تحولات منطقه

۲۵ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۲
کد خبر: ۷۳۲۰۵۷

موانع انتقال گفت‌وگوهای صلح به داخل افغانستان

میراحمد رضا مشرف / کارشناس مسائل افغانستان
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

پرونده گفت‌وگوهای صلح میان دولت افغانستان و طالبان در دوحه قطر پس از چند ماه مذاکره و رایزنی فشرده، به طور موقت بسته شده است. نکته قابل تأمل در پایان دور نخست گفت‌وگوها، پیشنهادی است که از سوی حمدالله محب، مشاور امنیت ملی دولت افغانستان برای تغییر مکان مذاکرات صلح مطرح شد. وی از طرف‌های مذاکره‌کننده و در واقع طالبان خواست گفت‌وگوهای صلح را به داخل افغانستان منتقل کنند و در عین حال تأکید کرد در این زمینه دولت در هر مکانی که طالبان پیشنهاد دهد حاضر به ادامه مذاکرات است. حمدالله محب برای این پیشنهاد خود دلایلی همچون جلوگیری از تأثیرپذیری مذاکرات از عوامل و شرایط خارجی، آگاهی هر چه بیشتر مذاکره‌کنندگان از خواست و مطالبات مردم، فراهم شدن زمینه نظارت و اعمال حاکمیت هر چه بیشتر مردم افغانستان بر روند صلح و جلوگیری از مخارج اضافه را برمی‌شمارد. پیشنهاد مشاور امنیت ملی دولت کابل و دلایل او در خور توجه است، به‌خصوص اینکه تجربه مذاکرات بُن و اقداماتی همچون سهیم‌سازی جناح قبرس و رم در حکومت آینده افغانستان هم وجود داشته است. با این حال باید دید آیا امکان عملی شدن چنین پیشنهادی وجود دارد؟

دلایل و عوامل متعددی را می‌توان برشمرد که امکان تحقق این پیشنهاد را دشوار و یا حتی غیرممکن می‌سازد. در نخستین و ساده‌ترین مورد، بحث امنیت، مهم‌ترین معضلی است که این پیشنهاد را به چالش می‌کشد. در حال حاضر هیچ ناحیه امنی در داخل افغانستان وجود ندارد و حتی در نواحی تحت کنترل طالبان هم ممکن است مخالفان گفت‌وگوهای صلح درون این گروه و یا داعش امنیت مذاکرات را به خطر اندازند. از سوی دیگر بسیار بعید است طالبان انجام مذاکرات در زیر چتر حمایتی دولت را بپذیرند.

اما دومین معضل در زمینه انتقال مذاکرات صلح، به ماهیت بحران افغانستان بازمی‌گردد. جنگ و نزاع ۴۰ ساله در افغانستان یک درگیری محلی و یا قومی محدود نیست، بلکه از همان ابتدا (حمله نیروهای شوروی سابق به افغانستان) تا مراحل کنونی، جدال‌ها و رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی یک پای ثابت و تأثیرگذار این بحران بوده‌اند. بر همین اساس تلاش‌های پیشین برای پایان دادن به این بحران عمدتاً در خارج از این کشور و در قالب توافقاتی همچون ژنو، اسلام آباد، بن و به‌تازگی دوحه شکل گرفته است. بنابراین حذف و یا حتی کمرنگ ساختن نقش عوامل خارجی در چنین درگیری‌های چندجانبه‌ای عملاً غیرممکن به نظر می‌رسد. از سوی دیگر میانجیگری و برگزاری مذاکرات در کشور ثالث برای حل این گونه معضلات در صحنه جهانی امری پذیرفته شده و معقول محسوب می‌شود، چنان‌که بحران داخلی در کشورهایی چون فیلیپین، کلمبیا و کشور همسایه افغانستان یعنی تاجیکستان به همین طریق حل و فصل شد. این نکته را هم نباید نادیده گرفت که امضای توافق در کشور ثالث نوعی ضمانت اجرا و پشتوانه برای آن ایجاد می‌کند که البته آن هم تا حد زیادی به ظرفیت و قابلیت‌های کشور میزبان بستگی دارد. در صلح تاجیکستان روسیه به دلیل نزدیکی مواضعش با دولت دوشنبه، نتوانست تضمین‌کننده مناسبی باشد و شرایط به‌تدریج به سمت نادیده گرفتن توافق و حذف مخالفان سوق پیدا کرد. در مورد افغانستان، هر چند بی‌طرفی قطر تا حد زیادی قابل پذیرش است، اما نسبت به توانایی‌ها و قابلیت‌های این کشور در ایجاد پشتوانه برای توافق تردیدهای اساسی وجود دارد.

 در نهایت این را هم باید اضافه کرد که انتقال گفت‌وگوها به داخل افغانستان نمی‌تواند در بازدهی این مذاکرات تغییر چندانی ایجاد کند. هر دو طرف مذاکره‌کننده وابستگی‌های آشکار و مشخصی به عناصر و قدرت‌های خارجی دارند، به‌ویژه طالبان که حتی رهبرانشان نیز در خارج از افغانستان زندگی می‌کنند. بدین ترتیب نباید انتظار داشت چنین انتقالی دگرگونی عمیقی در روند و یا نتایج مذاکرات پدید آورد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.