تحولات لبنان و فلسطین

در مطب، بیمارستان و درمانگاه منتظر مراجعه دردمندان نمی‌مانند. کی و کجایش برایشان فرقی نمی‌کند، همین که بدانند به کمک و تخصصشان نیاز است، خودشان راه می‌افتند و به خدمت بیماران می‌رسند و همان ‌جا را محل خدمت خود می‌دانند.

خدمت با روپوش سفید

روزی در مسیر زائران پیاده اربعین، روزی در مناطق حاشیه شهر و یک روز هم در روستایی دورافتاده. جهادگرند و هر جا خدمت بطلبد، پشت همان خاکریز حاضر می‌شوند. گروهی از جامعه سپیدپوشان که با وقف تخصص ارزشمند و حیاتی خود، هموطنان محروم و نیازمندشان را از درد و رنج بیماری نجات می‌دهند.

معلم زندگی

جمعی از پزشکان، پرستاران و داروشناسان در گروهی خدوم به نام «پزشکان بدون مرز» گرد هم آمده‎اند و ساعت‌های تعطیل هفتگی‎ خود را برای مشارکت در حرکتی داوطلبانه و خیر صرف می‎کنند تا رضایت خدا و امام هشتم را جلب کنند. هر کدام نشانی از حرم و مهر به حضرت رضا(ع) دارند. یک نفر خادم حرم است، یکی فعال در مواکب امام رضا(ع) بوده و دیگری پدرش از کارکنان دستگاه امام رئوف است.

دکتر محمود اصغری از بانیان این تیم نیکوکار سلامت و پدر معنوی گروه به حساب می‌آید. هر فرصتی را برای خدمت مغتنم می‌شمارد، غیر از پرداختن به امور درمانی، سرپرست عرصه سلامت کانون‌های خدمت رضوی هم هست. به عنوان یک استاد دانشگاه هم خدمت می‌کند و به تربیت صرف شاگردان در چارچوب محیط آموزشی اعتقاد ندارد. آن‌ها را در قالب این اردوها همراه می‌کند و در کنار افزودن بر تجربیات عملی پزشکی، به رشد ابعاد فرهنگی و اخلاقی جوان‌ترها توجه می‌کند. معتقد است که باید از مسیر این اردوها درس زندگی یاد بگیرند؛ کار گروهی کردن، تقسیم کار، خدمت به خلق، دیدن کمبودهای مردم و توجه نشان دادن به رفع آن و... .

از سال ۹۳ که گروه «پزشکان بدون مرز» را در کنار چند تن از همصنفان دغدغه‌مندش راه انداخته‌ تا امروز، حسابی از وسعت خدماتی که به زائران، نیازمندان و روستانشینان داده‌اند، ندارند. در بین جهادگران عضو گروه، انواع تخصص‌ها از متخصص قلب و عروق گرفته تا جراح و دندانپزشک و متخصص زنان و مامایی دیده می‌شود. فقط به وقف تخصص هم بسنده نکرده‌اند، هر ابزار درمانی که امکانش باشد با خود می‌آورند تا بلکه دردی از مردم کم کنند.

جایی برای عبادت و درمان

روستای قرقروک از توابع بخش کم‌برخوردار رضویه در حاشیه شهر مشهد، هدف این بار تیم ۴۰ نفره جهادگران است. پس از طی مسیری چندساعته در مسیری خاکی، به روستا می‌رسیم. پیش از هر کاری، بیرق سبز بارگاه منور ثامن‌الحجج(ع) را دم در ورودی مسجد می‌آویزند تا آن‌ها که به ‌دنبال زیارت و شفا می‌گردند، راه را زودتر پیدا کنند و از صاحب این پرچم متبرک، درمان طلب کنند. هر کس وظیفه‌ای بر دوشش گذاشته شده و هر خدمتی از دستش برمی‌آید، ارائه می‌کند. شاید برخی از افراد در کار مرتبطی با تخصصشان مشغول نشوند ولی برایشان مهم این است که به درد خدمت بخورند.

در همان دقایق اولیه صبح، طوری مسجد را تغییر کاربری می‌دهند که گویی تا پیش از این بیمارستان صحرایی بوده، نه جایی برای اقامه نماز و عبادت. گروهی مشغول هماهنگی و تهیه تدارکات گروه می‌شوند، گروهی متصدی ضدعفونی و توزیع ماسک بیماران، چند نفر مشغول ثبت برگه‌های ویزیت و چند نفر هم عهده‌دار توزیع دارو شده‎اند.

هر ستون مسجد، با برچسبی محل ویزیت یکی از پزشکان می‌شود و به همین سرعت و سادگی همه امور برای ارائه خدمات درمانی به مردم روستا مهیا می‌شود. البته وقتی با دکتر اصغری، سرپرست تیم پزشکی بیشتر درباره نحوه سامان‎بخشی این گروه صحبت می‌کنیم معلوم می‌شود، این همه نظم و ترتیب از روی تجربه و تکرار اردوهای جهادی در مناطق محروم نشأت می‌گیرد و نه سهولت کار درمان. خیلی زود، ساکنان روستا از زن و مرد و کودک جلو در مسجد با برگه ویزیت در دستشان و رعایت کامل نکات بهداشتی، صف می‌کشند تا از انواع خدمات درمانی این گروه جهادگر بهره‎مند شوند. با همان نظم و ترتیب، پس از ویزیت توسط پزشکان، داروی خود را به رایگان از ساختمان مجاور دریافت می‌کنند و با دعای خیری راهی خانه و زندگیشان می‌شوند.

