گپ کوتاهی میزنیم و قول فرستادن همه عکسها و گفتوگو را برای همان شب میگیرم و قطع میکنم.
کاش میراث فرهنگی ثبت نمیکرد!
در فاصله تماس مجدد پیامهای قبلی کانال روستا را مرور میکنم. این پیام توجهم را جلب میکند، پیامی که پس از تخریب قسمتی از این کاروانسرا توسط یکی از مردم منتشر شده است: «مدیر کل میراث فرهنگی استان و ریاست میراث فرهنگی بجستان از بازدید شما در شهریور ۹۸ از کاروانسرای زینآباد کمتر از یک سال گذشته ولی متأسفانه کاروانسرای تاریخی زینآباد امروز ۲۷ فروردین ۹۹ تخریب شد» و در ادامه: «میراث فرهنگی واقعاً خسته نباشید! افسوس... قول کمک... عکس گرفتنها! کاش میراث فرهنگی ثبت نمیکرد. کاش مثل قدیم خود مردم پشتبام را کاهگل میکردند».
«اُشتر خُسبان» زیر بارِ وعدههای مسئولان فرو ریخت!
جالبترین پیام اما راجع به عکسی از بازدید نماینده سابق مردم گناباد و بجستان است که دو سال پیش در بازدید از این کاروانسرای تاریخی ثبت شده است. هشتگی نیز که برای این عکس پس از تخریب ثبت شده جالبتر؛ هشتگ این است: #زیر_پای_نماینده_فروریخت. کنایه اهالی روستا مشخصاً به عکسهای بازدید نماینده و تخریب قسمتی از پشتبام کاروانسراست که بین خود اهالی به «اُشتر خسبان» معروف است. حکایتی کنایهآمیز، گویی «اُشتر خُسبان» نیز تاب و توان تحمل وعدههای مسئولان را نداشته است. دو سال پیش در همین نقطه وعده اعتباری ۲۰میلیون تومانی برای بهسازی کاروانسرا از طرف نماینده داده میشود که پیگیریها برای دریافت آن بینتیجه میماند.
هزینه بهسازی، در نهایت خرج مرمت شد!
چند ساعتی از تماس اولیه با شورای روستا میگذرد. آفتاب چند ساعتی است غروب کرده و به نظر فرصت خوبی برای ادامه گفت و شنود است. دوباره زنگ میزنم. میگوید: «تقریباً کار کاهگل کردن پشتبام کاروانسرا تمام شده است. یک قسمت خیلی کوچک باقی ماند که فردا سه چهار نفر هم میتوانند سر یک ساعت تمامش کنند». چون قبلاً از نزدیک این کاروانسرا و مساحت آن را دیدهام، میپرسم «مگر چقدر از پشتبام را کاهگل کرده بودید؟ فقط همان قسمتی که ریزش کرده، مگر نبوده است؟» میگوید: «نه! همه پشتبام بوده است!» تعجب میکنم چون تقریباً نیمی از مساحت ۲هزار و ۵۰۰ مترمربعی کاروانسرا مسقف است. ادامه میدهد: «سقف یکی از اُشتر خسبانها- البته ما اهالی به آن این طور میگوییم- پس از بارندگیهای زمستان و فروردین ماه فرو ریخت.
با اداره میراث فرهنگی شهرستانبجستان، تفاهم کردیم که آنها هزینه مصالح را بدهند و دهیاری و شورای روستا نیز هزینه کارگر را تأمین کنند. سهم هر کدام ۲۰میلیون تومان شد، یعنی در مجموع ۴۰میلیون تومان». حرفها اینجا دیگر تکرار همان قصه همیشگی است، طولانی شدن روند تخصیص اعتبارات ملی میراث فرهنگی و همان حکایت نوشدارو پس از مرگ سهراب. به عبارتی هزینه ۲۰ میلیون تومانی که در وقت خودش میتوانست خرج بهسازی سالمترین اثر تاریخی شهرستان شود، در نهایت خرج مرمت بخشی از آن شد.
