلیم تمدنی و عبور از همه ارزشهای مدنی، ملی و فرهنگی میکشاند. این نوع تجددخواهی به این دلیل کاذب است که در فرهنگ ایران ریشهای ندارد و لاجرم موجب احساس حقارت، خشکاندن استعدادها، شکاف اجتماعی و فرار مغزها میشود تا جایی که نخبگانی که در المپیادهای علمی میدرخشند، ناخودآگاه سر از کشورهای غربی درمیآورند.
تجددخواهی کاذب از همان روزهای اول انقلاب اسلامی با این خاستگاه که باید با پشتوانه اراده ملی و به کارگیری ظرفیتهای بالفعل جامعه، کشور را بسازیم و جایگاه خود را در منطقه و جهان مشخص کنیم، مخالف بوده است و امروز نیز در جامعه با شعار «هیچکس این حکومت را نمیخواهد» بیوقفه در افکار عمومی جولان میدهد و با تزریق نگاه غربگدایانه خود به آن موجب وسوسه این ظرفیتها میشود.
بخش عمده شکاف اجتماعی و بحران هویتی بهخصوص در نسل جوان امروز از همین تجددخواهی کاذب سرچشمه میگیرد. با کمک آمار استنباطی میتوان نشان داد این افراد از جمله کسانی هستند که به علت عدم اعتقاد درونی به تحول واقعی و خودجوش، نه تنها فرزندان خود را برای تحصیل به آمریکا، کانادا و کشورهای اروپای غربی میفرستند، بلکه خانواده خود را نیز برای زندگی یا اقامت طولانی راهی این کشورها میکنند.
اگر انگیزهای برای بهبود شرایط و سلامتی نهادها و روابط مبتنی بر همگرایی در کشور وجود دارد، باید آستین بالا بزنیم و با نگاهی واقعبینانه تیشههای ریشههای فرهنگی و تمدنی کشور را مورد آسیبشناسی ریشهای قرار دهیم.
باید مشخص شود چه پارامترهایی موجب میشوند این مسئولان تجددخواه اغلب عالیرتبه، پنهان یا آشکار دوسویه عمل کنند و چه کسی یا کسانی به آنها این اجازه را میدهند. این چندگانگی شخصیت سیاسی باید مورد آسیبشناسی ریشهای قرار گیرد که چرا از یک سو فریاد انقلابیگری سر میدهند و میخواهند با پایبندی ظاهری به شعائر و مناسک اسلامی «همرنگ جماعت» باشند، ولی از سوی دیگر فرزندان خود را برای تحصیل به همان کشورهایی میفرستند که آنها را در شعارهایشان باعث و بانی عقب افتادگی ایران قلمداد میکنند.
غربگدایی و ارزشگریزی عملی و نظری از شاخصههای تجددخواهان غربگداست. تندروهای این جریان برای ایران در جام جهانی «آرزوی باخت» میکنند، کفش و لباسی که ما بر تن داریم را اکتشاف غرب جلوه میدهند و بهترین دستاورد ایران را «آبگوشت بزباش» میدانند.
آنها به خوبی میدانند چگونه میتوان روحیه خودباوری را در جامعه برای غربگدا کردن آن تضعیف کرد و از بین برد.
حجم وسیعی از اظهارنظرهای این تجددخواهان در مناظرات، مکتوبات و سخنرانیها علیه ارزشهای دینی، فرهنگی و حتی ملی بیان شده است که باید در یک گفتمان مبتنی بر استدلال مورد آسیبشناسی سیستمی قرار گیرد. کارنامه این ارزشگریزی بلند است: حمله به قیام کربلا، توهین به احکام اسلامی، اهانت به مقدسات و شهدا و صدها مورد دیگر با شیوههای مختلف در روزنامهها و نشریات و سخنرانیهای افراد جریان تندروی تجددخواه ثبت شده است. با این خیمه شببازیها میخواهند ادای غرب را که فرهنگ و تاریخی دیگر دارد، دربیاورند و کشور خود را متحول کنند.
غرب دیدههای غرب نفهمیده و غرب ندیدههای غربگدا زمانی میتوانند به خود و جامعه کمک کنند که دست از این خودحقیرپنداری بردارند و ایرانمحور و مردممحور عمل کنند، بدون اینکه تعامل و مراوده مبتنی بر احترام متقابل با کشورهای دیگر را نادیده بگیرند.
۸ آذر ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۸
کد خبر: ۷۳۰۱۵۸
آسیبشناسی فرار یا فراری دادن استعدادها (1)
دیوار گدایی و پل خودباوری
پروفسور حمیدرضا یوسفی، استاد دانشگاه پتسدام آلمان
چه بر سر ما آمده یا آوردهاند که امروز مثل جن زدهها رفتار میکنیم؟ جنزدگی خودبهخود بهوجود نمیآید، بلکه میتواند سمی باشد که خودمان با دستهای خود به شریانهای روح و روانمان تزریق میکنیم.
زمان مطالعه: ۴ دقیقه
نظر شما