قاسم سلیمانی و جوانان؛ این رابطهای است که از زاویههای گوناگون میتوان به خوانش درآورد. یک بار به عنوان سپهبد سلیمانی، بزرگمردی که جوانان باید همه عمر خویش را بگذارند، شاید از آن میان کسی به جایگاه او برسد. به هر حال یک عمر فاصله است میانشان. یک جور دیگر هم میشود به او نگاه کرد؛ اسطورهای در دوردستها که دست ما به دامن فهم او نمیرسد. رستمی است در شاهنامهای که فقط از او نقش و نگاری میتوان دید. در خوانشی دیگر، مردی آسمانی برای ما طراحی شده است که با زمین خویشی ندارد چه رسد که زمینیان با او علقه خویشاوندی داشته باشند. باز هم میتوان زاویهای دیگری جست؛ چنان که دیگران و به ویژه دشمنان او را تعریفی این گونه کردند؛ دشمنِ محترم، مرد سایهها، ژنرال بیسایه، مرد مقتدر و... هر کس از زاویهای نگاه کرد و تصویری دید و به ذهن سپرد که در جای خود قابل احترام است. آنچه اما لازم است که در رابطه جوان و حاجقاسم مورد توجه قرار گیرد، خط سیری است که شهید سلیمانی در پیش گرفت تا به جایی برسد که به جرئت میتوان او را الگویی موفق و اسوهای حسنه دانست و نسل نو را به خوانش او خواند و از زبان بزرگان امضای تأیید گرفت که باید پا به راه او نهاد و چون او شدن را تمرین کرد.
در این تمرین، هر کس به وسع خویش میتواند «سلیمانی» شود هر چند خاتم سلیمانی بر انگشتِ انگشتشمار مردان فردا قرار گرفت چه مردانی به این بزرگی، استثناهایی هستند که در دامن انقلاب پرورش یافتند. قاعده نیستند که بتوان از آنان به تعداد افراد، کپی گرفت. تکنسخهاند اما قابل خوانشاند. اما افراد میتوانند متناسب با استعداد خویش به آنان نزدیک شوند. رابطه اسوه و تعلیمپذیر همین است. سرمشق بر پیشانی صفحه مینشیند و سرمشق گیرنده از روی آن مینویسد و نمره او درست به اندازهای است که به خط پیشانی نوشت، نزدیکتر شود. فکر میکنم گرانیگاه رابطه جوان- سلیمانی همین جاست. باید چون او شدن را به تعلیم و تکرار درآورند تا در اندازه خویش بدان تراز نزدیک شوند. همین هم راهبرد انقلابی میتواند باشد برای بالندگی در گام دوم انقلاب. ایران پر از سلیمانی نمیشود اما سلیمانی باوران با تلاش همافزای خویش میتوانند راه او را بپیمایند. اصل هم همین است و حکم راهبردی عقل هم همین... .
نظر شما