پدران و مادران ما، دست کم ۳هزار سال پیش از میلاد، به دستاوردهای خیرهکنندهای در حوزه محاسبات رصدی و تنظیم تقویم رسیده بودند. آنها با رصد هلال ماه و دقت در طلوع و غروب خورشید، «اعتدالین» و «انقلابین» را میشناختهاند؛ یعنی میدانستهاند در نخستین روز از فروردینماه و مهرماه، طول شب و روز برابر میشود. نیز در اول تیرماه، طول روز به بیشترین حد و در اول دیماه، طول شب به بیشترین حد خود میرسد. آنها این مناسبتهای سالانه را جشن میگرفتهاند و این جشن گرفتنها بیشتر از آنکه به جشنهای امروزی شبیه باشد، رفتاری آیینی بر مبنای ستایش خداوند بوده است.
«نوروز»، برابر با اعتدال بهاری است و «مهرگان» در حوالی اعتدال پاییزی قرار دارد. نیز دو چله تابستان و زمستان، بر انقلابهای سالانه منطبق هستند.
در فلات ایرانزمین و گاهشماری کهن آن، سال به دو موعد زمستان و تابستان تقسیم میشده است. اساساً در باور ایرانیها، عمده مفاهیم، دوگانه هستند و این دوگانگی برگرفته از جهانبینی کهنی است که بر این خاک پهناور حاکم بوده است... .
آنها سال را به دو بخش سرد و گرم تقسیم میکردهاند. گرما، ماهیتی اهورایی و سرما، ماهیتی اهریمنی دارد. از این منظر تابستان هفتماهه که از نوروز آغاز میشده و تا پایان مهرماه ادامه داشته، جلوهای اهورایی دارد و زمستان پنجماهه، جلوهای اهریمنی؛ هم از این روست که آیینهای گرامیداشت آتش، عمدتاً در زمستان قرار دارند؛ تا یادآور خورشید و گرمای جانبخش آن باشند.
افزون بر این، آنها میکوشیدهاند تا با تقسیم زمستان به واحدهای کوچکتر، شاهد گذر سریعتر آن باشند. آنها عمده زمستان را به دو چله تقسیم میکردهاند؛ چله بزرگ، از شب اول دیماه آغاز میشده و تا شامگاه دهم بهمنماه ادامه داشته است. شروع و پایان این ۴۰ روز با جشن همراه بوده است. در هر دو شب چله و شب جشن سَدِه، رسم است که آدمها دور هم جمع بشوند و آتش بیفروزند. در شب چله، این آتش در درون خانه است و در شب جشن سده، به بیرون برده شده و گاه حتی به صحرا پاشیده میشود... .
گرامیداشت چراغ هم که در حقیقت گرامیداشت آتش و نور است، از این رهگذر پدید آمده. در باور ما ایرانیها، چراغ و سوی آن تقدس دارد. هنوز هم سوگند خوردن به سوی چراغ، در بین ما مردم، سوگند رایجی است. نیز وقتی چراغی در تاریکی افروخته میشود، ناخودآگاه با ستایش خداوند همراه خواهد شد. چراغ در باور ما، جلوهای از حیات هم هست و از همین روست که بر خاک مردگان، چراغ میافروزیم و نیز اگر خیراتی میکنیم، آن را چراغِ براتی میدانیم که برایشان فرستادهایم. علاوه بر اینها، همچنان در ذهن و ضمیر ما مردم، جشن گرفتن که رفتاری آیینی بوده، با چراغانی کردن، مترادف است؛ که چراغ، همچنان در نگاه ما، دانسته و ندانسته، تجلیگاه نور خداوند و زمینهساز تقدس اوست.
سنت «چراغان» (در گویش خراسانی: چِرَغو) هم سنت کهن زمستانی است و دور نیست که نام آن اشاره به گرد آمدن چراغهایی داشته باشد که وسیله راه پیمودن در شبهای تاریک بوده است. پدران و مادران ما در شبهای بلند زمستان، دور هم جمع میشدهاند. این دور هم جمع شدنها بر گرداگرد آتش بوده است. هنوز هم کرسیها (و آتشدانشان) مرکز جمع شدن در شبهای چراغان است. گویی تنها در پناه آتش، نور مقدس الهی، میتوان شبهای اهریمنی زمستان را گذراند.
نظر شما