از هر دست بدهیم، می‌گیریم

البته ویزیت و درمان این گروه، فقط شامل حال آن‌هایی که با پای خودشان به محل استقرار تیم پزشکی می‌آیند، نمی‌شود. دکتر سیدامیر طباطبایی در کمال اخلاص و فروتنی، با همراهی و راه‌بلدی آقای دهیار، یک‌به‌یک سراغ پیرمردها و پیرزن‌های بیمار روستا را می‌گیرد تا آن‌ها که افتاده‌ترند مجبور نشوند به سختی نزد دکتر بیایند.   

در نخستین مواجهه با بیمار و خانواده‌اش سر شوخی را باز می‌کند و از هر وسیله دَم دستش برای مطایبه و عوض کردن فضای خشک دکتر و مریض بهترین استفاده را می‌برد: «سلام، خب حاج‌خانم چند سالشون هست؟! البته به نظر نمیرسه که بیشتر از ۱۸ سال سن داشته باشند. حالا آن کیسه قرص‌هایتان را که از ذخیره داروخانه ما پر و پیمان‌تر است، بیاورید ببینیم که دردتون سابقه‌ داره یا نه...».

بعد، شرح حال کامل بیماران را از سر دلسوزی کامل و جامع گوش می‌دهد، انگار نه انگار که تا دقایقی پیش آن‌ها را نمی‌شناخته.

 گویی یکی از خود اهالی است که در حال شنیدن درد دل آن‌هاست. پس از تشخیص درد، یک ویزیت عمومی بیشتر از آنچه بیمار خواسته انجام می‌دهد و به زبانی ساده هم مشکل را برایشان شرح می‌دهد و با حوصله‎ای عجیب تک‎تک داروها و نحوه مصرفشان را توضیح می‌دهد. گاهی آن ‌قدر فضا گرم و صمیمی می‌شود که به نظر می‌آید، دکتر طباطبایی متخصص روان‌شناسی است تا پزشک جسم و دردهایشان.

از او ماجرای عضویت در این تیم نیکوکاری سلامت را که می‌پرسیم، در پاسخ می‌گوید که خودش از بانیان گروه «پزشکان بدون مرز» است و روزهای اول تنها با چهار،پنج نیروی متخصص کار را شروع کردند. ولی حالا با سابقه و شهرت خوبی که دارند، داوطلبان زیادی در رشته‌های مختلف به آن‌ها مراجعه می‌کنند. او معتقد است که در این عالم از هر دست بدهیم، با همان دست می‌گیریم. همین که کمتر کار و زندگی‌اش دچار گرفتاری و گرهی می‌شود، بی‌ارتباط به نیت و فعالیت‌های او نیست.  

ادای دین به مردم

دکتر باقر رضایی با تخصص دندانپزشکی از آن پزشکان مخلص و بی‌ادعاست که کمتر از خودش تعریف می‌کند و باید او را از میان تعاریف دیگران شناخت. سرپرست تیم می‌گوید؛ هر وقت به تخصص او نیاز دارند، خودش را پای کارهای جهادی می‌رساند و وقتی می‌بیند در فضای محدود و بدون امکانات روستاهای دورافتاده، کار تخصصی آنچنانی برای مراجعانش از او ساخته نیست، آن‌ها را برای ادامه درمان به مرکز شهر توسط خود و یا همصنفانش ارجاع می‌دهد. گاهاً تا مبالغ قابل توجهی از هزینه درمان را هم از جیب خودش متقبل می‌شود.   

دکتر رضایی سال‌هاست در کسوت خادمی، کفشدار زائران حرم است. به واسطه نام بابرکت حضرت رضا(ع)، از چهار سال پیش از مواکب امام رضا(ع) در مسیر پیاده‌روی اربعین، بخشی از این جریان خدمتگزاری شد. وقتی امسال توفیق خدمت به شکلی دیگر در روستاهای محروم حاشیه مشهد مهیا شد، مثل گذشته پای نیتش برای خدمت ایستاد.

 او مثل خیلی از جهادگران سلامت از همان روزی که قسم بقراط خورد و مدرک پزشکی را دستش دادند، نیت کرد که دِینش را به محرومان از خدمات درمانی اَدا کند. می‌گوید: این مردم ولی‌نعمت ما هستند.

وقتی این روز خدمت با ویزیت آخرین مریض تمام می‌شود، به بهانه فرا رسیدن روز پرستار، از پرستاران گروه با گرفتن جشنی و دادن هدایایی قدردانی می‌شود تا پس از دیدن این همه درد، شیرین‌کام به خانه و شهر خود بازگردند. هر کدام از این جهادگران، حرفِ دل و ماجرایی دارند ولی آنچه بینشان مشترک است، عشق به خدمت و کاستن از بار درد و رنج مردم است. خدمتی که خداوند بالاتر از آن را در زمین نگذاشته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.