شاید بتوان جدیترین سریال تلویزیونی ساخته شده درباره موضوعات امنیتی را سریال «خانه امن» دانست که این شبها از شبکه یک سیما پخش میشود. اما سینما در این باره فرصتهای بیشتری برای پرداخت دارد که میتوان به آثاری همچون «روز صفر» و «شبی که ماه کامل شد» در سالهای اخیر اشاره کرد که هر دو فیلم به تحرکات عبدالمالک ریگی از دو منظر مختلف پرداختند و جزو فیلمهای درخشان دو دوره متوالی جشنواره فیلم فجر بودند. فیلمهای دیگری همچون «روز شیطان»، «روباه»، «پرچمدار»، «قلادههای طلا»، «به رنگ ارغوان»، «بادیگارد»، «سیانور»، «ماجرای نیمروز» و چند اثر دیگر نیز در این فهرست قرار میگیرند اما این تعداد پس از چهار دهه، کافی نیست. موضوعات جاسوسی و امنیتی همواره از ژانرهای جذاب در سینما و تلویزیون جهان بوده و مخاطبان زیادی را جذب خود کردهاند اما آنچه اهمیت دارد این است که نباید میدان روایت را در این حوزه خالی کرد، چرا که روایتهای اول، روایتهای اثرگذارتری هستند.
درباره اهمیت تولید آثار سینمایی و تلویزیونی در موضوعات جاسوسی، امنیتی و ترور با «حسین ترابنژاد» نویسنده سینما و تلویزیون که نگارش «خانه امن» را بر عهده داشته و در سینما نیز فیلمنامههای «ماجرای نیمروز؛ رد خون» و «سیانور» را نوشته است گفتوگو کردیم که میخوانید.
ترور دانشمندان هستهای، موضوعی است که یک دهه با آن روبهرو هستیم، به نظر شما دلیل فقر سینمای داستانی با موضوع ترور و شهدای ترور چیست؟
چند دلیل را برای این موضوع میتوان بیان کرد، نخست؛ از ماجراهای تاریخی باید زمانی بگذرد تا ابعاد مختلف قضیه مشخص و تهنشین شود تا بتوان از آن ماجرا، درام استخراج کرد. در فضای ژورنالیستی تا فاصله زمانی زیاد نشود نمیشود فیلمنامه خوب نوشت. خبرها و ماجراهایی که با فاصله کم از یک اتفاق و ماجرا به مخاطب میرسد، اغلب ژورنالیستی است. دومین نکته اینکه برای دادن پروندههای ترور و ماجراهای اینچنینی از سوی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، محدودیتها و معذوریتهایی وجود دارد مثلاً از ترور دانشمندان هستهای مانند شهید شهریاری یا شهید علیمحمدی چندین سال گذشته است ولی نهادهای امنیتی همچنان درگیر ماجرا هستند و بازکردن پرونده برای عموم جامعه، ممکن است ترفندهای به دام افتادن تروریستها را لو دهد و به صلاح نباشد. اگر زمان بیشتری بگذرد، محدودیتها برداشته میشود. سومین نکته این است که سفارشدهندهها به دلیل محدویتها و معذوریتهایی که دارند دخالتهایشان در داستانپردازی بیش از اندازه بوده و به همین دلیل رنگ و بوی سفارشی این کارها زیاد است. به همین دلیل نویسندگان کمی هستند که به نگارش چنین داستانهایی رغبت نشان دهند، چون ممکن است انگ سفارشینویس به آنها بخورد. در صورتیکه اگر اطلاعات در اختیار نویسندگان قرار داده شود و روی مسائل امنیتی کنترل و نظارت بیشتری صورت گیرد، یعنی شخصیتپردازی، داستانپردازی و ابعاد دیگر به نویسندگان و کارگردانان سپرده شود قاعدتاً خروجی بهتری عاید سینما و تلویزیون میشود ولی متأسفانه این اتفاق کمتر میافتد.
