استاد محمداعظم رهنورد زریاب دو ویژگی مهم در ادبیات داستانی افغانستان دارد؛ یکی اینکه ایشان از داستاننویسان پیشکسوت افغانستان است. داستاننویسی در افغانستان، به معنای مدرن و امروزی آن، دقیقاً ۱۰۱ سال پیش شروع شد. افغانستان در این یک قرن و یک سال، حوادث و فراز و فرودهای زیادی داشته است و شما هم میدانید که فرهنگ و زبان و ادبیات از تحولات و وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه بسیار تأثیر میپذیرد. یعنی شما خیلی راحت میتوانی وضعیت ادبیات یک جامعه را از روی وضعیت اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی آن حدس بزنید. مردم افغانستان هم در این یک قرن و به خصوص طی ۴۰ سال گذشته غیر از جنگ چیزی ندیدهاند. به همین دلیل با اینکه ادبیات داستانی در دهههای اخیر علاقهمندان زیادی در افغانستان داشته است، اما عملاً کسانی که بتوانند این تحولات را تاب بیاورند بسیار کم بودهاند. بعضیها وارد شدهاند اما خیلی زود محو شدهاند. تنها کسی که از دهه ۴۰ تاکنون، یعنی حدود ۶۰ سال، مقاوم و استوار و حرفهای در خط ادبیات داستانی ما مانده بود، استاد زریاب بود. این یک ویژگی خیلی مهم است. ویژگی دوم استاد زریاب این است که ایشان از دهه ۴۰ که به دهه دموکراسی و قانون اساسی معروف است، حضور مستمر و بسیار شاخصی داشته است. در این دهه داستاننویسان زیادی کار نویسندگی را شروع کردند و به ادبیات داستانی در دهه ۴۰ رونق بخشیدند که استاد زریاب یکی از همان کسانی است که داستاننویسی خود را از آن دهه شروع کرد و از همان سالها بهترین داستانهای کوتاه خود را نوشت و ادامه داد. به این شکل برجستهترین، شاخصترین و جدیترین داستاننویس افغانستان از دهه ۴۰ تاکنون استاد زریاب بود که به نظر من این استمرار خیلی مهم است. یکی از مشکلات زبان فارسی در افغانستان که ادبیات داستانی هم با آن درگیر است همان دوزبانه بودن افغانستان است. در آنجا زبان پشتو و زبان فارسی هر دو رسمیت دارند اما حاکمیت همیشه در اختیار پشتوزبانان بوده است. یعنی از آغاز تشکیل کشور افغانستان، همیشه پشتوزبانان در رأس حاکمیت بودهاند و متأسفانه فشار علیه زبان فارسی طی این قرن اخیر وجود داشته است. حاکمیت احساس میکند برای ایجاد هویت یگانه فرهنگی و زبانی باید زبان پشتو را رشد بدهد و زبان فارسی را تضعیف کند. آنها به این نتیجه رسیدهاند تا زمانی که زبان فارسی وجود داشته باشد زبان پشتو رشد نمیکند.
به همین دلیل با زبان فارسی و کلماتی مثل دانشگاه و دانشکده و دبیرستان و این نوع واژهها که از ایران میآیند مبارزه خیلی تند و نامعقولی دارند. در شوروی سابق تلاش بر این بود که بین ایران، افغانستان و تاجیکستان شکاف ایجاد کنند. به همین دلیل گفتند شما سه زبان مختلف دارید! زبان فارسی مال ایران، زبان دری برای افغانستان و زبان تاجیکی هم برای تاجیکستان است و اینها هیچ پیوندی ندارند. برای اینکه بتوانند ما را از همدیگر جدا کنند و بین حوزه تمدن فارسی جدایی بیفکنند، چنین نقشهای کشیدند و اجرا کردند. هنوز هم سردمداران پشتو در افغانستان گاهی همین صدا را بلند میکنند که زبان ما فارسی نیست، دری است. حتی به واژههایی که از ایران میآید خارجی میگویند! استاد زریاب پهلوان مبارزه در این میدان بود. ایشان با آثار خودش و با تلاشهای خودش سعی در زدودن این دروغ و فریب داشت.
هیچ نویسندهای در افغانستان، چه به لحاظ کیفیت و چه به لحاظ کمیت کار، با ایشان قابل مقایسه نیست. استاد زریاب ۵-۴ مجموعه داستان و ۶-۵ رمان دارند که در کنار مجموعه مقالات و کلاسهای آموزشی، فعالیت چشمگیر و مؤثری را نشان میدهد. هیچ کدام از داستاننویسان افغانستان در این حد کار نکرده و مؤثر نبوده است. از مهمترین کارهای استاد حضور، تمرکز و دلسوزی برای افغانستان بود. ایشان در زمان جنگهای داخلی و سلطه طالبان به فرانسه رفتند که آنجا زندگی خیلی خوبی هم داشتند و آرام زندگی میکردند، اما وقتی طالبان سقوط کرد و وضعیت کمی ثبات پیدا کرد دوباره به افغانستان برگشتند و به سمت هیچ کشور اروپایی نرفتند.
نویسندگان افغانستانی که اکنون در کشورهای اروپایی هستند در آن کشورها هضم شدهاند و فراموش شدهاند و از کار داستاننویسی دست برداشتهاند. چون نویسنده مثل ماهی است که اگر در جامعه خودش نباشد از لحاظ فکری میمیرد. به همین دلیل بود که استاد زریاب غرب را تحمل نکردند و برگشتند. دو سه سال پیش که ایشان به مشهد آمدند و با نویسندگان افغانستانی ساکن مشهد دیداری داشتند، نکات مهمی به ما یادآور شدند. به ما فرمودند کسانی که به غرب رفتهاند، در آن کشورها هضم شدهاند. چون تا بخواهند زبان آن کشورها را یاد بگیرند و به آن زبان دوم شعر و داستان بنویسند سالها طول میکشد و اصلاً ممکن نیست. بعد چندین بار این مسئله را در یک جمله کوتاه تکرار کردند که من به شما جوانهایی که در ایران درس میخوانید و فعالیتهای ادبی دارید بسیار امیدوارم. همچنین فرمودند بهترین بنا، نجار، خبرنگار، هنرمند، روزنامهنگار، فعال فرهنگی و استاد دانشگاههای ما از ایران آمدهاند و من به ایران بسیار امیدوارم. اینجا فضای بسیار مساعدی برای فعالیت فرهنگی و هنری دارد و به ما توصیه کردند از این فرصت بهترین بهره را ببریم تا بتوانیم ادبیات و زبان فارسی در افغانستان را قدرت بیشتری ببخشیم. امیدوارم ما شاگردان، راه ایشان را ادامه دهیم.
نظر شما