تصمیمی با نظارت و تعامل با اداره میراث فرهنگی
از ماجرای تصمیم کاهگل کردن کل پشتبام کاروانسرا میپرسم و بلافاصله این پرسش به ذهنم میآید که بر اساس قاعده این کار بدون هماهنگی با میراث غیرممکن است. میگوید: «پس از مرمت آن قسمت تخریب شده، برای جلوگیری از تخریب بیشتر تصمیم گرفتیم تا پیش از زمستان، پشتبام را کاهگل کنیم تا آب بیشتری نفوذ نکند و موجب خرابی بیشتر نشود. در حقیقت این کار مثل یک مُسکن است اگرنه باید آجرهای قبلی همه جمع شود، روی آن را دوباره گِل بدهند و دست آخر روی آن آجرچینی کنند. این را هم باید اشاره کنم که قرار شد این کار با تعامل و نظارت ریاست اداره میراث فرهنگی انجام شود و تأمین مصالح و بحث بیمه نیز به عهده آنها باشد».
جمعه، هفت و نیم صبح، جلو کاروانسرا
ادامه ماجرا تا پیش از روز بازسازی، در کانال مجازی روستا با صدور فراخوان برای مرمت دنبال میشود: «با توجه به نزدیک شدن فصل بارندگی و بارشهای پیش رو و فرسودگی کاهگل پشتبام کاروانسرا- میراث گذشتگان، زادگاهمان و سالمترین بنای تاریخی منطقه تا پارسال- بر آن شدیم تا مانند سالیان گذشته مرمت کاهگل پشتبام کاروانسرا را به کمک دهیاری و شورای اسلامی و شما همشهریان عزیز انجام دهیم تا از تخریب دیگر قسمتهای کاروانسرا جلوگیری نماییم، لذا از تمامی جوانان، نوجوانان و استاد بناهای عزیز روستا تقاضامندیم جمعه این هفته را به مرمت کاروانسرا اختصاص دهید. همشهریان محترم توجه فرمایند کلیه هماهنگیها جهت سفارش مصالح و جابهجایی آن انجام شده است. کلیه افرادی که در این محل حضور داشته باشند تا پایان کار بیمه خواهند شد، کلیه پروتکلهای بهداشتی رعایت خواهد شد، کاهگلهایی که از روز قبل آماده خواهد شد توسط باکس جرثقیل به بالای پشتبام هدایت خواهد شد، از این رو جهت جابهجایی و پای کار بردن مصالح نیاز به فرغون برای حمل مصالح داریم. حدود ۱۵ عدد فرغون. هر کسی میتواند با فرغون بیاید».
در فراخوان کانال روستا، حدود ۳۰ نفر برای مرمت اعلام آمادگی کردهاند. اسامی همه نیز موجود است.
چهار نفر از اهالی گفتهاند با تراکتور میآیند، دو نفر با کامیون، هزینه جرثقیل را هم یکی از خیران روستا قبول کرده است.
دست آخر از حس و حالش بعد از این کار میپرسم، میگوید: «کاش سالها پیش این کار را میکردیم. اگر این کار را میکردیم کلی فرق میکرد. ما منتظر بودیم که میراث فرهنگی کی میخواهد بیاید و اینجا را مرمت کند. این سالها و به خصوص پس از آسیبی که بر اثر بارندگیها به بافت کاروانسرا وارد شد، هر کسی که از جلو کاروانسرا رد میشد احساس میکرد یکی از بزرگان روستا در حال احتضار است و کاری هم از دستش برنمیآمد. حالا اما همه خوشحالایم که سنت گذشتگانمان را احیا کردیم و فهمیدیم که برای کاروانسرای تاریخی روستا، کسی دلسوزتر از خود اهالی نیست». آخر بحث هم اصرار میکند این را اشاره کنم که بخشدار مرکزی به اسم آقای احمدیان، با اینکه روز تعطیل بوده از همان اول صبح آمده و به جد پیگیر کارها بوده است.
نظر شما