آیا ضرورت ساخت فیلم و سریال درباره این موضوعات برای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی درک شده است؟
بهنظرم در دوره اخیر چنین ضرورتی درک شده است. آقای اصفهانی به عنوان معتمد و کارشناس وزارت اطلاعات در پروژههای سینمایی و تلویزیونی ورود پیدا کردهاند و شاهد ساخت چند فیلم سینمایی خوب همچون «روز صفر» و «شبی که ماه کامل شد» بودهایم. همچنین چندین سریال درباره پروندههای امنیتی ساخته شده که نشان میدهد ضرورت موضوع درک شده است. اینکه چارچوبهای کار نمایشی چیست تا یک اثر عامهپسند که بیانکننده منویات نهادهای اطلاعاتی و امنیتی باشد ساخته شود کمی زمانبر است؛ یعنی در سعی و خطا و تجربه به آن میرسیم. همانطور که در این سالها، هرچه زمان گذشته تولیدات بیشتر شده و کیفیت آنها هم بالاتر رفته، در واقع تعامل بهتری شکل گرفته است. اگر تولیداتی که یک دهه پیش ساخته شده را با تولیداتی که اکنون ساخته میشود، مقایسه کنید شاهد پیشرفت خیلی خوبی هستیم. ولی هنوز کم است. باید مسیر هموار شود تا نویسندگان و فیلمسازان بیشتری به این سمت بیایند چون ژانر بسیار جذابی برای مردم است.
به نظر شما فیلم و سریالهای ساخته شده در این باره به دلیل مواجه نشدن با محدودیتها و معذوریتهای اطلاعاتی و امنیتی، به سمت درامهای خانوادگی رفته است؟
بهنظرم اینطور نیست. اتفاقاً مشکل اینجاست که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی چندان تمایلی ندارند که آثار به سمت قصههای خانوادگی برود. سریال «خانه امن» که از شبکه یک سیما پخش میشود را شاید بتوان گفت نخستین سریالی است که به خانواده مأموران نهادهای امنیتی پرداخته است. نهادهای اطلاعاتی بیشتر تمایل دارند عملیاتها و تلاش نیرویهای امنیتی نشان داده شود.
در سینمای هالیوود درباره موضوعات اطلاعاتی و امنیتی تنها به پروندههای واقعی بسنده نمیکنند و آثاری میسازند که ممکن است تماماً خیالی باشد، آیا دست فیلمسازان ما باز است که درباره ماجراهای امنیتی یک قصه تخیلی را روایت کنند؟
متأسفانه اینجا چنین نیست چون به فضای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی برمیگردد. دستکم در این دوره که من با نهادهای مختلف، چند کار انجام دادهام رویکردشان این است که بیشتر به واقعیات پرداخته شود تا ماجراهای تخیلی. این را باید از سفارشدهندگان این آثار پرسید.
اگر ما در این حوزه کم کاری کنیم، سینمای هالیوود وغرب با پول و قدرت رسانهای که در اختیار دارند درباره اتفاقات خاورمیانه و ایران با روایت خودشان فیلم میسازند و تولیدات ما عموماً با شتابزدگی و در پاسخ به آثار آنهاست. چرا درباره این موضوعات، بهجای رفتارهای واکنشی، حضور کنشمند نداریم؟
بهنظرم در سالهای اخیر دارد تلاش میشود این رویکرد اصلاح شود، وقتی آقای سعید ملکان یا خانم نرگس آبیار، فیلمهایی با موضوعات امنیتی میسازند یعنی بدنه سینمای ما دارد به این موضوعات اقبال نشان میدهد و از سوی نهادهای امنیتی هم دستشان تا حدودی باز گذاشته میشود که کار دلخواهشان را بسازند. بهنظرم وزارت اطلاعات در سالهای اخیر رویکرد خوبی را نسبت به این دست از تولیدات داشته، از فیلم «روباه» بگیرید تا «روز صفر» و «شبی که ماه کامل شد» نشان از روند رو به رشد دارد. حضور آقای اصفهانی هم بسیار مفید بوده، چون اشراف خوبی به پروندههای امنیتی دارند، سینما را تا حدود زیادی میشناسند و با الزامات کار نمایشی آشنا هستند.
همانطور که اشاره کردید ماجرای ترور و قصه شهدای هستهای باید به موضوعی تاریخی تبدیل شود تا ابعاد مختلف پروندهها شفاف شود. در سالهای اخیر ترورهای دهه ۶۰ و اتفاقات آن دوره برای فیلمسازان جذابیت زیادی داشته است، آیا درباره پروندههای ترور یا موضوعات امنیتی هم باید چند دهه بگذرد تا بتوان درباره آنها فیلم ساخت؟ چه شرایطی این بازه زمانی را مشخص میکند؟
وقتی موضوعی از حیز انتفاع ساقط شود، ابعاد مختلف ماجرا باز میشود. الان درباره ماجراهای دهه ۶۰ دارد فیلم ساخته میشود اما به طور مشخص درباره قطعنامه ۵۹۸ نمیشود فیلم ساخت، با وجود اینکه سالها از آن میگذرد ولی زوایای نامکشوفی درباره این ماجرا وجود دارد که نمیشود وارد آن شد. اگر ۱۰ سال یا پنج سال دیگر به شرایطی برسیم که حضور تروریستها در کشورمان موضوعیت نداشته نباشد، میتوان فیلمهای خوبی درباره این موضوع ساخت که محدویتها و معذوریتهای اطلاعاتی کمتری دارد. ۶-۵ سال پیش به من پیشنهاد شد درباره زدن پهپادها، فیلمنامه بنویسم. با نمایندگان نهاد مربوط درباره این موضوع صحبت کردم ولی نمیتوانستند اطلاعاتی که به درد ساختن فیلم بخورد بدهند؛ چون مسائل فنی دارد که مطرح کردن آن ممکن است اطلاعات محرمانهای را لو بدهد. شاید در ۱۰ سال آینده، این اطلاعات دستهبندی محرمانهای نداشته باشد و بتوان درباره آن فیلمهای خوبی ساخت تا ابعاد مختلف ماجرا گفته شود. درباره ترور دانشمندان هستهای هم، چنین است.
اگر سینماگران ما درباره این موضوعات مشق یا آزمون و خطا نکنند، ژانر پلیسی، معمایی و امنیتی به محاق نمیرود؟
بهعقیده من این عرصه، عرصه آزمون و خطا نیست. موضوعاتی با مسائل ملی و امنیتی را باید به آدمهای پخته و امتحانپسداده سپرد. مثلاً ماجرای دستگیری ریگی، یکبار میتواند ساخته شود و اگر آن یکبار فیلم بدی شود یعنی در فرایند سعی و خطا دچار خطا شود دیگر نمیشود سراغ این موضوع رفت. به نظر من، اینکه در را باز بگذاریم و پروندههای مهم اطلاعاتی و امنیتی را در اختیار هر کسی که علاقهمند است در این باره فیلم بسازد قرار دهیم، کار درستی نیست. چند ژانر وجود دارد که باید دست به عصا و با احتیاط به سراغشان رفت مثلاً داستانهای قرآنی که مرحوم آقای سلحشور درباره آن کار کردند. ما یکبار میتوانیم سریال حضرت یوسف(ع) را بسازیم. اگر آن سریال در بار اول خوب ساخته نشود و مخاطب نداشته باشد نمیشود دوباره سراغ آن رفت. خدا را شکر آقای سلحشور سریال خوبی ساختند که مخاطب عام داشت. یا مثل کارهایی که آقای میرباقری میسازند، مختار را یکبار میشود ساخت. به همین دلیل این جنس کارها خیلی جای سعی و خطا نیست. فیلم کمدی و اجتماعی نیست که اگر بین آنها فیلم خوبی هم ساخته نشد مشکلی پیش نیاید.
شما سینمای داستانی را برای روایت ترور دارای ظرفیتهای بیشتری میبینید یا سینمای مستند را؟
اگر ژانری باشد که مبتنی بر حادثه باشد مانند فیلم «روز صفر» تصورم این است که فیلم داستانی، اثرگذارتر و هیجانآورتر است و مخاطب دنبالش میکند. ولی اگر قرار باشد درباره شهدای هستهای همچون علیمحمدی، شهریاری یا فخریزاده فیلمی ساخته شود و به زندگی شخصی آنها بپردازیم تصور من این است که در مرحله اول شاید سینمای مستند بهتر جواب بدهد. چون زندگی این افراد بدون واسطه در معرض قضاوت مخاطب قرار میگیرد در حالیکه وقتی سراغ کار داستانی میرویم باید تغییراتی در زندگی، احوالات و مراودات آنها داده شود تا به صورت دراماتیک درآید. نمیگویم کار نمایشی ساخته نشود ولی اولویت با مستند است. نمونههای موفقی هم در این زمینه داشتهایم از قبیل فیلم «ایستاده در غبار» یا سریال «آخرین روزهای زمستان» که در فرمت داکیودرام ساخته شدند و با خلاقیتی که در فرم و روایت داشتند توانستند هم مخاطب عام را جذب کرده و هم توجه منتقدان را به خودشان جلب کنند.
نظر شما